گنجور

شمارهٔ ۵

گذشت آن که روی لاله خیمه بر گلزار
شکوفه بر فلک افکند از طرب دستار
گذشت آن که چنان گرم بود مجمر باغ
که سوختی شررش چون سپند جان هزار
رسید اینک فصلی که وقت آمدنش
ز بیم خشک کند پوست بر تن اشجار
رسید فصلی کز بیم حمله ی سرما
نخیزد از سر آتش به ضرب چون شرار
چنار دستی کز تاب وی برد به بغل
برون نیارد دیگر مگر به فصل بهار
بگو که آتش بهر چه سر به بالا کرد
اگر نخواهد زنهار از ایزد جبّار
کنون به مهر پناهنده خلق و مهر پناه
برد به سایه ی خورشید آسمان مقدار
سها ببیند در روز کور مادرزاد
بدان ضمیر منیر ار نماید استظهار
سفینه که درو مجمع معانی اوست
سفینه نیست که بحریست برد رز خار
بسی نماند که از آبداری شعرش
حباب وار شود نقطه اندر او سیار
زیمن عدلش عالم مرفه است چنان
که لاله زین پس بی داغ روید از گلزار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گذشت آن که روی لاله خیمه بر گلزار
شکوفه بر فلک افکند از طرب دستار
هوش مصنوعی: زمانی گذشت که یک لاله زیبای سرخ در گلزار شکوفه می‌زد و شادی‌اش مانند دستاری بر آسمان افکنده می‌شد.
گذشت آن که چنان گرم بود مجمر باغ
که سوختی شررش چون سپند جان هزار
هوش مصنوعی: گذشت زمانی که آتش باغ به شدت شعله‌ور بود و جرقه‌اش مانند آتش جان هزاران انسان را سوزاند.
رسید اینک فصلی که وقت آمدنش
ز بیم خشک کند پوست بر تن اشجار
هوش مصنوعی: اینک زمانی فرارسیده که ترس از خشکی، پوست درختان را می‌سوزاند و آنها را در رنج می‌برد.
رسید فصلی کز بیم حمله ی سرما
نخیزد از سر آتش به ضرب چون شرار
هوش مصنوعی: فصل تازه‌ای فرارسیده که دیگر به خاطر ترس از سردی هوا، شعله‌های آتش خاموش نمی‌شوند و همچنان می‌سوزند مانند جرقه‌هایی که به شدت می‌درخشند.
چنار دستی کز تاب وی برد به بغل
برون نیارد دیگر مگر به فصل بهار
هوش مصنوعی: درخت چناری که از گرما و تابش آفتاب شاخ و برگش را به سمت تابستان دارد، دیگر نمی‌تواند در خارج از فصل بهار، به همین حالت زیبا باقی بماند.
بگو که آتش بهر چه سر به بالا کرد
اگر نخواهد زنهار از ایزد جبّار
هوش مصنوعی: بگو چرا آتش به سوی آسمان می‌رود، اگر نمی‌خواهد از خداوند قدرتمند ترسیده باشد.
کنون به مهر پناهنده خلق و مهر پناه
برد به سایه ی خورشید آسمان مقدار
هوش مصنوعی: اکنون به محبت و مهربانی پناه می‌برم و در سایه‌سار خورشید آسمان به آرامش می‌رسیم.
سها ببیند در روز کور مادرزاد
بدان ضمیر منیر ار نماید استظهار
هوش مصنوعی: ستاره درخشان آسمان، حتی اگر در روز هم دیده نشود، می‌تواند به روشنی وجود درونی من اشاره کند.
سفینه که درو مجمع معانی اوست
سفینه نیست که بحریست برد رز خار
هوش مصنوعی: کشتی‌ای که در آن مجموعه‌ای از معانی و مفاهیم نهفته است، مانند کشتی‌ای نیست که فقط باری پر از خارهای سرخ را حمل کند.
بسی نماند که از آبداری شعرش
حباب وار شود نقطه اندر او سیار
هوش مصنوعی: مدت زیادی نخواهد گذشت که زیبایی شعرش همانند حبابی ناپایدار و بی‌ثبات خواهد شد و درون او را مسخره می‌کند.
زیمن عدلش عالم مرفه است چنان
که لاله زین پس بی داغ روید از گلزار
هوش مصنوعی: با برقراری عدالت در زمین، زندگی انسان‌ها به رفاه می‌رسد، همان‌طور که لاله‌ها بدون نقص و عیب از باغ گل می‌رویند.