گنجور

بخش ۴ - و من طبقه الاولی من المتقدمین فضیل بن عیاض

بن مسعود بن بشر التمیمی ثم الیربوعی. کنیه ابوعلی الکوفی. امامست از ائمه دین و شرع، از اقران ثوری و مالک، از استاذان عبداللّه مبارک باصل از کوفه است، و در مکه بوده مجاور سالها، سیده بوده بزرگ، در شرع امام، و در زهد یگانه بزهد صوفیان و محبت.

و گفته‌اند باصل از خراسان بوده از ناحیت مرو، از دیه فندین. و گفته‌اند: وی بسمرقندزاده و باورد بزرگ شده و کوفی اصل است. و نیز گفته‌اند کی بخاری اصل است و اللّه اعلم. وفات وی در محرم بوده، سنه سبع و ثانین و مائه،

ووی گفته است: ثلثه هم اقرب اللق الی الرحمن یوم القیامة بجالسون الرحمن، و الناس فی‌الحساب، رجل لم یجعل من کسبه حراماً، و رجل لم یمس فرجه حراماً، و رجل لم یتکلم بین اثنین فی‌الهوی.

شیخ الاسلام گفت قدس اللّه روحه: کی فضیل عیاض گوید: کی من اللّه بر دوستی پرستم، کی نشکیبم که نپرسم.

و انشدنا لموحمود الوراق

تعصی الاله وانت تظهر حبه
هذا محال فی القیاس بدیع
لوکان حبک صادقاً لا طعته
ان المحب لمن یحب مطیع

شیخ الاسلام گفت: کی وهب منبه از تابعین است حکیم امت وی گوید: من اللّه نه بربیم پرستم، کی چون بنده‌ام زندانی: کی خداوند را خدمت کند از بیم، چون ایمن شود نپرستد. و نه بر طمع پرستم که چون گدای بوم مزدور ارطمع مزد بیند کار کند، و اگر نه بیند نکند. گفتند: چون پرستی؟ گفتم به آن پرستم کی سزاست که او را پرستم، مهر او خود از من بارد شیخ الاسلام گفت: او که او را پرستد بربیم، او خویشتن را می‌پرستد کی از بیم خود می‌پرستد و طمع نجات خویش، نه بحق و فرمان و سزاء او، پس داوری خود می‌دارد و خود را می‌جنبد. آنکه او را می‌پرستد بامید، او خود را می‌پرستد و تنعم خود را، و راحت و ثواب و جزا را، نه حق فرمان و مهر او را، پس خود را می‌جنبد. من او را نه بربیم و طمع پرستم چون مزدوران. و نه بر دعوی مهر او، یعنی که از سزاء او باستحقاق او عاجز مانم، کی بر فرمان او پرستم، کی گفت می‌پرست می‌پرستم، و بر دوستی سنت رسول و بتقصیر معترف.

که من ترک خدمت را ناتوانم ٭ و نه بخویشتن درانم و حق را نه بانم

از آنجا که خیزلان و خسپانم آنرا از بن دندانم

از آنجا که من نه منم، عبارت را ناتوانم.

و گفت الهی من نه بخدمت صحبت ترا می‌بهاسازم٭ که در صحبت حرمت می‌نگاه دارم. من نه بهوای دل در خدمتم کی بفرمانم ٭

و سخت سرد بود خداوند خود رابمزد کار کردن، ونه بمهر و سزای آنک و پرستش را سزاست، خود فرمان درآن واجب.

وانشدنا لا بی یزید البسطامی٭

احبک حبین الهوی
و حباً لانک اهل لذاک
فاما الذی هو حب الهوی
فر فعک للحجب حتی اراک
و اما الذی انت! هل له
فشغلی بذکرک عن من سواک

شیخ الاسلام گفت رضی اللّه عنه: که محمد بن سعید الفرنجی را پرسیدند که سفله کی است؟ گفت: او که اللّه پرستد بر بیم و امید. گفتند: پس چون پرستی؟ گفت: مهراللّه خود خدمت از من بارد لبعضهم:

کن اذا احببت عبدا
للذی تهوی مطیعاً
لن تنال الوصل حتی
تلزم النفس الخضوعا
ولو قلت مت مت سمعاً و طاعة
وقلت لداعی االموت اهلاومرحبا

شیخ الاسلام گفت عظم اللّه برکته: که فضیل عیاض را پسری بود علی نام، از پدرمه بود در زهد و عبادت و ترس. روزی در مسجد حرام آمد نزدیک زمزم، خواننده بر خواند: ویوم القیامة تری، الایه وی آنرا بشنید و صیحه بزد و جان بداد.

