گنجور

شمارهٔ ۳۲

هرگز دل شکسته ما شادمان نبود
جور تو بود اگر ستم آسمان نبود
نقش تو در ضمیر نفس چون فرو برم
هرگز نسیم محرم این گلستان نبود
هرجا که بود مرغ دل ما اسیر بود
فرقی میانه قفس و آشیان نبود
شادم که باد خاکم از آن آستانه برد
کاین خاک تیره در خور آن آستان نبود
بردی دل از کنارم و من خوش دلم که دوش
گفتم غم تو با خود و دل در میان نبود
کرد از شکاف سینه دلم، عرض حال خود
تقریر اشتیاق تو کار زبان نبود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز دل شکسته ما شادمان نبود
جور تو بود اگر ستم آسمان نبود
هوش مصنوعی: دل شکسته ما هیچ‌گاه خوشحال نبود، اگر ظلم و جوری که تو به ما کردی نبود، شاید آسمان هم در این کار نقشی نداشت.
نقش تو در ضمیر نفس چون فرو برم
هرگز نسیم محرم این گلستان نبود
هوش مصنوعی: تصویر تو در اعماق وجودم مانند این است که هرگز نسیم آشنایی به این باغ نیامده باشد.
هرجا که بود مرغ دل ما اسیر بود
فرقی میانه قفس و آشیان نبود
هوش مصنوعی: هرجا که دل ما پرنده‌ای بمیان می‌کند، در بند بود. فرقی بین زندانی بودن در قفس و آزادی در آشیانه وجود نداشت.
شادم که باد خاکم از آن آستانه برد
کاین خاک تیره در خور آن آستان نبود
هوش مصنوعی: من خوشحالم که بادی خاک من را از آن درگاه به دور برد، زیرا این خاک تاریک و بی‌ارزش لایق درگاهی به آن عظمت نبود.
بردی دل از کنارم و من خوش دلم که دوش
گفتم غم تو با خود و دل در میان نبود
هوش مصنوعی: دل مرا از کنارم بردی و من خوشحالم که دیشب درد و غم تو را با خودم در میان گذاشتم، اما دل در این صحبت‌ها حضور نداشت.
کرد از شکاف سینه دلم، عرض حال خود
تقریر اشتیاق تو کار زبان نبود
هوش مصنوعی: از درون سینه‌ام، احساساتم را بیان کردم، اما این‌قدر عشق تو عمیق است که زبانم قادر به توصیف آن نیست.