گنجور

بخش ۱۸ - من طبقه الاولی احمد بن الخضرویة البلخی رحمه اللّه

کنیه ابوحامد، از مهینان مشایخ خراسان بوده از بلخ، با بوتراب نخشبی ٭ صحبت کرده بود، و با حاتم اصم و ابراهیم ادهم ٭ دیده بود. وی گوید: که ابراهیم ادهم گفت: التوبة هی الرجوع الی اللّه بصفاء السر. و احمد را کتاب است درجات المقبلین علی اللّه عز و جل. از نظیران بایزید و با حفص است، بنشا بور آمدگی به حج رفت و ببسطام رفت بزیارت بایزید در سنه اربعین و مائتین برفته از دنیا پیش از احمد حنبل بسالی کمتر. فرا باحفص حداد ٭ گفتند: که مه دیدندی ازین طبقه؟ گفت ندیدم کس مه از احمد خضرویه بهمت و صدق احوال. کسی احمد را گفت: مرا وصیتی کن! گفت: امت نفسک حتی تحییها.

شیخ الاسلام گفت: که احمد خضرویه گوید: کی نه لذت طاعت مرا صافی می‌آمدند، و نه حلاوة صحبت، از بس داوری کی خود را می‌داشتم با او، تا آنگاه کی بیعت بستم اللّه، و خود را فرا اللّه سپردم گفتم: که رضا دادم و نفس را بدوزخ، و بیعت از نفس بستدم که بدوزخ خواهی رفت و بخواهند سوخت ترا، یعنی رضا دادم بهر چه وی گفت: آنگاه طاعت حلاوت گرفت و محبت لذت. و قال احمد بن خضرویه: الطریق واضح و الحق لایح، والداعی قد اسمع، فما التحیر بعد هذا الا من العمی، راه روشنست و حق تابنده است،فما التحیر بعد هذا الا من العمی، راه روشنست و حق تابنده است و داعی خواننده است نیوشنده، حیران نماند پس ازین مگر نابینا.

شیخ الاسلام گفت: که اللّه پرستیدن از بیم دوزخ، داوری نفس داشتن است با وی، و خویشتن کشیدن است. و پرستیدن او از امید بهشت خود را پرستیدن است و نفس را نگرستن. تو او پرست کی گفت پرست و سزاست پرستیدن و رضاده بآنچه او کند چنانکه خواهد تابندگی درست آید. قال عبداللّه بن منازل: لا تکن خصماً لنفسک علی الحق، و کن خصماً للحق علی نفسک. قال ابوحمزة البغدادی ٭ رحمه اللّه تعالی قال اللّه عز و جل: و اعرض عن الجاهلین، والنفس اجهل الجاهلین، وهی احق ان تعرض عنها.

کتب یوسف بن الحسین الرازی الی الجنید فقال: لا اذا اقل اللّه طعم نفسک بان ان دقتها الا تذوق بعدها خیراً ابداً.

شیخ الاسلام گفت: که مومن و صادق همواره بهر اللّه با نفس خود بجنگ بود و از وی بهتر روزی می‌طلبد، و حکیم و نیکو دل وقت سنج بود، کی همواره روزگار خود و وقت و دل خود بر می‌گراید کی فلان وقت به بود اکنون بتر، و زیادت را متقاضی بود، و حق او همی همواره از خود طلب می‌کند و خود را حق و حظ نجوید. لابن داود الاصفهانی لنفسه:

