گنجور

شمارهٔ ۲۸

در سینه ای که عشق درآمد هوس نماند
در وادی یی که آتشی افتاد خس نماند
در سینه بود با تو نفس رشک داشتم
چندان کشیدم آه که دیگر نفس نماند
از هر طرف که می نگرم در مقابلی
زان چون گذشتم از تو نگه باز پس نماند
دردا که از نگاه تو هرکس که بود سوخت
فرقی میان عاشق و صاحب هوس نماند
تا دل نمرد چاک نزد یار سینه‌ام
اکنون قفس شکست که مرغ قفس نماند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در سینه ای که عشق درآمد هوس نماند
در وادی یی که آتشی افتاد خس نماند
هوش مصنوعی: در قلبی که عشق وارد شده است، دیگر جایی برای هوس و خواسته‌های دنیوی باقی نمی‌ماند. همچنین، در جایی که آتش شعله‌ور شده، هیچ چیز از آن خاکستر نمانده و همه چیز نابود می‌شود.
در سینه بود با تو نفس رشک داشتم
چندان کشیدم آه که دیگر نفس نماند
هوش مصنوعی: در دل من عشق تو به اندازه‌ای بود که هر بار نفس می‌کشیدم، حسادت به آن عشق داشتم. آن‌قدر آه دسته‌جمعی کشیدم که دیگر توانی برای نفس کشیدن باقی نماند.
از هر طرف که می نگرم در مقابلی
زان چون گذشتم از تو نگه باز پس نماند
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه می‌کنم، مقابل من چیزی هست و وقتی از تو عبور می‌کنم، دیگر هیچ چیز به یادم نمی‌ماند.
دردا که از نگاه تو هرکس که بود سوخت
فرقی میان عاشق و صاحب هوس نماند
هوش مصنوعی: متأسفانه، از نگاه تو هر کسی که دل باخته شده، دچار درد و رنج شد. دیگر فرقی میان عاشق واقعی و کسی که فقط هوس دارد، باقی نمانده است.
تا دل نمرد چاک نزد یار سینه‌ام
اکنون قفس شکست که مرغ قفس نماند
هوش مصنوعی: به زمانی که عشق و محبت هنوز در دل من زنده بود، از معشوق خود شکایت نمی‌کردم. حالا که قفس عشق شکسته و دیگر در بند نیستم، دیگر نیازی به پنهان‌کاری نیست و من آزاد شده‌ام.