گنجور

مناجات شمارهٔ ۷۲

الهی در سر آب دارم، در دل آتش، در باطن ناز دارم، در باطن خواهش در دریایی نشستم که آنرا کران نیست، بجان من دردیست که آنرا درمان نیست، دیدهٔ من بر چیزی آید که وصف آن بزبان نیست.

اطلاعات

منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الهی در سر آب دارم، در دل آتش، در باطن ناز دارم، در باطن خواهش در دریایی نشستم که آنرا کران نیست، بجان من دردیست که آنرا درمان نیست، دیدهٔ من بر چیزی آید که وصف آن بزبان نیست.
هوش مصنوعی: در سر من آبی وجود دارد، در دل آتش حس می‌کنم، در باطن خود ناز و لطافت دارم و در درونم خواسته‌هایی وجود دارد. در دریایی نشسته‌ام که انتهایی برای آن نیست. در وجودم دردی هست که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد و چشمانم به چیزی می‌نگرد که توصیفش با کلمات ممکن نیست.