گنجور

بخش ۲۶ - اصل دوم: در احوال باطن و درو پنج فصل است - فصل اول: در معرفت

بدان که اول چیزی که بر بنده واجب است معرفت است،علی الخصوص متصفه را که تصوف سفر است از خلق به حق و این سفر آنگه درست آید که مقصود شناخت باشد، هر چند شناخت حق تعالی چنانکه حقیقت شناخت است درست نیاید. امابه قدر وسع خود واجب است شناختن حق تعالی.

و هیچ کار مهم‌تر از معرفت نیست که رسول گفته است چنانکه سقف برستون نگاه توان داشت دین در دل به معرفت نگاه توان داشت. معرفت عماد دین است.

و به حقیقت معرفت نتوان رسید از آن که نه بادیه‌ای است که به قدم توان بریدن. حالتی است به توفیق باز بسته، تا حق تعالی به کدام بنده ارزانی دارد و چه قدرروزی کند.

اما عارف در معرفت به کنه آن نرسد که «و ما قدروا اللّه حق قدره. ای ما عرفوه حق معرفته». چون معرفت حق تعالی عطاء اوست جز به توفیق او بدان نتوا رسیدن.

ذوالنون‑قدس اللّه روحه‑گوید که خدای را به خدا شناختم. و اگر مدد نبودی هرگز وی را نشناختمی.

بزرگی گفته است خدا را به خدا بشناختم و هر چه دون خدا بود به نور او بشناختم.

ابتداء معرفت نوری است که از حضرت او چون به دلی پیوندد به مدد آن نور راه معرفت پیش گیرد.

بزرگان گفته‌اند چراغ جهان آفتاب است، و معرفت چراغ دلها است و بر حق تعالی هیچ دوست‌تر از عرفان نیست، و اسرار خود جز در معرفت تعبیه نکند.

رسول خبر داده است که هر چیزی «را» معدنی است و دلهای عارفان معدن جوهر تقوی است، و هر پادشاهی را حمایتی است و حق تعالی ایشان را در حمایت گرفته باشد از همهٔ آفات زمانه، و هیچ اندوه بدان دل نرساند و بند قبض ازو بردارد.

هر دلکه ذوق معرفت یافت هرگز تنگ دل و غمگین نشود.

بزرگی گفته است بیشتر اهل دنیا بیرون شدند، ذوق آنچه خوشتر است نایافته. گفتندآن چیست؟ گفت معرفت حق تعالی.

عارفان را چهار علامت است: ذکر معرفت، و صدق همت، و مواظبت خدمت، و خوف از فرفت.

امیرالمؤمنین علی‑رضی‌اللّه عنه‑گفته است رحمت کنید بر کسی که دل او غرق معرفت نیست.
فتح موصلی‑رحمة اللّه علیه‑چنین گوید که نشان عارف صادق آن است که حرکت و سکون، و نطق و سکوت، و خوف و رجاء او همه از خدا باشد.
احمد بن عاصم الانطاکی‑رحمة اللّه علیه‑گوید هر که به خدا عارف‌تر ترس او از خدا بیشتر.
رویمگوید عارف را آیینه‌ای باشد که چون در آنجا نگرد تجلی مولی او تجلی کند.
ذوالنونگوید ارواح انبیا‑‑اسب در میدان افکندند، روح رسول از پیش همه برفت به روضهٔ وصال رسید.
حسین منصورگوید چون بنده به مقام معرفت رسد به خاطر او وحی فرستند و سر او نگاه دارند تا وی را هیچ در خاطر نیاید مگر خاطر حق.
سهل بن عبداللّهگوید غایت معرفت دو چیز است: دهشت و حیرت.
ذوالنونگوید عارف‌ترینمردم به خدای تعالی آن است که تحیر او بیش باشد.
بوسلیمان دارانیگوید عارف را در بستر فتوحها بود که در نمازش نبود.
بوتراب نخشبیگفته است عارف چنان باشد که به هیچ‌چیز مکدر نشود و همه چیزها بدو صافی شود. عارف را حاجت و اختیار نباشد که حق تعالی هر چه بدیشان دهد بی‌اختیار ایشان دهد، بلکه به ارادت خود دهد. کسیکه به ارادت معبودخودزنده و مرده بود وی را اوصاف انسانیت نبود و در مقابله ارادت خود نماید.
یحیی معاذگفته است چون در مقابلهٔ معروف خود به ترک ادب بگوید هلاک شود چون مخاطبان.