شیخ الاسلام گفت: زراه بن اوفی ٭ قاضی بصره از تابعین است، در محراب روزی قرآن می‌خواند بر خواند: فاذا نقر فی الناقر، الآیه. بانگ بکرد و بیفتاد مرده. شیخ الاسلام گفت: که از دوست نشان و از عارف جان:

من مات عاشقاً فلمیت هکذا
لا خیر فی عشق بلا موت
یوسف اسباط از متقد مانست از ایمه شرعست و سید در زهد و ورع، و خوف و فزع بروی غلبه کرده، علم بروی در شورید، مات سنه ست و تسعین و مائة. مع و کیع بن الجراح و بقیه بن الوید. شیخ الاسلام گفت که او گفته: کی دوستان او را سه چیز بداده‌اند: حلاوت و مهابت و محبت و ذوالنون مصری ٭ این سخن گفته پس از وی، لکن بجای لفظ حلاوت ملاحة گفته و ملحه و مخلد بن الحسین هم این سخن گفته، و هم ملاحت گفته مات مخلد بن حسین سنه احدی و تسعین و مائة، و کان یکون بالمصیصه و طرسوس. شیخ الاسلام گفت: کی آن سه چیز، این طایفه را بدهده‌اند که از تو پرسند و می‌ترسند.

و انشدنا لمجنون العامری

اهابک اجلا لا و ما بک قدرة
علی، و لکن مل عینی حبیبها

ولشیخ الاسلام لنفسه

اهل بک هیبة وا طیر شوقاً
فهل ابصرت مرغوباً یشاق

و بتو کارندارند و می‌جویند و خوش می‌آیند ورچشمها و باو می‌گرایند، و نسبت ندارند دوست می‌دارند.

