گنجور

بخش ۲۵ - فصل پنجم: در تفکر

بدانکه چون مردم راضی شوند از اشغال فراغت یابند، و در فراغت هیچ‌کار بهتر از فکرت نیست‑که پیوسته تفکر می‌کند در احوال جهان و اوصاف خویش و جلال حق تعالی.

و گفت فکرت حرکت دل است پس از شناختن و طلب حقایق کارها، و مصنوعات حق تعالی میدانی است که تفکر جولان کردن دل است در آن میدان. هرچند که مرد تفکر بیش کند حقایق بیش روی نماید. و چندان که به ادارک حقایق ربوبیت می‌افزاید اقرار او در عبودیت می‌افزاید.

تفکر دو نوع است: تفکری است در خلق، و تفکری در حق تعالی. تفکردر مخلوقات به مصنوعات و مقدورات واجب است که انقیاد و تواضع و اعلام افزاید.

اما تفکر در حق تعالی دستوری نیست که آدمی قدر او بنتواند شناخت که «ما قدرو اللّه حق قدره»، جز دهشت و سرگردانی هیچ حاصل نیاید.

چون خواهد که در حق تعالی تفکر کند خاطرش قاصر گردد و عقلش عاجز شود، هیچ تمتع نیابد. ازآنکه تفکر در نامحدود سرگشتگی آرد و از طریق استقامت بیفکند.

اما چون در مصنوعات فکرت کند قدرت و صنعت و ارادت حق تعالی در وی ببیند دلش زنده شود، معرفتش زیادت گردد، توحید بر دل او غالب شود که «و یتفکرون فی خلق السموات و الارض». بدین سبب رخصت نیست فکرت در صانع‑جل جلاله. و قال علیه السلام: «تفکروا فی خلق اللّه و لا تتفکروا فی اللّه، فانکم لا تقدرون قدره»، در مخلوقات تفکر کنید و در خالق فکر مکنید که شما قدر او ندانید و نتوانید دانستن و آن گه در ضلالت افتید.

ابوعلی رودباری‑رحمة اللّه علیه‑گفته است تفکر پنج وجه است:
رسول گفته است هر سخن که ذکر حق تعالی نباشد لغو است، و هر خموشی که فکرت نیست غفلت است، و هیچ آفت مرد را ورای غفلت نیست، و هیچ دولت زیادت از حضور نیست، ونشان حضور تفکر است. چون مرد متفکر بود جمع شود.
ابوالعباس دامغانیگوید که شبلی مرا وصیت کرد گفت تنهایی پیشه‌گیر و نام آن از دیوان قوم بیرون کن و روی به دیوار دار تا آنگه که اجل در رسد.
شعیب بن حربآمد گفت چرا آمدی؟ گفت تا نزدیک تو باشم. گفت عبادت به شرکت راست نیاید. هر که با خدای تعالی اُنس بود با هیچ چیزش انس نبود.
ذوالنون مصریرا پرسیدند که عزلت کی درست آید؟ گفت آنگه که از نفس خود عزلت گیری.
ابن المبارکرا گفتند داروی دل چیست؟گفت نادیدن خلق. حق تعالی چون خواهد که بنده‌ای را از ذل معصیت با عز طاعت آرد تنهایی بر وی آسان کند و وی را به قناعت توانگر گرداند و به عیب خویش بینا کند. و هر که را این دادند خیر دنیا و آخرت بدو دادند.
بایزید‑رحمة اللّه علیه‑را گفتند از نفس جدا شو تا مرا بیابی.

۱‑فکرتی هست در آیات و علامات حق تعالی، و نتیجهٔ او معرفت است.

۲‑و فکرتی هست در عطای حق تعالی،و نتیجه او محبت است.

۳‑و فکرتی هست در وعید حق تعالی، و از وی رغبت افزون شود.

۴‑و فکرتی در حقایق نفس و رضاءٍ حق تعالی، و حیاثمرهٔ آن است.

و این جمله شرفی عظیم دارد. مرد صاحب نظر باید که پیوسته در آینهٔ فکرت می‌نگرد و جمال حقایق می‌بیند.

بزرگان گفته‌اند صوفی باید که از ده چیز باز آید: از معصیت به طاعت، از بخل به وجود، از شک به یقین، از شرکبه توحید، از ریا به اخلاص، از گناه به توبت، از دروغ به راست، از غفلت به فکرت، از حرص به استغنا، از غضب به تحمل.