و معرفت متفاوت است. قومی او را به دلیل شناخته‌اند، و قومی به عقل، و قومی به تأیید و توفیق الهیت. و این از همه نیکوتر است و در میان متصوفه این محمود است که هر که حق را به چیزی شناسد برای چیزی شناسد.

لاجرم چون در شناخت متفاوت آمدند در طلب خود از آن شناخت مطلوب دارند: بعضی سلامتی دنیا طلبند، بعضی سعادت درجهٔ آخرت طلبند، و این کسانی دانند که وی را به واسطه شناسند.

اما آنها که وی را به وی شناسد همیشه رضای او طلبند. شهود وی خواهد. و این کس در معرفت راسخ قدم باشد. اهل صفه چنین باشند.

عارف محقق آن است که به چشم اعتبار در دنیا نگرد، و به چشم انتظار به آخرت، و به چشم احتقار به خود و طاعت خود. و داند که همه فرع است و ناقص. اصل کامل معرفت معبود عالمیان است. از همهٔ جهان انفصال طلبد و به مقصود اتصال جوید. این چنین نور جهان باشد.

و گفته‌اند هر که خدای را بشناخت عیش او صافی گشت و زندگانی او خوش شد. همه چیزها از وی بترسد و ترس مخلوقات از دل وی برخیزد و انس او با حق باشد.

و گفته‌اند هر که خدای را بشناخت از بقاء خود سیر برآمد و دنیا با فراخی آن بر وی تنگ شد.

و گفته‌اند هر که خداوند را بشناخت رغبت همه چیزها از دل وی برخاست، وی را نه فصل بود نه وصل.

و گفته‌اندمعرفت شرم و تعظیم آرد، چنانکه توحید رضا و تسلیم آرد.

و گفته‌اند علامت عارف آن است که از دنیا و آخرت فارغ بود.

گفته‌اند به عالم اقتدا کنید و به عارف راه بیابید.

اگر عارف در همهٔ عمر خود یک نفس از مقصود حق بازگردد مخذول ابد گردد و اگر شرح معرفت خود با کسی بگوید مهجور معرفت گردد.

عارف نیست کسی که وصف معرفت کند پیش طالبان آخرت، فکیف پیش طالبان دنیا.

معرفت جوهری است از اسرار که حق تعالی در دل بندهٔ خود نهاده است. شرط آن است که پیوسته به خدمت آن مشغول باشد و برکسی ظاهر نکند که خاین شود و عارف خاین نباشد.

استاد ابوعلی دقاق گفته است عارف در بحر تحقیق غرق است. خود را به کس نتواند نمود و از خودباکس نتواند گفت و در همه احوال معروف خودش باید شناخت.

