شمارهٔ ۳۵
بحمدالله که در قتلم تعلل کرد گیسویش
به خون من نشد آلوده دیوار و در کویش
شب خود را به زلفش می کنم نسبت وزین غافل
که روزی همچو رویش دارد از پی زلف هندویش
به قصد کشتنم ترکان مژگانش صف اندر صف
به چشمش اقتدا کردند در محراب ابرویش
عجب نبود اگر از جلوه بر چشمم نمک پاشد
به آب دیده پروردم نهال قد دلجویش
به زلفش کی دهم دل گرنه رویش در میان بینم
دل من می برد زلفش به جانب داری رویش
بر یزای دیده اشک و خاک کویش را به حالش کن
که از خونم بسی بهتر بود خاک سر کویش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بحمدالله که در قتلم تعلل کرد گیسویش
به خون من نشد آلوده دیوار و در کویش
هوش مصنوعی: خوشبختانه، در کشتن من تأخیر کردند و موهای او به خون من آلوده نشد، نه دیوار و نه در ورودی خانهاش.
شب خود را به زلفش می کنم نسبت وزین غافل
که روزی همچو رویش دارد از پی زلف هندویش
هوش مصنوعی: در شب، خودم را به زلفش میسپارم و از کسی غافل هستم که روزی مانند چهرهاش از زلف هندیاش برخوردار است.
به قصد کشتنم ترکان مژگانش صف اندر صف
به چشمش اقتدا کردند در محراب ابرویش
هوش مصنوعی: در نیت کشتنم، مژگان زیبای او در صفی منظم به روشنی چشمانش راه میرفتند و در برابر ابروهایش مانند نمازگزاران در محراب ایستاده بودند.
عجب نبود اگر از جلوه بر چشمم نمک پاشد
به آب دیده پروردم نهال قد دلجویش
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که از زیبایی او، اشک شوق از چشمانم بریزد چون که من با عشق و محبت، درختی از محبت او را پرورش دادهام.
به زلفش کی دهم دل گرنه رویش در میان بینم
دل من می برد زلفش به جانب داری رویش
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم دل خود را به زلف او بسپارم، در حالی که تنها در میان چهرهاش را میبینم؟ دل من را زلفش به سمت خود میکشاند، در حالی که چهرهاش به من نگریسته است.
بر یزای دیده اشک و خاک کویش را به حالش کن
که از خونم بسی بهتر بود خاک سر کویش
هوش مصنوعی: به خاطر اشکها و خاک سرزمین محبوبش، حال او را دگرگون کن، زیرا خاک آن جا برای من از خونم بسیار ارزشمندتر است.