شیخ الاسلام گفت: دانی که آن حلاوت و ملاحت از چیست؟ بروان نور قرب است برو، و در آن حضرت که اوست، جز حلاوت نیست. و آن محبت دولت دل است کی الا خود بدست او یافتی. و از گم شده و جستهٔ خود نشان و دلیل از وی شنودی و درو دیده ور خود دیدی، مهر برو نهادی.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بن مسعود بن بشر التمیمی ثم الیربوعی. کنیه ابوعلی الکوفی. امامست از ائمه دین و شرع، از اقران ثوری و مالک، از استاذان عبداللّه مبارک باصل از کوفه است، و در مکه بوده مجاور سالها، سیده بوده بزرگ، در شرع امام، و در زهد یگانه بزهد صوفیان و محبت.
هوش مصنوعی: بن مسعود بن بشر التمیمی الیربوعی، که به کنیه ابوعلی الکوفی شناخته می‌شود، یکی از امامان دین و شریعت است. او هم دوره با ثوری و مالک بوده و از استادان عبدالله مبارک محسوب می‌شود. او سال‌ها در مکه زندگی کرده و مجاور بوده است. او شخصیتی بزرگ و بزرگوار در دین داشته و در زهد و عبادت بی‌نظیر بوده و به محبت و عشق به خداوند نیز شهرت دارد.
و گفته‌اند باصل از خراسان بوده از ناحیت مرو، از دیه فندین. و گفته‌اند: وی بسمرقندزاده و باورد بزرگ شده و کوفی اصل است. و نیز گفته‌اند کی بخاری اصل است و اللّه اعلم. وفات وی در محرم بوده، سنه سبع و ثانین و مائه،
هوش مصنوعی: گفته شده که او از خراسان و ناحیه مرو، از روستای فندین بوده است. همچنین اشاره شده که زاده سمرقند و بزرگ شده باورد است و اصل و نسبش به کوفه برمی‌گردد. بعضی نیز گفته‌اند که او از بخارا است و خداوند بهتر می‌داند. او در ماه محرم و در سال 132 هجری قمری درگذشت.
ووی گفته است: ثلثه هم اقرب اللق الی الرحمن یوم القیامة بجالسون الرحمن، و الناس فی‌الحساب، رجل لم یجعل من کسبه حراماً، و رجل لم یمس فرجه حراماً، و رجل لم یتکلم بین اثنین فی‌الهوی.
هوش مصنوعی: ووی گفته است: در روز قیامت، کسانی که به خدا نزدیک‌تر هستند و در کنار او خواهند نشسته، شامل افرادی هستند که از درآمدهای حرام دوری کرده‌اند، کسانی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری کرده‌اند و افرادی که بین دو نفر در مورد موضوعات منفی صحبت نکرده‌اند.
شیخ الاسلام گفت قدس اللّه روحه: کی فضیل عیاض گوید: کی من اللّه بر دوستی پرستم، کی نشکیبم که نپرسم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: فضیل عیاض می‌گوید: «اگر من از خداوند محبت کسی را بخواهم، نمی‌توانم تحمل کنم که از او نپرسم.»
و انشدنا لموحمود الوراق
هوش مصنوعی: او به ما گفت که برای محمود، کتاب‌فروش، شعری سروده شده است.
تعصی الاله وانت تظهر حبه
هذا محال فی القیاس بدیع
هوش مصنوعی: اگر در مقابل خداوند نافرمانی کنی و در عین حال محبت او را نشان دهی، این مسئله در قیاس با واقعیت غیرممکن و عجیب است.
لوکان حبک صادقاً لا طعته
ان المحب لمن یحب مطیع
هوش مصنوعی: اگر عشق تو راستین بود، دیگر نیازی به فرمانبرداری نبود، زیرا عاشق همواره مطیع کسی است که او را دوست دارد.
شیخ الاسلام گفت: کی وهب منبه از تابعین است حکیم امت وی گوید: من اللّه نه بربیم پرستم، کی چون بنده‌ام زندانی: کی خداوند را خدمت کند از بیم، چون ایمن شود نپرستد. و نه بر طمع پرستم که چون گدای بوم مزدور ارطمع مزد بیند کار کند، و اگر نه بیند نکند. گفتند: چون پرستی؟ گفتم به آن پرستم کی سزاست که او را پرستم، مهر او خود از من بارد شیخ الاسلام گفت: او که او را پرستد بربیم، او خویشتن را می‌پرستد کی از بیم خود می‌پرستد و طمع نجات خویش، نه بحق و فرمان و سزاء او، پس داوری خود می‌دارد و خود را می‌جنبد. آنکه او را می‌پرستد بامید، او خود را می‌پرستد و تنعم خود را، و راحت و ثواب و جزا را، نه حق فرمان و مهر او را، پس خود را می‌جنبد. من او را نه بربیم و طمع پرستم چون مزدوران. و نه بر دعوی مهر او، یعنی که از سزاء او باستحقاق او عاجز مانم، کی بر فرمان او پرستم، کی گفت می‌پرست می‌پرستم، و بر دوستی سنت رسول و بتقصیر معترف.
