گنجور

شمارهٔ ۱۲

تار زلفت گر چو بخت تار با ما یار نیست
یک گره کمتر به دور افکن دلم دشوار نیست
میکنی دانسته گرمی تا بسوزم سینه را
گرمی خورشید بهر سوختن در کار نیست
من کجا و آرزوی سایه ی دیوار او
آفتاب عالم آرا را در آنجا بار نیست
ای که گویی یار هست اندر پی آزار تو
منت آزار بر جان است اگر بیزار نیست
خار مژگان بسته بر گل‌های اشکم راه را
صبر باشد چاره‌ام چون هیچ گل بی‌خار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تار زلفت گر چو بخت تار با ما یار نیست
یک گره کمتر به دور افکن دلم دشوار نیست
هوش مصنوعی: اگر تار زلفت مانند بخت پرغصه‌ام با من همراه نیست، تنها یک گره کمتر به دور دل من بینداز که برایش کار سختی نیست.
میکنی دانسته گرمی تا بسوزم سینه را
گرمی خورشید بهر سوختن در کار نیست
هوش مصنوعی: تو با آگاهی و عمد خودت باعث می‌شوی که سینه‌ام بسوزد؛ زیرا گرمای خورشید برای سوزاندن من نیازی ندارد.
من کجا و آرزوی سایه ی دیوار او
آفتاب عالم آرا را در آنجا بار نیست
هوش مصنوعی: من کجا و آرزوی سایه دیوار او! آفتاب روشنی‌بخش عالم، در آنجا جایگاهی ندارد.
ای که گویی یار هست اندر پی آزار تو
منت آزار بر جان است اگر بیزار نیست
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌گویی دوستت به دنبال آزار توست، باید بدانی که تحمل آزار بر جان سخت است، اگر واقعا از آن بیزار نیستی.
خار مژگان بسته بر گل‌های اشکم راه را
صبر باشد چاره‌ام چون هیچ گل بی‌خار نیست
هوش مصنوعی: مژه‌های خاردار من بر روی اشک‌های گلی‌ام نشسته است و می‌گوید که صبر، راه‌حل من خواهد بود؛ چرا که هیچ گلی بدون خار وجود ندارد.