گنجور

شمارهٔ ۴۴

زهر چشم تندخویی کو که دل پرخون کنم؟
کامرانی بعد ازین بی منت گردون کنم
از برای درد دیگر خانه خالی می کنم
شادمانی نیست گر دردی ز دل بیرون کنم
بخت شد از ناله ام بیدار و تا خوابش برد
ساعتی افسانه خوانم ساعتی افسون کنم
رشک نگذارد که گویم پیش غیر احوال خود
از حدیث درد او ترسم دلی را خون کنم
بیش ازین چشم جفا دارم از آن بت کاشکی
می‌توانستم محبت را ازین افزون کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهر چشم تندخویی کو که دل پرخون کنم؟
کامرانی بعد ازین بی منت گردون کنم
هوش مصنوعی: چشمان تند و خشمگین تو مثل زهر است که می‌تواند دل من را به درد آورد. اما از این به بعد می‌خواهم بدون هیچ انتظاری از دنیا خوشبختی و موفقیت را به دست آورم.
از برای درد دیگر خانه خالی می کنم
شادمانی نیست گر دردی ز دل بیرون کنم
هوش مصنوعی: به خاطر یک درد دیگر، خانه‌ام را ترک می‌کنم. هیچ خوشحالی‌ای در این نیست که اگر بتوانم دردی را از دل بیرون برم.
بخت شد از ناله ام بیدار و تا خوابش برد
ساعتی افسانه خوانم ساعتی افسون کنم
هوش مصنوعی: سرنوشت من به خاطر ناله‌هایم به هوش آمده و تا زمانی که خوابش ببرد، گاهی داستان‌هایی می‌گویم و گاهی جادوگری می‌کنم.
رشک نگذارد که گویم پیش غیر احوال خود
از حدیث درد او ترسم دلی را خون کنم
هوش مصنوعی: نمی‌توانم پیش کسی دیگر از حال خود بگویم، چون از درد او می‌ترسم و ممکن است دلم به شدت آزرده شود.
بیش ازین چشم جفا دارم از آن بت کاشکی
می‌توانستم محبت را ازین افزون کنم
هوش مصنوعی: دیگر تحمل ستم و بی‌مهری از آن معشوق را ندارم. ای کاش می‌توانستم عشقم را بیشتر از این بیان کنم.