گنجور

شمارهٔ ۵۷

گفتگویت می‌دهد یاد از عتاب تازه‌ای
یار گویا دیده بهرم باز خواب تازه‌ای
بر رخت بس بود از زلف پریشانت نقاب
از خط مشکین چرا بستی نقاب تازه‌ای
شب بود آبستن خورشید و خورشید رخت
باشد آبستن به شب مست آفتاب تازه‌ای
خون عشاق قدیم ار می‌خوری دلشان بسوز
کین شراب تازه را باید کباب تازه‌ای
هم تر و هم تازه است این شعر خواهم شاعری
کین زمین تازه را گوید جواب تازه‌ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتگویت می‌دهد یاد از عتاب تازه‌ای
یار گویا دیده بهرم باز خواب تازه‌ای
هوش مصنوعی: گفت‌وگویی که داری، مرا به یاد یک ناراحتی تازه از سوی معشوق می‌اندازد، به‌طوری که گویا او بعد از مدتی تازه چشمش به من افتاده و حالتی جدید دارد.
بر رخت بس بود از زلف پریشانت نقاب
از خط مشکین چرا بستی نقاب تازه‌ای
هوش مصنوعی: برای تو کافی است که زلف پریشان تو را ببینم، چرا بر روی خط زیبا و مشکی‌ات نقاب تازه‌ای کشیده‌ای؟
شب بود آبستن خورشید و خورشید رخت
باشد آبستن به شب مست آفتاب تازه‌ای
هوش مصنوعی: شب بود و خورشید در حال زاییدن بود، و خورشید نیز آماده بود که به شب در آید. شب تحت تأثیر زیبایی تازه‌ای از آفتاب مست و سرشار بود.
خون عشاق قدیم ار می‌خوری دلشان بسوز
کین شراب تازه را باید کباب تازه‌ای
هوش مصنوعی: اگر به عشق قدیمی‌ها بی‌احترامی کنی و به عشق‌شان آسیب برسانی، بدان که دلشان همچنان می‌سوزد. زیرا این عشق تازه، نیاز به توجه و مراقبت زیادی دارد و باید به خوبی از آن نگهداری کرد.
هم تر و هم تازه است این شعر خواهم شاعری
کین زمین تازه را گوید جواب تازه‌ای
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی از ویژگی‌های یک شعر تازه و نو سخن می‌گوید. شاعر می‌خواهد به این نکته اشاره کند که باید با دیدگاه جدید و نگرش تازه به دنیای اطراف نگاه کرد و در آثار شعری، همواره باید تازگی و طراوت وجود داشته باشد. به عبارتی، زمین تازه و تجربه‌های جدید، نیازمند پاسخ‌ها و شعرهای نو هستند که با روح زمان همخوانی داشته باشند.