گنجور

بخش ۳۶ - حمزه بن عبداللّه

ابوالقسم العلوی الحسینی،سافر فی البادیة علی التوکل سنین. یقال: لم یضع علی الارض ست سنین فی الحضر والسفر. و کسان لا یحمل معه فی اسفاره رکوة و لایفتر فی الذکر.

شریف محمد بن علی بن زید گفت پسر بوالمعالی زید عمری نسابه، فرا شیخ الاسلام که پدر مرا پنج سال مدام هر روز ببوزید می‌فرستادید، پیر بود از صوفیان مرو، شریف گفت: که از وی یک فایده دارم، کی روزی مرا گفت: تا از این علوی خویش بکل بیرون نیایی، ازین کار یعنی تصوف ذره نیابی، یعنی از تجبرو ترفع نسبت.

شیخ الاسلام گفت: که چنانست علی بر عرش، او که باو بگوید و باو نبازد، صوفی اوست، ورنه از نسبت چیزی نیاید، إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ. پس گفت ویرا: که هزار و دویست امام شناسم ازین طایفهٔ صوفیان، یک و نیم علوی شناسم: یکی ابرهیم سعد است. صاحب کرامت و سخن، ددیگر حمزهٔ علوی است، شاگرد بوالخیر تیناتی٭ او را یک سخنست وی گوید: که در بادیه آن نگاه باید داشت، کی در حضر می‌داری، یعنی صوفی را، که صوفی در سفر در حضر است. شیخ الاسلام گفت کی:

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابوالقسم العلوی الحسینی،سافر فی البادیة علی التوکل سنین. یقال: لم یضع علی الارض ست سنین فی الحضر والسفر. و کسان لا یحمل معه فی اسفاره رکوة و لایفتر فی الذکر.
هوش مصنوعی: ابوالقسم العلوی الحسینی سال‌ها در بیابان‌ها زندگی کرد و به سفر رفت. گفته می‌شود که او در این مدت، شش سال هیچ‌گاه در شهر یا در سفر، روی زمین نیافتاد. او در سفرهایش چیز اضافی با خود نمی‌برد و همیشه مشغول ذکر خدا بود.
شریف محمد بن علی بن زید گفت پسر بوالمعالی زید عمری نسابه، فرا شیخ الاسلام که پدر مرا پنج سال مدام هر روز ببوزید می‌فرستادید، پیر بود از صوفیان مرو، شریف گفت: که از وی یک فایده دارم، کی روزی مرا گفت: تا از این علوی خویش بکل بیرون نیایی، ازین کار یعنی تصوف ذره نیابی، یعنی از تجبرو ترفع نسبت.
هوش مصنوعی: شریف محمد بن علی بن زید اشاره می‌کند که پسر بوالمعالی زید عمری نسابه، به شیخ الاسلام می‌رفت که پدرش به مدت پنج سال هر روز او را پیش می‌فرستاد. این فرد پیر و از صوفیان مرو بود. شریف می‌گوید که از او یک نکته ارزشمند یاد گرفته است: او به وی گفته بود که تا از این فرد علوی خود فاصله نگیرد، از مسیر تصوف هیچ بهره‌ای نخواهد برد و نمی‌تواند از صفات چون تکبر و برتری‌طلبی خود فاصله بگیرد.
شیخ الاسلام گفت: که چنانست علی بر عرش، او که باو بگوید و باو نبازد، صوفی اوست، ورنه از نسبت چیزی نیاید، إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ. پس گفت ویرا: که هزار و دویست امام شناسم ازین طایفهٔ صوفیان، یک و نیم علوی شناسم: یکی ابرهیم سعد است. صاحب کرامت و سخن، ددیگر حمزهٔ علوی است، شاگرد بوالخیر تیناتی٭ او را یک سخنست وی گوید: که در بادیه آن نگاه باید داشت، کی در حضر می‌داری، یعنی صوفی را، که صوفی در سفر در حضر است. شیخ الاسلام گفت کی:
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود که علی به مقام والایی رسیده است، و هر کسی که به او بگوید و او را بخواند، صوفی واقعی است؛ در غیر این صورت، هیچ نسبتی با او ندارد. او همچنین اشاره کرد که در بین صوفیان، هزار و دویست امام را می‌شناسد و تنها یک و نیم نفر از آن‌ها را علوی می‌داند: یکی ابراهیم سعد، که دارای کرامت و سخنانی پسندیده است و دیگری حمزه علوی، که شاگرد بوالخیر تیناتی است. او می‌گوید که در سفر باید توجه داشت تا در میان مردم چه کسانی را صوفی به شمار آورد. شیخ الاسلام این موارد را مورد تأکید قرار داد.