گنجور

شمارهٔ ۵۰

من گرفتم آفتاب از چارسو آید برون
روزکی گردد شب ماگرنه او آید برون
زرد رویی ها کشید از رویش امروز آفتاب
من نمیدانم که فردا با چه رو آید برون
بس که زلفش بر زبان می آورم نزدیک شد
کز زبانم چون زبان شانه مو آید برون
بوی زلفش را شنید از باد اینک برگ گل
با صبا از باغ بهر جستجو آید برون
گر تو را نقصی یست عاشق شو که کامل می شوی
گرچه بد باشد طلا زآتش نکو آید برون
می توانم ساخت با ناسازگاری های چرخ
کو کسی کز عهده آن تندخو آید برون

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من گرفتم آفتاب از چارسو آید برون
روزکی گردد شب ماگرنه او آید برون
هوش مصنوعی: من توانستم نور آفتاب را به دست آورم، اما اگر او از چهار راه بیرون بیاید، روز به شب تبدیل می‌شود.
زرد رویی ها کشید از رویش امروز آفتاب
من نمیدانم که فردا با چه رو آید برون
هوش مصنوعی: امروز آفتاب چهره‌ی زردی از او نشان می‌دهد و من نمی‌دانم فردا با چه حالتی ظاهر خواهد شد.
بس که زلفش بر زبان می آورم نزدیک شد
کز زبانم چون زبان شانه مو آید برون
هوش مصنوعی: به خاطر آنکه مدام از زیبایی و زلفش سخن می‌گویم، احساس می‌کنم که به‌زودی این موضوع به نوعی از زبانم خارج می‌شود، همان‌طور که موها با شانه بیرون می‌آیند.
بوی زلفش را شنید از باد اینک برگ گل
با صبا از باغ بهر جستجو آید برون
هوش مصنوعی: بوی زیبای موهای او را باد به همراه برگ گل به صبحگاه می‌آورد تا از باغ برای جست‌وجو بیرون بیاید.
گر تو را نقصی یست عاشق شو که کامل می شوی
گرچه بد باشد طلا زآتش نکو آید برون
هوش مصنوعی: اگر عیب و نقصی در تو وجود دارد، به عشق روی بیاور تا به کمال برسی. حتی اگر طلا از آتش بیفتد، باز هم نتیجه‌ای خوب و باارزش خواهد داشت.
می توانم ساخت با ناسازگاری های چرخ
کو کسی کز عهده آن تندخو آید برون
هوش مصنوعی: می‌توانم کسی را بسازم که بتواند از پس سختی‌ها و بی‌عدالتی‌های زندگی برآید و به خوبی از این چالش‌ها عبور کند.