گنجور

شمارهٔ ۵۸

می‌خورم می از برای گریهٔ مستانه‌ای
ورنه از مستی چه حظ دارد چو من دیوانه‌ای
گر بود بیماری این حالی که دارد چشم یار
راحت آن باشد که بیماری بود در خانه‌ای
هرکجا حسنی بود عشقی‌ست از ما سر مپیچ
هست گل را بلبلی و شمع را پروانه‌ای
مستی ما را به می حاجت نباشد می‌کند
گردش چشم تو کار گردش پیمانه‌ای
گفتمش دل گفت در زلف حال خویش گفت
می‌شنیدم در شب از دیوانه‌ای افسانه‌ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌خورم می از برای گریهٔ مستانه‌ای
ورنه از مستی چه حظ دارد چو من دیوانه‌ای
هوش مصنوعی: من برای دل‌نگرانی و گریه‌ای که به خاطر شوق و مستی دارم می‌نوشم، وگرنه کسی مثل من که دیوانه است، از مستی چه لذتی می‌برد؟
گر بود بیماری این حالی که دارد چشم یار
راحت آن باشد که بیماری بود در خانه‌ای
هوش مصنوعی: اگر چشمان محبوبم به بیماری دچار باشد، راحتی آن در این است که این بیماری در خانه‌ای باشد.
هرکجا حسنی بود عشقی‌ست از ما سر مپیچ
هست گل را بلبلی و شمع را پروانه‌ای
هوش مصنوعی: هر جایی که زیبایی وجود داشته باشد، عشق ما هم حضور دارد. همان‌طور که بلبل به گل و شمع به پروانه نزدیک است، عشق نیز به زیبایی‌ها وابسته است.
مستی ما را به می حاجت نباشد می‌کند
گردش چشم تو کار گردش پیمانه‌ای
هوش مصنوعی: ما به شراب احتیاج نداریم، زیرا نگاه تو ما را مست می‌کند و این، مانند چرخش یک پیمانه است.
گفتمش دل گفت در زلف حال خویش گفت
می‌شنیدم در شب از دیوانه‌ای افسانه‌ای
هوش مصنوعی: گفتم به او که دل من در زلفش احساسش را بیان کرد. او همچنین گفت که در شب صدای افسانه‌ای از یک دیوانه می‌شنیدم.