گنجور

شمارهٔ ۳۷

هرچند شمع مجلسی، ای دل خموش باش
سر بر سر زبان نگذاری به هوش باش
سوسن نه ای به هرزه زبان آوری مکن
تا همچو گل عزیز شوی جمله گوش باش
لب بسته دار چون صدف از تلخ و شور دهر
وانگه که لب گشایی گوهر فروش باش
تا چند ژاژ خایی وافشای سر کنی
آتش نه ای تو خاکی رو پرده پوش باش
ای آن که ترک هرزه‌درایی نمی‌کنی
رو چون دراز زخم زبان در خروش باش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچند شمع مجلسی، ای دل خموش باش
سر بر سر زبان نگذاری به هوش باش
هوش مصنوعی: اگرچه تو مانند شمعی در مجلس هستی، ای دل، ساکت باش و چیزی نگو. به دقت و هوشیاری رفتار کن و خود را کنترل کن.
سوسن نه ای به هرزه زبان آوری مکن
تا همچو گل عزیز شوی جمله گوش باش
هوش مصنوعی: سوسن، به زبان بیهوده صحبت نکن تا مانند گل محترم و ارزشمند شوی، گوش‌دهی کن و سکوت کن.
لب بسته دار چون صدف از تلخ و شور دهر
وانگه که لب گشایی گوهر فروش باش
هوش مصنوعی: دندان بر جگر بگذار و سکوت کن، مانند صدف که از سختی‌ها و تلخی‌های دنیا چیزی نمی‌گوید. سپس وقتی که زمانش برسد و لب به سخن گشودی، مانند فروشنده‌ای که جواهرات را به نمایش می‌گذارد، گوهرهای درونت را عرضه کن.
تا چند ژاژ خایی وافشای سر کنی
آتش نه ای تو خاکی رو پرده پوش باش
هوش مصنوعی: چقدر می‌خواهی خود را به دروغ نشان بدهی و رازهای خود را فاش کنی؟ تو که آتشین و پرشور نیستی، بهتر است در پنهانی بمانی.
ای آن که ترک هرزه‌درایی نمی‌کنی
رو چون دراز زخم زبان در خروش باش
هوش مصنوعی: ای کسی که از هرگونه بی‌ادبی پرهیز می‌کنی، در زمانی که زبان مردم سخن می‌گوید، مانند زخم عمیق زبان به صدای اعتراض درآمده و نگذار کسی تو را ساکت کند.