گنجور

شمارهٔ ۵۴

تا به گلشن رفته ای بلبل به فریاد آمده
کآن که گل را بی وفایی می دهد یاد آمده
سرو را از بندگی سرو قدت آزاد کرد
در چمن زان رو خطابش سرو آزاد آمده
سلسله از بهر داد آویختندی پیش ازین
زلف او را سلسله از بهر بیداد آمده
می کشد عشق انتقام عاشق از هرکس که نیست
شاید این از قصه ی پرویز و فرهاد آمده
مژدهٔ قتلم مگر آورده قاصد از برش
زآن که غمگین رفت از پیش من و شاد آمده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به گلشن رفته ای بلبل به فریاد آمده
کآن که گل را بی وفایی می دهد یاد آمده
هوش مصنوعی: بلبل به اینجا آمده و فریاد می‌زند چون تو به گلشن رفته‌ای و او به یاد کسی است که گل را ترک کرده و وفایی ندارد.
سرو را از بندگی سرو قدت آزاد کرد
در چمن زان رو خطابش سرو آزاد آمده
هوش مصنوعی: در باغ، مجسمه‌ای از یک سرو رشد کرده که از بند و زنجیر رهایی یافته است. به همین خاطر، به او لقب «سرو آزاد» داده‌اند.
سلسله از بهر داد آویختندی پیش ازین
زلف او را سلسله از بهر بیداد آمده
هوش مصنوعی: در گذشته، مردم به خاطر عدالت و انصاف، زلف‌های او را به عنوان نماد زیبایی و لطف به تصویر می‌کشیدند، اما اکنون این زلف به نشانه ظلم و ستم به نظر می‌رسد.
می کشد عشق انتقام عاشق از هرکس که نیست
شاید این از قصه ی پرویز و فرهاد آمده
هوش مصنوعی: عشق به گونه‌ای انتقام می‌گیرد از هر کسی که نمی‌تواند محبت را درک کند، و شاید این موضوع به داستان پرویز و فرهاد برمی ‌گردد.
مژدهٔ قتلم مگر آورده قاصد از برش
زآن که غمگین رفت از پیش من و شاد آمده
هوش مصنوعی: قاصدی ممکن است خبر از کشته شدنم بیاورد، چرا که او با اندوه از پیش من رفت ولی با شادی بازگشته است.