ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ  ۲۴

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>نمی‌خواهم کسی با نازنین من سخن گوید</p></div>
<div class="m2"><p>اگرچه قاصد من باشد و پیغام من گوید</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>جواب درد دل گر نشنوم زان که عجب نبود</p></div>
<div class="m2"><p>جوابی نشنود دیوانه چون با من سخن گوید</p></div></div>
<div class="b" id="bn3"><div class="m1"><p>به ترک خواب پیمان بسته بودم میرم و ترسم</p></div>
<div class="m2"><p>که آن پیمان‌شکن در محشرم پیمان‌شکن گوید</p></div></div>
<div class="b" id="bn4"><div class="m1"><p>من و بلبل شکایت هردو از گل می‌کنیم اما</p></div>
<div class="m2"><p>من اندر بیت احزان نالم و او در چمن گوید</p></div></div>
<div class="b" id="bn5"><div class="m1"><p>نه چون من نامه برخواهد نه قاصد ای خوشا بلبل</p></div>
<div class="m2"><p>که خود در پیش یار خویش حال خویشتن گوید</p></div></div>

دیوان ابوالحسن فراهانی شاعر قرن یازدهم به اهتمام رضا عبداللهی - ابوالحسن فراهانی - تصویر ۱۴۰

شمارهٔ  ۲۵

نمی خواهم کسی با نازنین من سخن گوید
اگرچه قاصد من باشد و پیغام من گوید
جواب درد دل گر نشنوم زان که عجب نبود
جوابی نشنود دیوانه چون با من سخن گوید
به ترک خواب پیمان بسته بودم میرم و ترسم
که آن پیمان شکن در محشرم پیمان شکن گوید
من و بلبل شکایت هردو از گل می کنیم اما
من اندر بیت احزان نالم و او در چمن گوید
نه چون من نامه برخواهد نه قاصد ای خوشا بلبل
که خود در پیش یار خویش حال خویشتن گوید

شمارهٔ  ۲۳

شمارهٔ  ۲۴

نمی‌خواهم کسی با نازنین من سخن گوید

اگرچه قاصد من باشد و پیغام من گوید

جواب درد دل گر نشنوم زان که عجب نبود

جوابی نشنود دیوانه چون با من سخن گوید

به ترک خواب پیمان بسته بودم میرم و ترسم

که آن پیمان‌شکن در محشرم پیمان‌شکن گوید

من و بلبل شکایت هردو از گل می‌کنیم اما

من اندر بیت احزان نالم و او در چمن گوید

نه چون من نامه برخواهد نه قاصد ای خوشا بلبل

که خود در پیش یار خویش حال خویشتن گوید

شمارهٔ ۲۴

اطلاعات