هوش مصنوعی: شیخ الإسلام بیان کرد که یکی از تابعین به نام وهب منبه، درباره عبادت خدا می‌گوید: من خدا را نه از ترس می‌پرستم، چون یک بنده زندانی که تنها به خاطر ترس از عذاب خداوند عبادت کند، وقتی در امان باشد، دیگر عبادت نخواهد کرد. همچنین نه به خاطر طمع، مانند گدایی که تنها وقتی مزد ببیند کار کند. پرسیدند: پس چگونه پرستش می‌کنی؟ پاسخ داد: من او را به خاطر سزاست که او را می‌پرستم و محبت او در قلب من جاری است. شیخ الاسلام ادامه داد: کسی که خدا را از ترس می‌پرستد، در واقع خود را می‌پرستد، چون به دنبال نجات خویش است و نه حق و فرمان او. همچنین کسی که خدا را به امید پاداش می‌پرستد نیز در حقیقت به دنبال خوشبختی خود است و نه به خاطر حق او. من خدا را نه از ترس و نه از طمع، مانند مزدوران، می‌پرستم و همچنین ادعای عشق به او نمی‌کنم، زیرا احساس می‌کنم که در برابر سزای او ناتوانم و تنها به خاطر فرمان او عبادت می‌کنم و در دوستی با سنت رسولش نیز اعتراف به قصور دارم.
که من ترک خدمت را ناتوانم ٭ و نه بخویشتن درانم و حق را نه بانم
هوش مصنوعی: من در ترک خدمت ناتوان هستم و نمی‌توانم به خودم تکیه کنم و حقیقت را نمی‌شناسم.
از آنجا که خیزلان و خسپانم آنرا از بن دندانم
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه من آن را از عمق وجودم احساس می‌کنم و به شدت بر آن تأکید دارم.
از آنجا که من نه منم، عبارت را ناتوانم.
هوش مصنوعی: چون من خودم نیستم، نمی‌توانم به این عبارت پاسخ دهم.
و گفت الهی من نه بخدمت صحبت ترا می‌بهاسازم٭ که در صحبت حرمت می‌نگاه دارم. من نه بهوای دل در خدمتم کی بفرمانم ٭
هوش مصنوعی: و گفت: ای پروردگار، من به خاطر خوش خدمتی‌ام تو را خدمت نمی‌کنم؛ زیرا در گفتگو با تو همیشه حرمت را رعایت می‌کنم. من فقط به خاطر دل خود در خدمت نیستم، بلکه به خاطر فرمان‌هایت به خدمت ادامه می‌دهم.
و سخت سرد بود خداوند خود رابمزد کار کردن، ونه بمهر و سزای آنک و پرستش را سزاست، خود فرمان درآن واجب.
هوش مصنوعی: و خداوند به سختی سرد بود و خودش را به پاداش کارهایی که انجام می‌دهد، نمی‌سنجید و نه به پاداش و جزای کسی که او را پرستش می‌کند. او خود، فرمانروایی را بر عهده دارد که بر اساس آن باید عمل کرد.
وانشدنا لا بی یزید البسطامی٭
هوش مصنوعی: وانشدنا لا بی یزید البسطامی به معنای این است که ما از یزید البسطامی یاد می‌کنیم یا درباره او صحبت می‌کنیم. یزید البسطامی از شخصیت‌های مهم در تاریخ ادبیات و عرفان فارسی است. در این جمله به نوعی اشاره به اهمیت و تأثیر او در حوزه‌ی فکری و فرهنگی دارد.
احبک حبین الهوی
و حباً لانک اهل لذاک
هوش مصنوعی: دوستی من با تو دو جنبه دارد؛ یکی عشق به خاطر خودت و دیگری عشق به خاطر شایستگی‌ات برای این عشق.
فاما الذی هو حب الهوی
فر فعک للحجب حتی اراک
هوش مصنوعی: پس آنچه که عشق به حقیقت است، پرده‌ها را از جلوی چشمت برمی‌دارد تا بتوانی او را ببینی.
و اما الذی انت! هل له
فشغلی بذکرک عن من سواک
هوش مصنوعی: و اما تو! آیا در مشغولیت به یاد تو، چیزی دیگر باقی می‌ماند که به یاد کسی غیر از تو بپردازم؟
شیخ الاسلام گفت رضی اللّه عنه: که محمد بن سعید الفرنجی را پرسیدند که سفله کی است؟ گفت: او که اللّه پرستد بر بیم و امید. گفتند: پس چون پرستی؟ گفت: مهراللّه خود خدمت از من بارد لبعضهم:
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: محمد بن سعید الفرنجی را پرسیدند که سفله کیست؟ او پاسخ داد: کسی که خدا را با ترس و امید می‌پرستد. سپس پرسیدند: پس چگونه عبادت می‌کند؟ او گفت: عشق به خداوند در وجود من است و من خدمتگزار برخی هستم.
کن اذا احببت عبدا
للذی تهوی مطیعاً
هوش مصنوعی: اگر کسی را که دوست داری بپسندی، او را به گونه‌ای تربیت کن که نسبت به تو مطیع و فرمان‌بردار باشد.
لن تنال الوصل حتی
تلزم النفس الخضوعا
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصل و ارتباط حقیقی، باید خود را به خضوع و تسلیم درآوری.
ولو قلت مت مت سمعاً و طاعة
وقلت لداعی االموت اهلاومرحبا
هوش مصنوعی: اگر بگویم که مرده‌ام، با گوش و فرمان می‌پذیرم و اگر به دعوت مرگ بگویم خوش آمدی و سلام بر تو.