و این همه فرع است. اصل این است که چون صوفی به مقام فکرت رسید و آداب فکرت معلوم گردانید مدد توفیق یابد تا از اغیار تبرا کند و به حق تعالی بازگردد. چون به حق تعالی بازگشت به مددفکرت وی را در کنف عنایت خود گیرد و به لطف خویش تربیت کند تا از اعمال به احوال رسد، و از صورت به صفت، و از تکلف به تصوف سفر کند. «ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء.»

درین فصل بدین قدر سخن کفایت کنیم، بعد از این اصل دوم گوییم که به باطن تعلق دارد.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدانکه چون مردم راضی شوند از اشغال فراغت یابند، و در فراغت هیچ‌کار بهتر از فکرت نیست‑که پیوسته تفکر می‌کند در احوال جهان و اوصاف خویش و جلال حق تعالی.
هوش مصنوعی: زمانی که مردم از مشغله‌های زندگی رهایی یابند، در آن زمان می‌توانند به فکر کردن بپردازند. و در این لحظات فراغت، هیچ کاری بهتر از اندیشیدن نیست؛ زیرا انسان می‌تواند در مورد وضعیت جهان، ویژگی‌های خود و عظمت خداوند تفکر کند.
و گفت فکرت حرکت دل است پس از شناختن و طلب حقایق کارها، و مصنوعات حق تعالی میدانی است که تفکر جولان کردن دل است در آن میدان. هرچند که مرد تفکر بیش کند حقایق بیش روی نماید. و چندان که به ادارک حقایق ربوبیت می‌افزاید اقرار او در عبودیت می‌افزاید.
هوش مصنوعی: فکر کردن به معنای تحرک قلب پس از درک و جستجوی حقایق و آثار خداوند است. این امر یک میدان است که در آن دل می‌تواند جولان دهد. هرچه انسان بیشتر تفکر کند، حقایق بیشتری برای او نمایان می‌شود. همچنین، هرچه درک او از واقعیات مربوط به ربوبیت بیشتر شود، اعتراف او به بندگی خداوند نیز افزایش می‌یابد.
تفکر دو نوع است: تفکری است در خلق، و تفکری در حق تعالی. تفکردر مخلوقات به مصنوعات و مقدورات واجب است که انقیاد و تواضع و اعلام افزاید.
هوش مصنوعی: دو نوع تفکر وجود دارد: یکی تفکر در مورد خلق و مخلوقات و دیگری تفکر در مورد خداوند متعال. اندیشیدن درباره مخلوقات و چیزهای ساخته شده و مقدور، ضروری است و باعث افزایش فروتنی و تسلیم در برابر حق می‌شود.
اما تفکر در حق تعالی دستوری نیست که آدمی قدر او بنتواند شناخت که «ما قدرو اللّه حق قدره»، جز دهشت و سرگردانی هیچ حاصل نیاید.
هوش مصنوعی: اما درک و شناخت خداوند به سادگی ممکن نیست و انسان نمی‌تواند او را به طور کامل بشناسد. در این راستا، تنها احساس شگفتی و سردرگمی به دست می‌آید و نمی‌توان به درستی او را ارزیابی کرد.
چون خواهد که در حق تعالی تفکر کند خاطرش قاصر گردد و عقلش عاجز شود، هیچ تمتع نیابد. ازآنکه تفکر در نامحدود سرگشتگی آرد و از طریق استقامت بیفکند.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان بخواهد درباره‌ی خداوند فکر کند، ذهنش محدود و عقلش ناتوان می‌شود و در حقیقت هیچ لذتی نمی‌برد. زیرا تفکر درباره‌ی ابدیت و نامحدود، او را به سردرگمی می‌کشاند و از مسیر درست منحرف می‌کند.
اما چون در مصنوعات فکرت کند قدرت و صنعت و ارادت حق تعالی در وی ببیند دلش زنده شود، معرفتش زیادت گردد، توحید بر دل او غالب شود که «و یتفکرون فی خلق السموات و الارض». بدین سبب رخصت نیست فکرت در صانع‑جل جلاله. و قال علیه السلام: «تفکروا فی خلق اللّه و لا تتفکروا فی اللّه، فانکم لا تقدرون قدره»، در مخلوقات تفکر کنید و در خالق فکر مکنید که شما قدر او ندانید و نتوانید دانستن و آن گه در ضلالت افتید.
