گنجور

بخش ۲۴

وجد پس از عالم وصال و فراق است وجد عالم بیزاری بجان عاشقان است وجد توبه دل دوستان است و جد ریحان جان عاشقان است وجد صفت جان است وجد عاری بودن از این و آنست میسوزد آتش محبت جان عاشق آتش نیارمیده است اما محبت در آن بیارمیده است چون آتش زیادت گردد محب بیطاقت گردد و دردبی دوا گردد به چشم گریان و به دل بریان راز پیدا مرد پنهان عاشقی را چیست درمان

بر آتش عشقت دل و جان عود کنم
جان بنده تست من همین سود کنم
چون پاک بسوزد آتش عشق تو جان
صد جان دگر به حیله موجود کنم
بخش ۲۳: غلیان قرار وی آنست که سیر در نزول کند ظاهر و باطن را مشغول کند سلطان حقیقت بر سپاه بشریت قوله تعالی (قالت ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها) چون درآید خانه ویران کند و عقل را محجوب کند مرد را در شوق غایب کند نتواند ادب بساط نگاه داشتن و طرب و نشاط بگذاشتن از آنستکه چون در پوشد لباس خجلت و تشویر و اقرار میآورد بجرم و تقصیر راه نیست و از آنچه دوست می کند ویرا آگاه نیست و عادت عاشق خانه بدوشی بود و معشوق را عاشق حلقه بگوش است دوست را فرمان بود و حکم وی روان بودبخش ۲۵: ابتدای آفتاب توحید است که از مشرق غیب پدید آید بر اهل سعادت تابد ولایت ظلمت و آثار پندار برد اهل عنایت را هر ساعتی کرامت نودهد و اهل رعایت را هر زمان بنو مقامی برند خورشید دواست یکی بر جهان تابد و یکی بر جان تابد بدان یکی که بر جهان تابد ظلمت بگدازد و آندیگری که بر جان تابد وحشت خلقت بگدازد و آن دیگری که برآید نجوم نماند و آندیگری که برآید رسوم نماند آنکه به چشم خویش بنظاره خورشید است از دیدن خورشید ناامید است و آنکه بخورشید بنظاره خورشید است نظری وی جاوید بر خورشید است خورشید به خود دیدن خطاست خود را برو دیدن سزاست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وجد پس از عالم وصال و فراق است وجد عالم بیزاری بجان عاشقان است وجد توبه دل دوستان است و جد ریحان جان عاشقان است وجد صفت جان است وجد عاری بودن از این و آنست میسوزد آتش محبت جان عاشق آتش نیارمیده است اما محبت در آن بیارمیده است چون آتش زیادت گردد محب بیطاقت گردد و دردبی دوا گردد به چشم گریان و به دل بریان راز پیدا مرد پنهان عاشقی را چیست درمان
هوش مصنوعی: وجد حالتی است که پس از تجربه وصال و جدایی به وجود می‌آید. این حالت باعث می‌شود که عاشقان از هر چیزی بیزار شوند. وجد همچنین می‌تواند نشانه توبه و پشیمانی در دل دوستان باشد و برای عاشقان مانند نسیمی خوشایند است. این حالت بیانگر زندگی و روح واقعی است و نشان‌دهنده این است که انسان از تعلقات دنیوی و هر چیزی دیگر خالی است. آتش عشق در دل عاشق می‌سوزد، ولی این آتش به او آسیب نمی‌زند. وقتی این آتش شدت بگیرد، عاشق بی‌تاب و ناامید می‌شود و دردی در او ایجاد می‌کند که بدون درمان به نظر می‌رسد. در این حالت، راز عاشقی و چگونگی درمان این درد هنوز پنهان است.
بر آتش عشقت دل و جان عود کنم
جان بنده تست من همین سود کنم
هوش مصنوعی: برای عشق تو، دل و جانم را به آتش می‌زنم، چون خدمت به تو باعث خوشبختی من است.
چون پاک بسوزد آتش عشق تو جان
صد جان دگر به حیله موجود کنم
هوش مصنوعی: وقتی آتش عشق تو به پاکی بسوزد، من جان هزاران نفر دیگر را به شیوه‌ای فریبنده خلق می‌کنم.