در جمله حقیقت معرفت و صفت عارف بسیار است، بدین قدر اختصار کردیم، واللّه اعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که اول چیزی که بر بنده واجب است معرفت است،علی الخصوص متصفه را که تصوف سفر است از خلق به حق و این سفر آنگه درست آید که مقصود شناخت باشد، هر چند شناخت حق تعالی چنانکه حقیقت شناخت است درست نیاید. امابه قدر وسع خود واجب است شناختن حق تعالی.
هوش مصنوعی: بدان که نخستین چیزی که بر انسان واجب است، شناخت است. به ویژه شناخت تصوف که راهی است از خلق به سوی حق. این سفر زمانی به درستی انجام می‌شود که هدف آن شناخت باشد. هرچند که شناخت کامل و حقیقتی از حق تعالی به راحتی امکان‌پذیر نیست، اما به اندازه توان خود، شناختن حق تعالی بر همه واجب است.
و هیچ کار مهم‌تر از معرفت نیست که رسول گفته است چنانکه سقف برستون نگاه توان داشت دین در دل به معرفت نگاه توان داشت. معرفت عماد دین است.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی مهم‌تر از شناخت و درک نیست. همان‌طور که سقف به ستون‌ها تکیه دارد، دین نیز بر پایه‌ی شناخت و درک استوار است. شناخت، اساس و پایه‌ی دین به شمار می‌آید.
و به حقیقت معرفت نتوان رسید از آن که نه بادیه‌ای است که به قدم توان بریدن. حالتی است به توفیق باز بسته، تا حق تعالی به کدام بنده ارزانی دارد و چه قدرروزی کند.
هوش مصنوعی: در واقع، دست‌یابی به حقیقت معرفت ممکن نیست زیرا راهی برای پیمودن وجود ندارد. این حالت به اراده‌ای خاص وابسته است و تنها خداوند می‌داند که چه کسی را به این مقام می‌رساند و چه مقدار از این معرفت را به او عطا می‌کند.
اما عارف در معرفت به کنه آن نرسد که «و ما قدروا اللّه حق قدره. ای ما عرفوه حق معرفته». چون معرفت حق تعالی عطاء اوست جز به توفیق او بدان نتوا رسیدن.
هوش مصنوعی: درک عمیق از حقیقت الهی ممکن نیست، چرا که انسان به اندازه واقعی‌اش نمی‌تواند عظمت خداوند را بشناسد. شناخت صحیح خداوند تنها از جانب او به افراد عطا می‌شود و بدون اراده و تائید او، دستیابی به این معرفت ممکن نیست.
ذوالنون‑قدس اللّه روحه‑گوید که خدای را به خدا شناختم. و اگر مدد نبودی هرگز وی را نشناختمی.
هوش مصنوعی: ذوالنون می‌گوید که من خدا را تنها با شناخت خود خدا شناخت‌ام و اگر کمک و یاری او نبود، هرگز نمی‌توانستم او را بشناسم.
بزرگی گفته است خدا را به خدا بشناختم و هر چه دون خدا بود به نور او بشناختم.
هوش مصنوعی: بزرگی گفته است که من خدا را از خود خدا شناختم و هر چیزی که با خدا در تضاد بود را به وسیله نور او شناسایی کردم.
ابتداء معرفت نوری است که از حضرت او چون به دلی پیوندد به مدد آن نور راه معرفت پیش گیرد.
هوش مصنوعی: در آغاز، شناخت مانند نوری است که از وجود مقدس او منشأ می‌گیرد و وقتی به قلبی متصل می‌شود، با کمک آن نور، فرد می‌تواند در مسیر دانایی و شناخت پیش برود.
بزرگان گفته‌اند چراغ جهان آفتاب است، و معرفت چراغ دلها است و بر حق تعالی هیچ دوست‌تر از عرفان نیست، و اسرار خود جز در معرفت تعبیه نکند.
هوش مصنوعی: بزرگان می‌گویند که آفتاب روشنی‌بخش جهان است و معرفت همچون نوری است که دل‌ها را روشن می‌کند. خداوند هیچ چیزی را بیشتر از عرفان دوست ندارد و اسرار خود را تنها در مسیر شناخت قرار می‌دهد.
رسول خبر داده است که هر چیزی «را» معدنی است و دلهای عارفان معدن جوهر تقوی است، و هر پادشاهی را حمایتی است و حق تعالی ایشان را در حمایت گرفته باشد از همهٔ آفات زمانه، و هیچ اندوه بدان دل نرساند و بند قبض ازو بردارد.