هوش مصنوعی: وقتی انسان در آثار و مصنوعات خداوند تفکر کند و قدرت، مهارت و اراده او را در آن‌ها ببیند، دل او زنده و معرفتش بیشتر می‌شود. در این حالت، توحید در دل او چیره می‌شود زیرا در قرآن آمده است که «و یتفکرون فی خلق السموات و الارض» (و در آفرینش آسمان‌ها و زمین تفکر می‌کنند). بنابراین، فکر کردن در خصوص خداوند متعال مجاز نیست. یکی از ائمه (علیه‌السلام) نیز فرموده‌اند: «در آفریده‌های خداوند تفکر کنید و درباره خداوند فکر نکنید، زیرا شما قدرت او را نمی‌دانید». در حقیقت، باید در مخلوقات بیندیشید و از فکر کردن در مورد خالق خودداری کنید تا دچار اشتباه نشوید.
۱‑فکرتی هست در آیات و علامات حق تعالی، و نتیجهٔ او معرفت است.
هوش مصنوعی: در آیات و نشانه‌های الهی، اندیشه‌ای وجود دارد که نتیجه آن، شناخت و آگاهی از خداوند است.
۲‑و فکرتی هست در عطای حق تعالی،و نتیجه او محبت است.
هوش مصنوعی: در اهدای خداوند اندیشه‌ای وجود دارد که نتیجه آن محبت است.
۳‑و فکرتی هست در وعید حق تعالی، و از وی رغبت افزون شود.
هوش مصنوعی: تحولی در اندیشه نسبت به تنبیه‌های خداوند وجود دارد که باعث افزایش میل و تمایل به درک این موضوع می‌شود.
۴‑و فکرتی در حقایق نفس و رضاءٍ حق تعالی، و حیاثمرهٔ آن است.
هوش مصنوعی: فکر کردن درباره حقایق نفس و خشنودی خداوند، نتیجه نیکویی دارد.
و این جمله شرفی عظیم دارد. مرد صاحب نظر باید که پیوسته در آینهٔ فکرت می‌نگرد و جمال حقایق می‌بیند.
هوش مصنوعی: این جمله ارزش والایی دارد. فرد اهل نظر باید همیشه در آینه تفکر خود بنگرد و زیبایی واقعیت‌ها را مشاهده کند.
بزرگان گفته‌اند صوفی باید که از ده چیز باز آید: از معصیت به طاعت، از بخل به وجود، از شک به یقین، از شرکبه توحید، از ریا به اخلاص، از گناه به توبت، از دروغ به راست، از غفلت به فکرت، از حرص به استغنا، از غضب به تحمل.
هوش مصنوعی: افراد با تجربه و خردمند گفته‌اند که یک صوفی باید از ده مورد مهم دوری کند: از انجام گناه به سمت اطاعت، از وسوسه به فقر به سمت وجود و ثروت، از شک و تردید به یقین و باور، از شرک به سمت توحید و یکتاپرستی، از ریاکاری به اخلاص و صداقت، از گناه به توبه و بازگشت، از دروغگویی به راستگویی، از غفلت به فکری عمیق و اندیشیدن، از حرص و طمع به بی‌نیازی و قناعت، و از غضب به صبر و تحمل.
و این همه فرع است. اصل این است که چون صوفی به مقام فکرت رسید و آداب فکرت معلوم گردانید مدد توفیق یابد تا از اغیار تبرا کند و به حق تعالی بازگردد. چون به حق تعالی بازگشت به مددفکرت وی را در کنف عنایت خود گیرد و به لطف خویش تربیت کند تا از اعمال به احوال رسد، و از صورت به صفت، و از تکلف به تصوف سفر کند. «ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء.»
هوش مصنوعی: این موضوع اهمیت چندانی ندارد. آنچه واقعاً مهم است این است که وقتی صوفی به مرحله تفکر عمیق رسید و آداب این مرحله را شناخت، باید کمک و توفیقی بیابد تا از دیگران جدا شود و به سمت خداوند بازگردد. وقتی به خداوند بازگشت، خداوند با عنایت خود او را در سایه محبتش قرار می‌دهد و با لطفش پرورش می‌دهد تا بتواند از اعمال به حالت‌های مختلف برسد، و از ظواهر به باطن، و از تکلف به حقیقت تصوف سفر کند. این از الطاف خداوند است که به هر کس بخواهد عطا می‌کند.
درین فصل بدین قدر سخن کفایت کنیم، بعد از این اصل دوم گوییم که به باطن تعلق دارد.
هوش مصنوعی: در این فصل به اندازه کافی صحبت کردیم و از این به بعد درباره اصل دوم که مربوط به باطن است صحبت خواهیم کرد.