کن محسناً او مسیئاً راتق لی ابداً
تکن لدی علی الحالین مشکوراً

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنیه ابوحامد، از مهینان مشایخ خراسان بوده از بلخ، با بوتراب نخشبی ٭ صحبت کرده بود، و با حاتم اصم و ابراهیم ادهم ٭ دیده بود. وی گوید: که ابراهیم ادهم گفت: التوبة هی الرجوع الی اللّه بصفاء السر. و احمد را کتاب است درجات المقبلین علی اللّه عز و جل. از نظیران بایزید و با حفص است، بنشا بور آمدگی به حج رفت و ببسطام رفت بزیارت بایزید در سنه اربعین و مائتین برفته از دنیا پیش از احمد حنبل بسالی کمتر. فرا باحفص حداد ٭ گفتند: که مه دیدندی ازین طبقه؟ گفت ندیدم کس مه از احمد خضرویه بهمت و صدق احوال. کسی احمد را گفت: مرا وصیتی کن! گفت: امت نفسک حتی تحییها.
هوش مصنوعی: ابوحامد، یکی از شخصیت‌های مهم مشایخ خراسان از بلخ، با بوتراب نخشبی صحبت کرده و با حاتم اصم و ابراهیم ادهم نیز ملاقات داشته است. او نقل می‌کند که ابراهیم ادهم گفته است: توبه یعنی بازگشت به خدا با خلوص نیت. احمد نیز کتابی با عنوان "درجات کسانی که به سوی خدا بازمی‌گردند" دارد. احمد از جمله افرادی است که بعد از بایزید و حفص به حج رفته و سپس به زیارت بایزید در بسطام رفته. او در سن چهل سالگی از دنیا رفته است و سن او از احمد حنبل کمتر بوده است. با حفص حداد گفته‌اند که آیا کسی از این طبقه را می‌شناسی؟ او پاسخ داده که از احمد خضرویه به صداقت و مقامش کسی را ندیده است. یک فرد از احمد خواسته که نصیحتی به او کند و او پاسخ داده: نفس خود را پرورش بده تا زنده بمانی.
شیخ الاسلام گفت: که احمد خضرویه گوید: کی نه لذت طاعت مرا صافی می‌آمدند، و نه حلاوة صحبت، از بس داوری کی خود را می‌داشتم با او، تا آنگاه کی بیعت بستم اللّه، و خود را فرا اللّه سپردم گفتم: که رضا دادم و نفس را بدوزخ، و بیعت از نفس بستدم که بدوزخ خواهی رفت و بخواهند سوخت ترا، یعنی رضا دادم بهر چه وی گفت: آنگاه طاعت حلاوت گرفت و محبت لذت. و قال احمد بن خضرویه: الطریق واضح و الحق لایح، والداعی قد اسمع، فما التحیر بعد هذا الا من العمی، راه روشنست و حق تابنده است،فما التحیر بعد هذا الا من العمی، راه روشنست و حق تابنده است و داعی خواننده است نیوشنده، حیران نماند پس ازین مگر نابینا.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: احمد خضرویه می‌گوید: نه لذت عبادت و نه شیرینی گفتگو با او بر من می‌آمد، به خاطر اینکه مرتب خود را با او می‌سنجیدم، تا زمانی که بیعت کردم با خدا و خود را تسلیم او کردم. گفتم که راضی به این هستم و نفس خود را به جهنم فرستادم، و با نفس خود بیعت کردم که به جهنم خواهد رفت و خواهد سوزاندت. به این معنی که من به هر چیزی که او گفت، راضی شدم. سپس طاعت برایم شیرین شد و محبت لذت بخش گردید. احمد بن خضرویه ادامه داد: راه روشن است و حق روشن و نمایان است، و دعوت‌کننده به خوبی‌ها شنیده می‌شود، پس حیرت و سردرگمی بعد از این فقط از کوری است.
شیخ الاسلام گفت: که اللّه پرستیدن از بیم دوزخ، داوری نفس داشتن است با وی، و خویشتن کشیدن است. و پرستیدن او از امید بهشت خود را پرستیدن است و نفس را نگرستن. تو او پرست کی گفت پرست و سزاست پرستیدن و رضاده بآنچه او کند چنانکه خواهد تابندگی درست آید. قال عبداللّه بن منازل: لا تکن خصماً لنفسک علی الحق، و کن خصماً للحق علی نفسک. قال ابوحمزة البغدادی ٭ رحمه اللّه تعالی قال اللّه عز و جل: و اعرض عن الجاهلین، والنفس اجهل الجاهلین، وهی احق ان تعرض عنها.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که پرستش خداوند از ترس آتش جهنم، قضاوت بر نفس انسان و کنترل آن است. در حالی که پرستش او از امید به بهشت، به معنای پرستش خود و توجه به نفس است. او می‌گوید که باید پرستش را انجام داد، زیرا شایسته است و باید به دستورات خداوند راضی بود تا به زندگی درستی دست یابیم. عبداللّه بن منازل می‌گوید که نباید بر حق بر خودت به مخالفت بپردازی، بلکه باید در برابر نفس خود، پیرو حق باشی. ابوحمزه بغدادی نیز می‌گوید که خداوند به بندگانش می‌فرماید که از جاهلان دوری کنند، و نفس انسان از جاهل‌ترین افراد است و سزاوار است که از آن دوری شود.
کتب یوسف بن الحسین الرازی الی الجنید فقال: لا اذا اقل اللّه طعم نفسک بان ان دقتها الا تذوق بعدها خیراً ابداً.
هوش مصنوعی: یوسف بن حسین رازی به جنید نوشت که: «نه، اگر خداوند طعم نفس را به تو بچشاند، دیگر هرگز طعم خوبی را نخواهی چشید.»
شیخ الاسلام گفت: که مومن و صادق همواره بهر اللّه با نفس خود بجنگ بود و از وی بهتر روزی می‌طلبد، و حکیم و نیکو دل وقت سنج بود، کی همواره روزگار خود و وقت و دل خود بر می‌گراید کی فلان وقت به بود اکنون بتر، و زیادت را متقاضی بود، و حق او همی همواره از خود طلب می‌کند و خود را حق و حظ نجوید. لابن داود الاصفهانی لنفسه:
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان می‌کند که یک مومن و راستگو همیشه در تلاش است تا با نفس خود مبارزه کند و به دنبال روزی بهتر از خداوند باشد. همچنین، حکیم و فرد نیکو دل از زمان خود به نحو مناسب استفاده می‌کند و همیشه سعی دارد تا از زمان و حال خود بهره‌وری بیشتری داشته باشد. او به اهمیت زمان پی می‌برد و می‌خواهد درک کند که چه زمانی برای او بهتر است و بیشتر به دنبال افزایش زمان و روزی خود است. در نهایت، او همیشه از خود می‌خواهد که بیشتر به حقیقت پرداخته و به دنبال سهم و حق خود نباشد.
کن محسناً او مسیئاً راتق لی ابداً
تکن لدی علی الحالین مشکوراً
هوش مصنوعی: اگر به نیکی عمل کنی، هرگز در حالتی بد قرار نخواهی گرفت و در هر دو صورت شکرگزار خواهی بود.