شمارهٔ ۲۲
زبس که یافت دلم لذت گرفتاری
به دام افتد اگر صد رهش برون آری
به جای خون همه درد و بلا ازو بچکد
اگر دل من سرگشته راه بیفشاری
سیاه گردد روز جهانیان چون شب
اگر ز چهره ی بختم نقاب برداری
نه برق باشد کز رشک چشم گریانم
فتاده آتش در جان ابراز آری
به خون بخواهد پرورد خوشه اش نه آب
بنام شوم من اردانه در زمین کاری
چو کاه بر زیر آب دیده گردانم
و گرچه هستم چون کوه در گران باری
عجب که میل کنم گرچه خون دل باشد
مرا که عمر به سر رفته در جگرخواری
گداختم تن خود تا کسم نبیند چند
به کوی دوست تردد کنم به دشواری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زبس که یافت دلم لذت گرفتاری
به دام افتد اگر صد رهش برون آری
هوش مصنوعی: دل من از لذت گرفتار شدن چنان شاد است که حتی اگر صد بار هم او را از دام بیرون بکشی، باز هم در آن دام باقی میماند.
به جای خون همه درد و بلا ازو بچکد
اگر دل من سرگشته راه بیفشاری
هوش مصنوعی: اگر دل من گمراه و سرگشته شود، باید تمامی درد و رنجهای زندگی از وجود او خارج شود.
سیاه گردد روز جهانیان چون شب
اگر ز چهره ی بختم نقاب برداری
هوش مصنوعی: اگر تو پرده از چهرهی سرنوشت من برداری، روزگار همه انسانها به مانند شب تار میشود.
نه برق باشد کز رشک چشم گریانم
فتاده آتش در جان ابراز آری
هوش مصنوعی: چشمانم همچون برقی زحمتکشیده و گریاناند، آتش عشق در درونم شعلهور است و بیانگر این درد و اندوه میباشد.
به خون بخواهد پرورد خوشه اش نه آب
بنام شوم من اردانه در زمین کاری
هوش مصنوعی: اگر بخواهد خداوند، خوشهها را با خون پرورش میدهد و نه با آب. من در زمین به کار میروم و به نام اردانه شناخته میشوم.
چو کاه بر زیر آب دیده گردانم
و گرچه هستم چون کوه در گران باری
هوش مصنوعی: اگرچه به شدت و استواری چون کوه هستم، اما به راحتی میتوانم مانند کاه بر روی آب شناور شوم و تغییر کنم.
عجب که میل کنم گرچه خون دل باشد
مرا که عمر به سر رفته در جگرخواری
هوش مصنوعی: عجب است که با وجود اینکه دلم خون میشود، باز هم تمایل دارم به چیزی که باعث درد و رنج من است. زندگیام به پایان رسیده و من همچنان در حال تحمل دردهای گذشتهام هستم.
گداختم تن خود تا کسم نبیند چند
به کوی دوست تردد کنم به دشواری
هوش مصنوعی: خود را به سختی میسوزانم تا کسی متوجه نشود، زیرا به سختی به کوی محبوب میروم.