بخش ۲۰
عشق درد نیست لیکن بدرد آرد چنانکه علت حیاتست مسبب مماتست هر چند مایه راحت است پیرایه آفت است محبت محب را سوزد مجنون عشق هم طالب سوزد هم مطلوب
آنکس که کمال عشق خود را بشناخت
معشوق ز ذوق عشق با عشق شناخت
بخش ۱۹: لیکن روح اجساد و هیات فؤاد افراز جانست اگر خاموش باشد دلش چاک کند و از غیر خودش پاک کند و اگر بخروشید ویرا زیروزبر کند و از قصه وی کوی و شهر را خبر کند هم آتش است و هم آب هم ظلمتست هم آفتاببخش ۲۱: وفا رعایت میثاقست و غایت وفاق وفا دستگاه مشتاق است و پایگاه عشاق مایه اخلاصست و پیرایه اهل اختصاص وفاء عام پیداست و وفاء خاص جدا وفا آنستکه با دوست باشد چنانکه در دوستی خلل نیارد و آندوست بر دل نیاورد چنانکه این دوست به جفا نگریزد و آن در عطا نیاویزد این نه کار مردانست این کار بیخودانست کسی را ورای بندگی گام نیست و بر علت هستی بحکم ولایت کلام نیست مقتضی همان عیانست و اهل بصیرت را این عیان است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق درد نیست لیکن بدرد آرد چنانکه علت حیاتست مسبب مماتست هر چند مایه راحت است پیرایه آفت است محبت محب را سوزد مجنون عشق هم طالب سوزد هم مطلوب
هوش مصنوعی: عشق خود درد نیست، اما میتواند موجب درد شود. عشق مانند عاملی است که حیات را به وجود میآورد اما در عین حال میتواند سبب مرگ نیز باشد. هرچند عشق میتواند آرامشبخش باشد، ولی در برخی مواقع هم آسیبزا میشود. محبت میتواند عاشق را بسوزاند و در این حالت، عاشق مانند مجنونی است که هم خواهان سوختن است و هم سوختن او مطلوبش است.
آنکس که کمال عشق خود را بشناخت
معشوق ز ذوق عشق با عشق شناخت
هوش مصنوعی: کسی که به تمام جنبههای عشق خود آگاه است، معشوق را از طریق لذت و شور عشق درک میکند.