گنجور

شمارهٔ ۲۶

دل به چین زلف بندم چین ابرو چون بپاید
زآن که چیزی کان نپاید، دل به او بستن نشاید
گفتمش بنشین زمانی تا مگر سیرت به بینم
گفت چون خورشید بنشیند دگر کی رخ نماید
ای که می گویی شبت را روزی از پی هست، یا رب
روز من از پی نیاید هرچه می آید بیاید
بلبل از بیرحمی گل می کند فریاد و افغان
باغبان کز درد واقف نیست، گوید می سراید
آمدی ممنونم اما گوئیا، ره کرده ای گم
گر نه لیلی ره کند گم بر سر مجنون نیاید
گرچه منع از گریه کردی، زخم ها در دل افکندی
گر خدا یک دربه بندد، صد در دیگر گشاید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل به چین زلف بندم چین ابرو چون بپاید
زآن که چیزی کان نپاید، دل به او بستن نشاید
هوش مصنوعی: دل خود را به زلف و ابروی خوشfigure بند نکن، زیرا چیزهایی که ناپایدارند، ارزش دل بستن ندارند.
گفتمش بنشین زمانی تا مگر سیرت به بینم
گفت چون خورشید بنشیند دگر کی رخ نماید
هوش مصنوعی: به او گفتم کمی بمان تا بتوانم شمایلت را خوب ببینم. او جواب داد که وقتی خورشید بماند، دیگر چه زمانی می‌تواند رخ نشان دهد؟
ای که می گویی شبت را روزی از پی هست، یا رب
روز من از پی نیاید هرچه می آید بیاید
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌گویی شب تو روزی خواهد شد، خداوندا، روز من هرگز به سراغم نیاید، هرچه می‌آید، بیاید.
بلبل از بیرحمی گل می کند فریاد و افغان
باغبان کز درد واقف نیست، گوید می سراید
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر بی‌رحمی گل، فریاد می‌زند و باغبان که از درد خبر ندارد، می‌گوید که او در حال آواز خواندن است.
آمدی ممنونم اما گوئیا، ره کرده ای گم
گر نه لیلی ره کند گم بر سر مجنون نیاید
هوش مصنوعی: تو آمدی و از تو سپاسگزارم، اما به نظر می‌رسد که راه را گم کرده‌ای. اگر لیلی هم راهش را گم کند، نمی‌تواند بر سر مجنون بیاید.
گرچه منع از گریه کردی، زخم ها در دل افکندی
گر خدا یک دربه بندد، صد در دیگر گشاید
هوش مصنوعی: هرچند که از گریه کردن نهی کردی، اما زخم‌هایی در دل به جا گذاشتی. اگر خدا یک در را ببندد، صد در دیگر را باز می‌کند.