گنجور

شمارهٔ ۴۱

ما پای در گل از دل دیوانهٔ خودیم
ما غرق خون ز چشم سیه خانهٔ خودیم
گلخن نمود بر سرما اشک ما خراب
پیوسته خود خراب کن خانهٔ خودیم
خون جگر خوریم و نگیریم می ز کس
یعنی همیشه مست ز پیمانهٔ خودیم
عمری گذشت و شکوه زلفش نشد تمام
در حیرت از درازی افسانهٔ خودیم
عاشق تو را که بیند از آشنایی‌ست
ما ای حسن به هرزه نه بیگانهٔ خودیم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما پای در گل از دل دیوانهٔ خودیم
ما غرق خون ز چشم سیه خانهٔ خودیم
هوش مصنوعی: ما در دل خود به خاطر عشق و دیوانگی‌امان درگیر مشکلات و سختی‌ها هستیم و از درد و رنج‌هایی که چشمان ناامید و سیاه‌مان به ما می‌دهند، به شدت رنج می‌بریم.
گلخن نمود بر سرما اشک ما خراب
پیوسته خود خراب کن خانهٔ خودیم
هوش مصنوعی: اشک‌های ما همچون بخاری که از گلخن برمی‌خیزد، بر دل سرما می‌نشیند و نشان می‌دهد که ما همیشه در حال ویرانی خودمان هستیم. این ویرانی به‌دلیل غم و مشکلاتی است که خانه‌ و زندگی‌یمان را تحت تأثیر قرار داده است.
خون جگر خوریم و نگیریم می ز کس
یعنی همیشه مست ز پیمانهٔ خودیم
هوش مصنوعی: ما در دل درد و رنج شدید زندگی را سپری می‌کنیم و از کسی انتظاری نداریم، زیرا همیشه تحت تأثیر نوشیدنی‌های خودمان هستیم و غرق در لذت‌های خود.
عمری گذشت و شکوه زلفش نشد تمام
در حیرت از درازی افسانهٔ خودیم
هوش مصنوعی: سال‌ها گذشت و هنوز نتوانستم از زیبایی و کشش زلف او بگویم. در این حیرت هستم که چقدر داستان این زیبایی بی‌پایان و طولانی است.
عاشق تو را که بیند از آشنایی‌ست
ما ای حسن به هرزه نه بیگانهٔ خودیم
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق تو باشد، به خاطر ارتباطی که با تو دارد این احساس را تجربه می‌کند. ما به خاطر زیبایی‌ات، مانند کسانی که با تو آشنا هستند، دیگران را نمی‌شناسیم.