گنجور

شمارهٔ ۱۳

منت ایزد را که سودای توام از سر نرفت
رفت جان، اما غمت از جان غم پرور نرفت
بر سر خاکم گذار آورد و من در خواب مرگ
هیچ کس را آنچه آمد بر سرم بر سر نرفت
نقش بر آب ارچه بی صورت بود اعجاز عشق
نقش آن صورت مرا هرگز زچشم تر نرفت
سعی ها کردم که پا بر منظر چشمم نهد
سعی من ضایع نشد دل رفت اگر دلبر نرفت
عاشقی و رستگاری کی درست آمد به هم
رفت چون پروانه در آتش برون دیگر نرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منت ایزد را که سودای توام از سر نرفت
رفت جان، اما غمت از جان غم پرور نرفت
هوش مصنوعی: سپاسگذاری می‌کنم از خدای بزرگی که عشق تو از ذهنم پاک نشد. هرچند جانم از دنیا رفت، اما غم و نگرانی‌ام درباره تو همچنان در دل باقی مانده است.
بر سر خاکم گذار آورد و من در خواب مرگ
هیچ کس را آنچه آمد بر سرم بر سر نرفت
هوش مصنوعی: بر سر خاک من آمدند و من در خواب مرگ هستم و هیچ کس نمی‌داند که چه بر من گذشته است.
نقش بر آب ارچه بی صورت بود اعجاز عشق
نقش آن صورت مرا هرگز زچشم تر نرفت
هوش مصنوعی: اگرچه تصویر عشق مانند نقشی بر آب است و ماندگاری ندارد، اما زیبایی و اثر آن هرگز از یاد من نمی‌رود و همواره در قلبم جا دارد.
سعی ها کردم که پا بر منظر چشمم نهد
سعی من ضایع نشد دل رفت اگر دلبر نرفت
هوش مصنوعی: من تلاش کردم که کسی به چشمم بیفتد، اما این تلاش من بی‌ثمر نماند. اگر دل من رفت، اما دلبر از کنار من نرفت.
عاشقی و رستگاری کی درست آمد به هم
رفت چون پروانه در آتش برون دیگر نرفت
هوش مصنوعی: عشق و نجات هرگز با هم به درستی جمع نمی‌شوند، مانند پروانه‌ای که به آتش نزدیک می‌شود و دیگر نمی‌تواند بازگردد.