شمارهٔ ۳۸
اگر سوسن صفت بودی زبانی در دهان گل
کسی نشنیدی الا وصف رویش از زبان گل
ندیدم در زمان او کسی را با دل خرم
اگرچه از برای خرمی باشد زمان گل
نه از شوخی رودهر دم به گلزار دگر یارم
حدیث بینوایی می کند خاطر نشان گل
گلستان جهان را در میان غنچه گل باشد
گلستان رخ او غنچه دارد در میان گل
تفاوت از زمین تا آسمان است ارتوانی دید
میان آفتاب چهره ی یار و میان گل
جهان را اعتباری نیست زآن روز بد و نیکش
نه رو در هم کشم چون غنچه نه خندم به سان گل
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر سوسن صفت بودی زبانی در دهان گل
کسی نشنیدی الا وصف رویش از زبان گل
هوش مصنوعی: اگر تو مانند سوسن زیبایی، هیچ زبانی از گلها نمیشنوی جز از صفات چهرهات از زبان گل.
ندیدم در زمان او کسی را با دل خرم
اگرچه از برای خرمی باشد زمان گل
هوش مصنوعی: در دوران او کسی را ندیدم که دلش شاد و خوشحال باشد، حتی اگر زمان گل باشد و شرایط برای شادابی فراهم باشد.
نه از شوخی رودهر دم به گلزار دگر یارم
حدیث بینوایی می کند خاطر نشان گل
هوش مصنوعی: هر لحظه که به گلزار میروم، یارم با شوخی داستانهای رنج و فقر را یادآوری میکند و دل من را به یاد گلها میاندازد.
گلستان جهان را در میان غنچه گل باشد
گلستان رخ او غنچه دارد در میان گل
هوش مصنوعی: در میان باغ و گلستان، زیبایی و جلوه خاصی وجود دارد. چهره او مانند غنچهای است که در میان گلها میدرخشد و زیباییاش را به نمایش میگذارد.
تفاوت از زمین تا آسمان است ارتوانی دید
میان آفتاب چهره ی یار و میان گل
هوش مصنوعی: تفاوتی که بین چهره ی محبوب و گل وجود دارد، به اندازه ی فاصله ی زمین تا آسمان است. وقتی که به چهره ی یار نگاه میکنی، حس و حال خاصی به تو دست میدهد که با زیبایی گل قابل مقایسه نیست.
جهان را اعتباری نیست زآن روز بد و نیکش
نه رو در هم کشم چون غنچه نه خندم به سان گل
هوش مصنوعی: جهان ارزش چندانی ندارد؛ از روزهای خوب و بد آن ناراحت نمیشوم و مانند غنچه نه در خود میشکنم و نه مانند گل میخندم.