بخش ۱۳
مرد در تجرید مرد مرد گردد و از خودی خود فرد گردد تجرید در حقیقت خود از خود انداختن است واز نیک و بد پرداختن نصیب خود به علم بیند بدیده از آن برخیزد و ذات در بازد و بند بردارد و رخت عادت غارت کند و گناه بود خود کفارت کند و اسباب و علت محو کند و از طرف سجود بخود سهو کند چون داند که هست و با هست نیست نسازد و به خویشتن هیچ ننازد یکقدم از آدم برگیرد ویکی از عالم و یکی از خود و یکی از عام
خیز یارا خیز تا در نیستی یکدم زنیم
آتش اندر خرمن آل بنی آدم زنیم
هر چه اسبابست آنراجملگی جمع آوریم
پس بحکم نیستی آنرا سپس بر هم زنیم
بخش ۱۲: جنون بی آگاهی مرد از اوست نه بی آگاهی از دوست از خود بریده و بدوست رسیده نه بخود آگاه بود نه بدوست راه جنون درهستی مستی نهایتست و در نیستی هدایت وحسن آگاهی آن باشد که مراد از خود بی آگاه گردد و جنون آن باشد که مرد در این کار از خود متحیر و گمراه گردد هر چند که بی آگاهی از خود زیباست اما آینه بی آگاهی باندازه دیده باشد درد و اندوه او را دیوانه میکند و آتش محبت او را پروانه میکندبخش ۱۴: پس از این مقام قربت است قرب بهمت است ونه قرب بمسافت از بهر آنکه مسافت علتست و علت نشان شرکت هر که در این مقام قربت برشود باید که از خلق غریب تر شود چون اغیار بگذاشتی مسافت از میان برداشتی بعد و قرب بگذاشتی چون از خود برمیدی از قرب بتقرب رسیدی چون بدیده کمال از قرب بدیدی دیدی آنچه دیدی بعد از این اشارت حلال نباشد و عبارترا مجال نه بیان را بر این راه نه و زبان از این آگاه نه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرد در تجرید مرد مرد گردد و از خودی خود فرد گردد تجرید در حقیقت خود از خود انداختن است واز نیک و بد پرداختن نصیب خود به علم بیند بدیده از آن برخیزد و ذات در بازد و بند بردارد و رخت عادت غارت کند و گناه بود خود کفارت کند و اسباب و علت محو کند و از طرف سجود بخود سهو کند چون داند که هست و با هست نیست نسازد و به خویشتن هیچ ننازد یکقدم از آدم برگیرد ویکی از عالم و یکی از خود و یکی از عام
هوش مصنوعی: مرد در حالت تجرد، از وجود خود جدا میشود و به فردیت میرسد. در واقع، تجرد به معنای رها کردن خود از تعلقات و وابستگیهاست. او با فهم و شناخت نیک و بد، تلاش میکند خود را از زوایای مختلف بشناسد و از عادتهای منفی دوری کند. این روند به او کمک میکند تا دچار گناهان گذشتهاش نشود و موانع و دلایل بیمعنی را از بین ببرد. وقتی او در حال سجده است، باید از خود غافل نشود و بداند که وجودش مرتبط با وجود دیگران است و نباید بر اساس خویشتنپنداری خود را برتر از دیگران بداند. او باید از بار سنگین انسانی خود فراتر برود و به توازن و تکامل دست یابد.
خیز یارا خیز تا در نیستی یکدم زنیم
آتش اندر خرمن آل بنی آدم زنیم
هوش مصنوعی: بیا ای دوست، برخیز و لحظهای در این دنیا از وجود خود دور شویم و در این بین، شعلهای به خرمن زندگی انسانها برافروزیم.
هر چه اسبابست آنراجملگی جمع آوریم
پس بحکم نیستی آنرا سپس بر هم زنیم
هوش مصنوعی: هر چیزی که ما جمعآوری میکنیم، در نهایت به خاطر وجود حقیقت عدم، دوباره باید پراکنده شود.