گنجور

مناجات شمارهٔ ۱۶

الهی تو دوستان را بدشمنان می نمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی، سعداتش بر سر دیوان کنی و بفردوس او را میهمان کنی، مجلسش روضهٔ رضوان کنی، نا خوردن گندم با وی پیمان کنی، و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی، آنکه او را زندان کنی و سالها گریان کنی، جباری تو کار جباران کنی، خداوند تو کار خداوندان کنی، تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی.

اطلاعات

منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الهی تو دوستان را بدشمنان می نمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی، سعداتش بر سر دیوان کنی و بفردوس او را میهمان کنی، مجلسش روضهٔ رضوان کنی، نا خوردن گندم با وی پیمان کنی، و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی، آنکه او را زندان کنی و سالها گریان کنی، جباری تو کار جباران کنی، خداوند تو کار خداوندان کنی، تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی.
هوش مصنوعی: خداوند تو دوستان را به دشمنان تبدیل می‌کنی، درویشان را غمگین می‌کنی، بیماران را بیمارتر می‌کنی و خودت بیمارستان می‌شوئی، ناامیدان را درمانده می‌کنی و خودت مداوا می‌کنی. از خاک آدم‌ها می‌آفری‌نی و چنان احسانی به آنها می‌کنی که سعادتشان را بر سر دیوان قرار می‌دهی و در بهشت مهمان می‌کنی. مجلسشان را بهشت رضوان می‌سازی، با آنها عهد می‌کنی که گندم نخورند، و خود آن را در علم غیب نهان می‌کنی. آنکه او را در بند می‌کنی و سال‌ها به گریه می‌اندازی، قدرت تو به اعمال جباران است، و کار خداوند را به دست تو می‌دهی. تو عتاب و جنگ را تنها با دوستان خود می‌کنی.

حاشیه ها

1397/10/11 07:01

تصحیح شود لطفا
از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی.
سپاس.