گنجور

شمارهٔ ۲۳

تابم به تن از طرهٔ پیچان تو افتاد
چاکم به دل از چاک گریبان تو افتاد
گویند دلش نرم توان کرد به گریه
کار دلم ای دیده به دامان تو افتاد
گر دیده گستاخ پریشان رخت دید
ز آن است که بر زلف پریشان تو افتاد
چون زخم کهن روز و شب آلوده به خون است
هر چشم که بر ناوک مژگان تو افتاد
ای دل لب او آب حیات است ندانم
چون آتش سوزان شد و در جان تو افتاد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تابم به تن از طرهٔ پیچان تو افتاد
چاکم به دل از چاک گریبان تو افتاد
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت موی تابدار تو باعث شده که من حس دلتنگی و عاطفه عمیقی را تجربه کنم؛ در واقع، دل من از درد و عشق به تو شکسته شده است.
گویند دلش نرم توان کرد به گریه
کار دلم ای دیده به دامان تو افتاد
هوش مصنوعی: می‌گویند که با اشک می‌توان دل را نرم کرد، اما ای چشم من، کار دل من به دامان تو افتاده است.
گر دیده گستاخ پریشان رخت دید
ز آن است که بر زلف پریشان تو افتاد
هوش مصنوعی: اگر چشمان سرکش به ظاهرت توجه کرده‌اند، این به خاطر آن است که نگاهشان به موهای آشفته‌ات جلب شده است.
چون زخم کهن روز و شب آلوده به خون است
هر چشم که بر ناوک مژگان تو افتاد
هوش مصنوعی: هر زخم قدیمی که همیشه خونین است، چشمی که به خوابگاه مژگان تو نگاه کند، به درد و رنج دچار می‌شود.
ای دل لب او آب حیات است ندانم
چون آتش سوزان شد و در جان تو افتاد
هوش مصنوعی: ای دل، لب او مانند آب حیات است، اما نمی‌دانم چطور این زیبایی مانند آتش در دل تو شعله‌ور شده و در جانت نفوذ کرده است.