گنجور

بخش ۱۳ - فصل پنجم: در مجاهدت

بدان که هیچ راهی که آدمی در وی قدم زند نیکوتر و پاکتر از مجاهدت نیست. و مجاهدت مخالفت است هر چیزیرا که رقم انسانیت بر وی باشد و ثمرهٔ او راه نمودن است به حق تعالی، «والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا». چون کسی برای او همه چیزها را دست بدارد، لابد او نیز همهٔ نیکوییها به وی رساند. قالرسول اللّه : «من کان للّه، کان اللّه له» و هر راه که آدمی بر آن رود وی را در آن طمع باشد و هوای او در آن مجال یابد و نفس اورا در آن نصیب بود، الا راه مجاهدت که هوا در دیگر راهها زنده باشد و در مجاهدت بمیرد. پسمجاهدت سبب عزل انسانیت است و تخم کشف اسرار حقیقت.

نهاد آدمی آن گه پاک شود که در دریای مجاهدت افتد. کسی که در مجاهدت بر خود بسته دارد لشکر هوی وی را به غارت برداردو بر وی غالب شود وملازم طمع و متابع شهوت و موافق غضب گردد و ریا بر او مستولی شود تا هر چه کند برای خلق کند. و این چنین کس هرگز حلاوت ایمان نیابد. اما چون به مجاهدت درآید و در بدایت روزگار خود را تربیت کند به مراقبت و ظاهر خود بپیراید به مجاهدت؛ شجرهٔ حقیقت در دل او رسته شود و خارستان معصیت در درون سوخته گردد، فتوح غیب حاصل آید.

و بر مردم مبتدی در راه ارادت مجاهدت فریضه است، از آنکه نفس زمام او گرفته باشد، و از هوا آیینهٔ او ساخته تا مذاق مراد او خیالات فاسد بدو مینماید، وباطل در کسوت حقیقت بر وی عرضه کند. چندانهوس در نهاد او پدید آید که یک‌باره از حق پرستیدن بیفتد و به عقوبت ریا مبتلا شود و بند شک و شرک بر نهاد او افتد تا بت‌پرستی تمام از میان کار بیرون آید، و آن ارادت و بال او گردد.

پس از جهت مصلحت مشایخ که نایبان نبوت‌اند مجاهده را مؤکد گردانیده تا هر که به راه ارادت درآیبد مجاهدتپیش گیرد و بر ریاضت مواظبت نماید تا اوصاف مذمومه در وی نیست شود، و خلق‌پرستی از دیدهٔ وی بیفتد. پس راه عبودیت واخلاص بر وی میسر شود.

بایزید بسطامی‑قدس اللّه روحه العزیز‑گفت در بدایت دوازده سال صقالت نفس کردم، تا روی دل خود را پیش گرفتم تا چه بینم؟ بر میان ظاهر خود زناری دیدم. دوازدهسال دیگر در آن بودم تا آن زنار ببریدم. آنگه در خود نگرستم در باطن خود زناری دیگر دیدم. پنج سال دیگر بدان مشغول شدم که آن زنار ببریدم.
جنیدرا‑قدس اللّه روحه‑به خواب دیدند بعد ار وفات. گفتند کار بر چه جملت است؟ گفت: هر چه یافتم به برکات رکعات سحرگاه یافتم.
ابوعلی دقاق‑رحمة اللّه علیه‑گفته است نشستن نهایت ثمرهٔ بدایت است.
ذاالنون مصری‑رحمة اللّه علیه‑گفته است که حق‑سبحانه و تعالی‑بندهٔ خود عزی ندهد ورای آنکه او را دلالت کند برخوار کردن نفس در چشم خود، از آنکه شرع نفس را دشمن‌ترین دشمنان خوانده است، «اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک»، مذلت دشمن جستن نشان رعایت جانب دوست باشد.

پس مرا معلوم شد که خلق همه عجز عزل و ذل موت دارند. چهار تکبیر بر آفرینش کردم. آن همه از برکات مجاهدت بود.

و نیز گفته‌اند حرکات ظاهر به مجاهدت از برکات سر پدید آید به مشاهدت.

در خبر است که یکی پیش رسول آمد.گفت یا رسول اللّه از جهادها کدام فاضل‌تر، تا آن کنم؟ گفت «جاهد نفسک و هواک فی اللّه.»

مجاهدت «را» فایده‌ها است:

یکی آنکه رعونت ببرد. اگر وی را به نام مجرد خوانند در خشم نشود.

و ریا ببرد تا هر عمل که کند برای خدا کند.

و غفلت ببرد تا همیشه جمع باشد.

غیبت زایل کند تا پیوسته حاضر باشد.

شهوت و غضب منقطع کند تا مروت بر جای ماند.

بخیلی ببرد تا پیوسته جوان مرد بود.

تکبر و شرک و شک و تهمت و امل و حقد و حسد و عداوت و بدگمانی از وی دور کند. تواضع و همت عالی در وی موجد شود و خوش روی وصادق و راسخ قدم و مستقیم دل و ملک طبع گردد. این همه اوصاف نتیجهٔ مجاهدت است.

و مخصوص بدین اوصاف متصوفه‌اند که ظاهر و باطن آراسته و پیراسته دارند به شریعت و طریقت، واخلاق پسندیده دارند، و از هر چه نباید دور باشند، و بدانچه باید نزدیک شوند.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.