شمارهٔ ۱۵
گرنه دلجویی نمودی قامت دلجوی دوست
از خجالت سرفکندی پیش ماه روی دوست
عشق را با کفر و ایمان نیست کاری زآن که هست
قبله ما روی یار و کعبه ما کوی دوست
قیمت دزدیده کم دانند دزدان عیب نیست
گر نداند قیمت دل طره هندوی دوست
از پریشانی ست این ارزانفروشی ورنه کی
میدهد تاری به جانی زلف عنبربوی دوست
تا نظر در آفتاب افکندهام در چشم من
آب گردد ز آن که میآید به یادم روی دوست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرنه دلجویی نمودی قامت دلجوی دوست
از خجالت سرفکندی پیش ماه روی دوست
هوش مصنوعی: اگر تو دلت را میگرفتی، قامت زیبا و دلنشین دوستی از شرم، سرش را پایین میآورد پیش روی زیبا و ماهگون دوستی.
عشق را با کفر و ایمان نیست کاری زآن که هست
قبله ما روی یار و کعبه ما کوی دوست
هوش مصنوعی: عشق هیچ ارتباطی به کفر و ایمان ندارد؛ چرا که مرجع و مقصد عشق ما، چهره محبوب و مکان مقدس ما، محله دوست است.
قیمت دزدیده کم دانند دزدان عیب نیست
گر نداند قیمت دل طره هندوی دوست
هوش مصنوعی: دزدان ممکن است قیمت کالای دزدی شده را کم بدانند، ولی این ایرادی ندارد، چون اگر کسی ارزش دل و عشق به دوست را نداشته باشد، طبیعی است که چیزهای دیگر را نیز نشناسد.
از پریشانی ست این ارزانفروشی ورنه کی
میدهد تاری به جانی زلف عنبربوی دوست
هوش مصنوعی: این ارزانفروشی به خاطر مشکلات و درگیرهایی است که فرد با آنها مواجه است، وگرنه هیچکس نمیتواند به راحتی تار مویی از موهای خوشبو و دلفریب دوستش را به کسی بدهد.
تا نظر در آفتاب افکندهام در چشم من
آب گردد ز آن که میآید به یادم روی دوست
هوش مصنوعی: هر زمانی که به آفتاب نگاه میکنم، چشمانم پر از اشک میشود؛ چون یاد چهرهی محبوبم در ذهنم زنده میشود.