گنجور

شمارهٔ ۱۰

عشق گل گر آشکارا کرد بلبل باک نیست
عاشقی ترسد ز رسوایی که عشقش پاک نیست
کار ما را از نگاهی می تواند ساختن
گردش چشم تو مثل گردش افلاک نیست
عشق را الفت به قدر نسبت آمد شعله را
با سمندر نسبتی باشد که با خاشاک نیست
سیر بستان را مشو منگر که آخر بی سبب
سرو را پا در گل و گل را گریبان چاک نیست
ای که گفتی بر سر خاک تو خواهم آمدن
ما کف خاکستری داریم و ما را خاک نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق گل گر آشکارا کرد بلبل باک نیست
عاشقی ترسد ز رسوایی که عشقش پاک نیست
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی و خالص باشد، بلبل از آشکار شدن احساساتش نگران نیست؛ اما عاشقانی که عشقشان خالص نیست، از رسوایی و در معرض تهمت قرار گرفتن می‌ترسند.
کار ما را از نگاهی می تواند ساختن
گردش چشم تو مثل گردش افلاک نیست
هوش مصنوعی: نگاه تو می‌تواند کار ما را به سرانجام برساند، اما چرخیدن چشم تو به اندازه چرخش دنیا نیست.
عشق را الفت به قدر نسبت آمد شعله را
با سمندر نسبتی باشد که با خاشاک نیست
هوش مصنوعی: عشق به اندازه‌ای به دوستی وابسته است که آتش را می‌توان با موجودی مانند سمندر مرتبط دانست، در حالی که این ارتباط با علف خشک وجود ندارد.
سیر بستان را مشو منگر که آخر بی سبب
سرو را پا در گل و گل را گریبان چاک نیست
هوش مصنوعی: به باغ و بستان نگاه نکن، زیرا در نهایت بدون دلیل نیست که سرو به گل‌ولای افتاده و گل نیز دچاری این وضع شده است.
ای که گفتی بر سر خاک تو خواهم آمدن
ما کف خاکستری داریم و ما را خاک نیست
هوش مصنوعی: ای کسی که گفته‌ای بر سر خاک تو می‌آیم، ما از خاکستر ساخته‌ایم و در واقع ما چیزی از خاک نداریم.