گنجور

شمارهٔ ۵۱

گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن
صورت جان ز چه در روی تو نتوان دیدن
من کنم گریه و او خنده کند حاجت نیست
روز باران به چمن رفتن و بستان دیدن
زلف بردار ز رخساره که نیکو نبود
کفر را این همه هم صحبت ایمان دیدن
دیده را غرقه به خون گر نکنم پس چکنم
او مرا دید پریشان ز پریشان دیدن
هرکه در خواب سر زلف پریشان تو دید
سیر هرگز نشد از خواب پریشان دیدن
رخت آسان نتوان دید که آسان نبود
چشم را چشمه خورشید درخشان دیدن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن
صورت جان ز چه در روی تو نتوان دیدن
هوش مصنوعی: اگرچه در آینه نمی‌توان روح را دید، اما نمی‌توان فهمید که چرا تصویر روح تو بر چهره‌ات نمایان نیست.
من کنم گریه و او خنده کند حاجت نیست
روز باران به چمن رفتن و بستان دیدن
هوش مصنوعی: من گریه می‌کنم و او می‌خندد، نیازی نیست در روز بارانی به باغ و چمن برویم و آنها را ببینیم.
زلف بردار ز رخساره که نیکو نبود
کفر را این همه هم صحبت ایمان دیدن
هوش مصنوعی: موهای خود را از چهره‌ات کنار بزن که خوب نیست در کنار ایمان، این‌گونه کفر را به نظاره نشستن.
دیده را غرقه به خون گر نکنم پس چکنم
او مرا دید پریشان ز پریشان دیدن
هوش مصنوعی: اگر نتوانم چشمانم را از غم پر خون کنم، پس چه کار باید بکنم؟ او مرا در حالتی آشفته دید و این دیدن او مرا بیشتر پریشان کرده است.
هرکه در خواب سر زلف پریشان تو دید
سیر هرگز نشد از خواب پریشان دیدن
هوش مصنوعی: هر کسی که در خواب موی نا مرتب تو را دید، هرگز از خواب پریشان بیدار نشد و رهایی نیافت.
رخت آسان نتوان دید که آسان نبود
چشم را چشمه خورشید درخشان دیدن
هوش مصنوعی: دیدن زیبایی‌های زندگی و دل‌انگیزی‌های آن کار ساده‌ای نیست، چرا که مانند تماشای نور خیره‌کننده خورشید، به دقت و توجه زیادی نیاز دارد.