گنجور

بخش ۱۶

انبساط نکوئی پوشیدن است و خود را سزای قرب نادیدن هیچکس را بجای خود انبساط نیست با لباس خلقیت گردانس نگردی پروانه شربت وصل ننوشد تا لباس حرقت نپوشد مرد که در جست باشد باید که درست باشد عاشق بیباک باشد گرچه بیم هلاک باشد جمال به کابین گران بود جانرا چکند در سر جانان نشود علت خلقت هم براه دیده درآید دیده بشریت همیگوید و برابر صفات احدیت همی پوید حقیقت که دیده خلقیت گوید در انتظار خبر محب است که چنان رسد که در تن جان رسد

در عشق تو ای نگار ایدون گریم
وانروز که کم گریم جیحون گریم
آهم نرسد کنون همی خون گریم
خونم چو رسد مرا بگو چون گریم؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انبساط نکوئی پوشیدن است و خود را سزای قرب نادیدن هیچکس را بجای خود انبساط نیست با لباس خلقیت گردانس نگردی پروانه شربت وصل ننوشد تا لباس حرقت نپوشد مرد که در جست باشد باید که درست باشد عاشق بیباک باشد گرچه بیم هلاک باشد جمال به کابین گران بود جانرا چکند در سر جانان نشود علت خلقت هم براه دیده درآید دیده بشریت همیگوید و برابر صفات احدیت همی پوید حقیقت که دیده خلقیت گوید در انتظار خبر محب است که چنان رسد که در تن جان رسد
هوش مصنوعی: انبساط و آرامش در پوشش‌های زیباست و کسی که خود را به کسی دیگر واگذار می‌کند، این انبساط را تجربه نخواهد کرد. وقتی که انسان لباس خلقت را به تن می‌کند، نمی‌تواند به حرمت اتصال به معشوق دست یابد. عاشق باید بی‌پروا باشد، حتی اگر احتمال آسیب وجود داشته باشد. زیبایی به خودی خود ارزشمند است و روح انسان را به سمت معشوق می‌کشاند. اما حقیقت این است که چشم انسان به دنبال درک عمیق‌تری از وجود است و در پی ویژگی‌های خدایی می‌گردد. در نهایت، انسان در انتظار خبری است که روحش را سرشار کند و زندگی‌اش را متحول سازد.
در عشق تو ای نگار ایدون گریم
وانروز که کم گریم جیحون گریم
هوش مصنوعی: در عشق تو ای زیبای من، آنچنان می‌گریم که اگر روزی کمتر از این گریه کنم، مانند جیحون (رودی بزرگ) اشک می‌ریزم.
آهم نرسد کنون همی خون گریم
خونم چو رسد مرا بگو چون گریم؟
هوش مصنوعی: حالم به حدی بد است که نمی‌توانم حتی آه بزنم، در حالیکه اگر خونم به من برسد، چگونه می‌توانم گریه کنم؟