شمارهٔ ۳۳
جان سپردیم و اسیریم درین دام هنوز
سر نهادیم و ندانیم سرانجام هنوز
نیم سوزی سبب دود بود هیزم را
هر که در عشق کشد آه بود خام هنوز
جان نثار قدمش کردم و ایامی رفت
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
آستان بوس تو در حوصلهام کم گنجد
من که مستم ز تماشای در و بام هنوز
کرده پیغام که گر جان بدهی بوسه دهم
میفرستد بت من بوسه به پیغام هنوز
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان سپردیم و اسیریم درین دام هنوز
سر نهادیم و ندانیم سرانجام هنوز
هوش مصنوعی: ما جان خود را فدای عشق کردهایم و هنوز در این دام گرفتاریم. سر خود را بر زمین گذاشتهایم، اما از پایان این وضعیت بیخبر هستیم.
نیم سوزی سبب دود بود هیزم را
هر که در عشق کشد آه بود خام هنوز
هوش مصنوعی: آتش نیمسوز باعث ایجاد دود میشود، و هر کسی که در عشق آه بکشد، هنوز خام و ناپخته است.
جان نثار قدمش کردم و ایامی رفت
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
هوش مصنوعی: من جانم را فدای قدمهای او کردم و روزها گذشت، اما هنوز باورم نیست که روزگار اینقدر به من بیوفایی کرده است.
آستان بوس تو در حوصلهام کم گنجد
من که مستم ز تماشای در و بام هنوز
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به راحتی در کنار تو باشم، زیرا شوق و شوری که نسبت به دیدن تو دارم از حد و حدود فراتر است.
کرده پیغام که گر جان بدهی بوسه دهم
میفرستد بت من بوسه به پیغام هنوز
هوش مصنوعی: پیغام فرستاده که اگر جانم را هم بدهم، باز هم بوسهای از او دریافت میکنم. معشوق من هنوز هم بوسه را به عنوان پیغام میفرستد.