هوش مصنوعی: پیامبر اعلام کرده است که همه چیز دارای ماهیتی معدنی است و دل‌های عارفان، معدنی از جوهر تقوی به شمار می‌رود. هر پادشاهی حمایتی دارد و خداوند آنها را در حمایت خود از تمام آسیب‌های زمانه نگه می‌دارد، به طوری که هیچ اندوهی به دلشان نمی‌رسد و از فشارها رهایی می‌یابند.
هر دلکه ذوق معرفت یافت هرگز تنگ دل و غمگین نشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت و دانش عمیق دست یابد، هرگز دلی تنگ و غمگین نخواهد داشت.
بزرگی گفته است بیشتر اهل دنیا بیرون شدند، ذوق آنچه خوشتر است نایافته. گفتندآن چیست؟ گفت معرفت حق تعالی.
هوش مصنوعی: یک بزرگی گفته است که بیشتر مردم از دنیا خارج شده‌اند، اما نتوانسته‌اند به لذت واقعی که خوشایندتر است، دست پیدا کنند. وقتی از او پرسیدند آن چیست، پاسخ داد: شناخت و آگاهی نسبت به خداوند متعال.
عارفان را چهار علامت است: ذکر معرفت، و صدق همت، و مواظبت خدمت، و خوف از فرفت.
هوش مصنوعی: عارفان چهار نشانه دارند: یادآوری معرفت، صداقت در نیت، توجه به خدمت، و ترس از نابودی.
و معرفت متفاوت است. قومی او را به دلیل شناخته‌اند، و قومی به عقل، و قومی به تأیید و توفیق الهیت. و این از همه نیکوتر است و در میان متصوفه این محمود است که هر که حق را به چیزی شناسد برای چیزی شناسد.
هوش مصنوعی: معرفت یا شناخت، دارای ابعاد و روش‌های مختلفی است. برخی افراد از روی قومیت و نژاد خود حق را می‌شناسند، عده‌ای دیگر از طریق عقل و منطق، و گروهی از طریق تأیید و توفیق الهی. از همه این‌ها، شناخت از طریق تأیید و یاری الهی بهترین روش به شمار می‌آید. در بین صوفیان، این نظر وجود دارد که هر شخصی که حق را بشناسد، آن را به واسطه چیز خاصی درک کرده است.
لاجرم چون در شناخت متفاوت آمدند در طلب خود از آن شناخت مطلوب دارند: بعضی سلامتی دنیا طلبند، بعضی سعادت درجهٔ آخرت طلبند، و این کسانی دانند که وی را به واسطه شناسند.
هوش مصنوعی: بنابراین، چون افراد در درک و شناخت متفاوت هستند، در جستجوی خواسته‌های خود از آن شناخت متفاوت هستند. برخی به دنبال سلامتی و رفاه در این دنیا هستند، در حالی که برخی دیگر به دنبال سعادت و درجات عالی در آخرت هستند. این افراد کسانی هستند که به واسطه‌ی شناخت خود از آنچه به دنبالش هستند، آگاهند.
اما آنها که وی را به وی شناسد همیشه رضای او طلبند. شهود وی خواهد. و این کس در معرفت راسخ قدم باشد. اهل صفه چنین باشند.
هوش مصنوعی: اما کسانی که او را به درستی می‌شناسند، همواره در جستجوی رضایت او هستند. آنها خواهان مشاهده وی هستند و این شخص در درک عمیق و راسخ قرار دارد. اهل صفه نیز به همین شکل هستند.
عارف محقق آن است که به چشم اعتبار در دنیا نگرد، و به چشم انتظار به آخرت، و به چشم احتقار به خود و طاعت خود. و داند که همه فرع است و ناقص. اصل کامل معرفت معبود عالمیان است. از همهٔ جهان انفصال طلبد و به مقصود اتصال جوید. این چنین نور جهان باشد.
هوش مصنوعی: عارف واقعی کسی است که به دنیا با نگاه ارزشی نمی‌نگرد و به آخرت با امید و انتظار، و به خود و اعمال خود با نگاهی تحقیرآمیز نگاه می‌کند. او آگاه است که همه چیز فرعی و ناقص است و تنها اصل کامل، شناخت معبود جهانیان است. او از همه چیز در جهان دوری می‌جوید و در پی اتصال به هدف خود است. این شخص به همچون نوری در جهان می‌درخشد.