شیخ الاسلام گفت عظم اللّه برکته: که فضیل عیاض را پسری بود علی نام، از پدرمه بود در زهد و عبادت و ترس. روزی در مسجد حرام آمد نزدیک زمزم، خواننده بر خواند: ویوم القیامة تری، الایه وی آنرا بشنید و صیحه بزد و جان بداد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: خداوند بقایش را بزرگ کند. فضیل عیاض پسری به نام علی داشت که در زهد، عبادت و پرهیزگاری شبیه پدرش بود. روزی در مسجد الحرام، نزدیک چشمه زمزم، یکی مشغول خواندن بود. او به آیه‌ای اشاره کرد و گفت: "و در روز قیامت، تو می‌کوشی"، و علی آن را شنید و ناگهان فریاد زد و جان سپرد.
شیخ الاسلام گفت: زراه بن اوفی ٭ قاضی بصره از تابعین است، در محراب روزی قرآن می‌خواند بر خواند: فاذا نقر فی الناقر، الآیه. بانگ بکرد و بیفتاد مرده. شیخ الاسلام گفت: که از دوست نشان و از عارف جان:
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد: زراه بن اوفی، قاضی بصره و از تابعین، در حال خواندن قرآن در محراب بود که به آیه‌ای رسید و ناگهان به زمین افتاد و فوت کرد. شیخ الاسلام افزود که این امر نشان‌دهنده محبت و ارتباط نزدیک او با خداوند است.
من مات عاشقاً فلمیت هکذا
لا خیر فی عشق بلا موت
هوش مصنوعی: کسی که از عشق می‌میرد، به این صورت مردن برایش ارزشمند است؛ زیرا عشق بدون مرگ، ارزشی ندارد.
و انشدنا لمجنون العامری
هوش مصنوعی: مجنون عامری از عشق و دیوانگی‌های خود سخن می‌گوید و از شوق و اشتیاقی بی‌پایان برای معشوقش صحبت می‌کند. این احساسات عمیق و دردناک او را به دردی جانکاه رهنمون کرده است که در آن گرفتار شده و هر زمان که به یاد معشوقش می‌افتد، این درد دوباره زنده می‌شود. عشق او چنان شدید است که تمام زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار داده و او را به مرز جنون کشانده است.
اهابک اجلا لا و ما بک قدرة
علی، و لکن مل عینی حبیبها
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، تو را نمی‌توانم از خود دور کنم، نه اینکه توانایی دوری از تو را ندارم، بلکه چشمان من به تو عادت کرده و نمی‌تواند جز تو را ببیند.
ولشیخ الاسلام لنفسه
هوش مصنوعی: ولشیخ الاسلام به معنای کسی است که در علم دین و دیانت تخصص و تسلط دارد. این عنوان معمولاً به افرادی اختصاص داده می‌شود که در زمینه‌های فقه، حدیث، تفسیری و دیگر علوم اسلامی کار کرده و به مقام علمی و دینی بالایی رسیده‌اند. این افراد معمولاً به عنوان مشاوران و راهنمایان دینی شناخته می‌شوند و در جامعه نقش مهمی ایفا می‌کنند.
اهل بک هیبة وا طیر شوقاً
فهل ابصرت مرغوباً یشاق
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف یک مکان مقدس و احساس شوق و هیجان نسبت به آن پرداخته شده است. شخص گوینده از زیبایی و جاذبه‌های آن مکان صحبت می‌کند و از شنیدنی‌های جذاب آن می‌گوید که قلبش را به تپش می‌اندازد. او به دیگری سوال می‌کند که آیا زیبایی‌های این مکان را دیده‌است یا نه. این احساسات عمیق و عشق به مکان نشان‌دهنده‌ی ارتباط عاطفی و روحی با آن است.
و بتو کارندارند و می‌جویند و خوش می‌آیند ورچشمها و باو می‌گرایند، و نسبت ندارند دوست می‌دارند.
هوش مصنوعی: آنها به تو توجهی ندارند و در جست‌وجو هستند و از نگاه به تو لذت می‌برند. اگرچه با تو نسبت ندارند، اما تو را دوست دارند.
شیخ الاسلام گفت: دانی که آن حلاوت و ملاحت از چیست؟ بروان نور قرب است برو، و در آن حضرت که اوست، جز حلاوت نیست. و آن محبت دولت دل است کی الا خود بدست او یافتی. و از گم شده و جستهٔ خود نشان و دلیل از وی شنودی و درو دیده ور خود دیدی، مهر برو نهادی.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: آیا می‌دانی آن شیرینی و لطافت از کجا ناشی می‌شود؟ به سوی نور قرب برو و در نزد آن حضرت که اوست، جز شیرینی وجود ندارد. و آن عشق، نعمت دل است که جز به دست او نمی‌توانی پیدا کنی. و از آنچه گم کرده‌ای و به دنبالش بودی، نشانه و دلیلی از او دریافت کردی و در او خود را دیدی و مهر خود را بر او نهادی.