شمارهٔ ۲۰
از بس که گریه کردم و از بس کشیدم آه
طوفان آب و آتش ماهی گرفت و ماه
در انتظار آن که برآرم دمی به کام
چشمم سفید گشت که روی هنر سیاه
طوفان غصه چند توان خورد کاشکی
گرداب گریه کشتی عمرم کند تباه
از هم نفس کناره گزیدم که دیده ام
یاران هم نفس چو نفس جمله عمرکاه
آخر بگو ز دیده که دارم عزیزتر
ریزد همیشه خونم بی جرم و بی گناه
روز از شب ار ندانم چندین عجب مدان
که امروز آسمان نشناسد گل از گیاه
هرکس که پابرون نکشد از گلیم خویش
چون من بر او زمانه کند تنگ دستگاه
آن یوسفم که چرخ جفاکار بهر من
از بخت پست تیره من ساختست چاه
با آن که آسمانم در فضل و در هنر
هرگز ندیده اند که من کج روم براه
من آفتاب انورم اما هلال وار
بیرون نمی نهم قدم از خانه ماه ماه
غم بی حد است و نیست کسی که آستان او
سازم گریزگاه و بسویش برم پناه
ای وای اگر نبودی نام خدایگان
در شعر هم نبودی ما را گریزگاه
شکر خدا که گشت رفیع آستان او
مداح تا کی از فلک افتد در اشتباه
در فکر ماتمند ثوابت زرشک او
در کهکشان سپهر از آن کرد کردگاه
آن آسمان جناب که چرخ چهارمین
هر شام بر زمین زند از رشک وی کلاه
ترسم زخشمناکی عفوش وگرنه من
بر بی گناهی خود دارم دو صد گواه
آخر نه نامه ی عملم از برای چه
بر من نوشته کرد و از دیگران گناه
عون تو هست منت گردون نه نیم جو
لطف تو هست منت گیتی به برگ کاه
عیش موافقانت شیرین چو نظم من
روی مخالفانت چون بخت من سیاه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بس که گریه کردم و از بس کشیدم آه
طوفان آب و آتش ماهی گرفت و ماه
هوش مصنوعی: به خاطر گریهها و آههای زیادی که کشیدهام، طوفانی به پا شده که آب و آتش را با هم به همراه دارد و در این بین، ماهی و ماه هم به دام افتادهاند.
در انتظار آن که برآرم دمی به کام
چشمم سفید گشت که روی هنر سیاه
هوش مصنوعی: منتظر هستم تا لحظهای فرابرسد که بتوانم آرزوی دل را برآورده کنم، در این میان، چشمانم به خاطر ناامیدی و انتظار سفید و بیحالت شده است، چرا که زیبایی و هنر از من دور و غایب است.
طوفان غصه چند توان خورد کاشکی
گرداب گریه کشتی عمرم کند تباه
هوش مصنوعی: غصه و غم را تا چه اندازه میتوان تحمل کرد؟ ای کاش حالت غم و گريه باعث شود که زندگیام به تباهی برود.
از هم نفس کناره گزیدم که دیده ام
یاران هم نفس چو نفس جمله عمرکاه
هوش مصنوعی: از دوستی با دیگران فاصله گرفتم، زیرا مشاهده کردم که دوستانم مانند نفسهایم، عمر را بیهوده سپری میکنند و به معنای واقعی زندگی نمیکنند.
آخر بگو ز دیده که دارم عزیزتر
ریزد همیشه خونم بی جرم و بی گناه
هوش مصنوعی: در نهایت، بگو که از چشمم به خاطر تو همیشه خونم بدون هیچ جرم و گناهی میریزد.
روز از شب ار ندانم چندین عجب مدان
که امروز آسمان نشناسد گل از گیاه
هوش مصنوعی: اگر ندانم که روز و شب چقدر با هم فاصله دارند، تعجب نکن، زیرا امروز آسمان نمیتواند گل را از دیگر گیاهان تشخیص دهد.
هرکس که پابرون نکشد از گلیم خویش
چون من بر او زمانه کند تنگ دستگاه
هوش مصنوعی: هر کسی که از حد و اندازه خود فراتر نرود و تلاش نکند، زندگی برای او سخت و دشوار خواهد شد، همانطور که برای من اینگونه است.
آن یوسفم که چرخ جفاکار بهر من
از بخت پست تیره من ساختست چاه
هوش مصنوعی: من آن یوسف هستم که بخت بد و نامساعد زندگیام، مانند چرخ سرنوشت، به من سختی و مشکل ایجاد کرده است.
با آن که آسمانم در فضل و در هنر
هرگز ندیده اند که من کج روم براه
هوش مصنوعی: اگرچه آسمان همیشه به من لطف و هنر نشان داده، اما هیچکس ندیده که من در مسیر خود منحرف شوم.
من آفتاب انورم اما هلال وار
بیرون نمی نهم قدم از خانه ماه ماه
هوش مصنوعی: من مانند آفتاب درخشان هستم، اما به آرامی و با احتیاط از خانهام که همان ماه است، بیرون نمیآیم.
غم بی حد است و نیست کسی که آستان او
سازم گریزگاه و بسویش برم پناه
هوش مصنوعی: غم بسیار زیادی دارم و هیچکس نیست که به درگاه او بروم و به او تکیه کنم.
ای وای اگر نبودی نام خدایگان
در شعر هم نبودی ما را گریزگاه
هوش مصنوعی: خداوندا، اگر نام تو نبود، در شعر هم هیچ جایی برای فرار و آرامش نداشتیم.
شکر خدا که گشت رفیع آستان او
مداح تا کی از فلک افتد در اشتباه
هوش مصنوعی: خوشحالم که آستان پرعظمت او ستایشگر دارد، زیرا دیگر نمیتوان به اشتباه از بلندای آسمان به او نگاه کرد.
در فکر ماتمند ثوابت زرشک او
در کهکشان سپهر از آن کرد کردگاه
هوش مصنوعی: در نظر کسی که در حال اندیشه و تأمل است، دانههای زرشک مانند نقاط ثابتی در کهکشان به نظر میرسند و او با تأمل به آنها مینگرد.
آن آسمان جناب که چرخ چهارمین
هر شام بر زمین زند از رشک وی کلاه
هوش مصنوعی: این آسمان عزیز که هر شب چرخهاش بر زمین میچرخد، به خاطر زیبایی و شکوه او کلاه بر سر خود میگذارد.
ترسم زخشمناکی عفوش وگرنه من
بر بی گناهی خود دارم دو صد گواه
هوش مصنوعی: نگرانم از عفو و بخشش او که ممکن است با خشمش همراه باشد، در حالی که من برای بیگناهی خود دلایل زیادی دارم.
آخر نه نامه ی عملم از برای چه
بر من نوشته کرد و از دیگران گناه
هوش مصنوعی: در پایان، دلیل نوشتن نامه اعمال من چیست و چرا گناه دیگران را به من نسبت دادهاند؟
عون تو هست منت گردون نه نیم جو
لطف تو هست منت گیتی به برگ کاه
هوش مصنوعی: کمک و یاری توست که باعث بقا و پایداری من شده است و تنها به یک ذره از محبت و لطف تو نیاز دارم تا از این دنیا بهرهمند شوم.
عیش موافقانت شیرین چو نظم من
روی مخالفانت چون بخت من سیاه
هوش مصنوعی: زندگی کسانی که با تو همنظر هستند خوشایند و شیرین است، اما چهره کسانی که با تو مخالفند، مانند بخت من، تیره و تار است.