گنجور

شمارهٔ ۵۳

بنشست دلم عمری چون گرد به راه او
برخاست به ناکامی می‌ترسم از آه او
دردم چو شود افزون گویم سر خود گیرم
می‌گویم و می‌گیرم در دم سر راه او
دلگیر شدم از جان شاید که کند کاری
یا بخت سیاه من یا چشم سیاه او
گر رنجه شدی از دل اینک تو و اینک وی
ما را ز چه می‌سوزی جانا به گناه او
بر سرّ بسی پنهان آگاه شدم اما
آگاه نگردیدم از سرّ نگاه او

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنشست دلم عمری چون گرد به راه او
برخاست به ناکامی می‌ترسم از آه او
هوش مصنوعی: دل من سال‌هاست که همچون غباری در راه او نشسته است و از اینکه با ناامیدی برسم به او، می‌ترسم.
دردم چو شود افزون گویم سر خود گیرم
می‌گویم و می‌گیرم در دم سر راه او
هوش مصنوعی: وقتی درد من بیشتر می‌شود، می‌گویم که خودم را در مسیر او قرار دهم و در همین لحظه درباره‌اش صحبت می‌کنم و به او توجه می‌کنم.
دلگیر شدم از جان شاید که کند کاری
یا بخت سیاه من یا چشم سیاه او
هوش مصنوعی: احساس ناامیدی و دلزدگی دارم، شاید این به خاطر کار بدی است که ممکن است پیش بیاید، یا شاید به خاطر شانس بد من یا نگاه خاص او باشد.
گر رنجه شدی از دل اینک تو و اینک وی
ما را ز چه می‌سوزی جانا به گناه او
هوش مصنوعی: اگر از دل رنجیده‌ای، حالا تو اینجا هستی و او هم همین‌جا، پس چرا به خاطر گناه او، ما را می‌سوزانی؟
بر سرّ بسی پنهان آگاه شدم اما
آگاه نگردیدم از سرّ نگاه او
هوش مصنوعی: من بسیاری از رازها را درک کردم، اما نتوانستم راز نگاه او را بفهمم.