و گفته‌اند هر که خدای را بشناخت عیش او صافی گشت و زندگانی او خوش شد. همه چیزها از وی بترسد و ترس مخلوقات از دل وی برخیزد و انس او با حق باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی خدا را بشناسد، زندگی‌اش به خوشی و شادابی تبدیل می‌شود. همه موجودات از او ترس خواهند داشت و ترس مخلوقات از دل او برداشت می‌شود، و او در کنار خدا احساس نزدیکی و آرامش می‌کند.
و گفته‌اند هر که خدای را بشناخت از بقاء خود سیر برآمد و دنیا با فراخی آن بر وی تنگ شد.
هوش مصنوعی: گفته‌اند کسی که خدای خود را بشناسد، از دلبستگی به زندگی مادی رهایی می‌یابد و با وجود وسیع بودن دنیا، احساس تنگی و محدودیت در آن پیدا می‌کند.
و گفته‌اند هر که خداوند را بشناخت رغبت همه چیزها از دل وی برخاست، وی را نه فصل بود نه وصل.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که وقتی کسی خداوند را بشناسد، تمایل و علاقه‌اش به تمام چیزهای مادی و دنیوی از دلش برطرف می‌شود. او نه به فصل (فاصله) و نه به وصل (نزدیکی) نیاز دارد.
و گفته‌اندمعرفت شرم و تعظیم آرد، چنانکه توحید رضا و تسلیم آرد.
هوش مصنوعی: معرفت باعث می‌شود که انسان احساس شرم و احترام داشته باشد، همانطور که شناخت و تسلیم در برابر یکتا پرستی موجب رضایت می‌شود.
و گفته‌اند علامت عارف آن است که از دنیا و آخرت فارغ بود.
هوش مصنوعی: می‌گویند نشانه‌ی یک عارف این است که از دغدغه‌های دنیوی و آخرتی بی‌خبر و رها باشد.
گفته‌اند به عالم اقتدا کنید و به عارف راه بیابید.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که باید به دانشمندان و اهل علم مراجعه کنید و از عرفا و معنویون راهنمایی بگیرید.
اگر عارف در همهٔ عمر خود یک نفس از مقصود حق بازگردد مخذول ابد گردد و اگر شرح معرفت خود با کسی بگوید مهجور معرفت گردد.
هوش مصنوعی: اگر عارف در طول زندگی‌اش حتی یک لحظه از هدف اصلی خود که حق است منحرف شود، دائماً در سختی و ناکامی خواهد بود. همچنین، اگر او معارف و دانسته‌هایش را با دیگران به اشتراک بگذارد، از درک عمیق‌تری که دارد دور خواهد شد.
عارف نیست کسی که وصف معرفت کند پیش طالبان آخرت، فکیف پیش طالبان دنیا.
هوش مصنوعی: عارف کسی نیست که در مقابل کسانی که به دنبال آخرت هستند، از معرفت صحبت کند، پس در برابر کسانی که به دنبال دنیا هستند، چه خواهد گفت؟
معرفت جوهری است از اسرار که حق تعالی در دل بندهٔ خود نهاده است. شرط آن است که پیوسته به خدمت آن مشغول باشد و برکسی ظاهر نکند که خاین شود و عارف خاین نباشد.
هوش مصنوعی: دانش و بینش حقیقی یک گوهر گرانبها از اسراری است که خداوند در دل بندگانش قرار داده است. برای دستیابی به این معرفت، لازم است فرد همواره در خدمت آن مشغول باشد و آن را به کسی نشان ندهد که ممکن است خیانت کند، زیرا عارف واقعی نباید خیانت ورزد.
استاد ابوعلی دقاق گفته است عارف در بحر تحقیق غرق است. خود را به کس نتواند نمود و از خودباکس نتواند گفت و در همه احوال معروف خودش باید شناخت.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی دقاق بیان کرده است که عارف در جستجوی حقیقت به شدت غرق شده است. او نمی‌تواند خود را به کسی معرفی کند و نمی‌تواند درباره خودش با کسی صحبت کند. در همه حال، تنها باید خودش را بشناسد.
در جمله حقیقت معرفت و صفت عارف بسیار است، بدین قدر اختصار کردیم، واللّه اعلم.
هوش مصنوعی: در بیان حقیقت علم و ویژگی‌های عارف، مطالب فراوانی وجود دارد، اما ما به همین اندازه بسنده کردیم و خداوند داناتر است.