گنجور

بخش ۱۲ - فصل چهارم: در ذکر کردن ایشان

بدان که حق تعالی اهل حقیقت را به هیچ کار چندان نفرمود که بر ذکر خود که «یا ایها الذین آمنوااذکرو اللّه ذکرا کثیراً». ذکر بسیار حضور و دوستی است. کسی که چیزی را دوست دارد همگی خود بدو دهد. قال رسول اللّه «من احب شیئاً اکثر ذکره». تا در دل محبت حق تعالی پدید نیاید زبان به ذکر او حرکت نکند. پس ذکر تبع محبت است و محبت کار دل است.

حق تعالی چون خواهد که ظاهری را با باطن در دوستی شرکت دهد دوستی شرکت دهد دوستی در باطن بنده نهد و ذکر در ظاهر پیدا کند تا ظاهر به زبان یاد می‌کند و باطن بنده نهد و ذکر در ظاهر پیدا کند تا ظاهر به زبان یاد می‌کندو باطن به دل دوست می‌دارد، و چندان که ذکر می‌افزاید دولت قربت بر درگاه حق می‌افزاید.

جابر عبداللّه الانصاری‑رضی اللّه عنه‑روایت کند که وقتی نشسته بودم رسول بیرون آمد و گفت ای قوم بر شما باد که در روضه‌های بهشت بخرامید و تماشا کنید.گفتیم یا رسول اللّه روضه‌های بهشت کدام است؟ گفت مجالس ذکر. بر شما باد که پیوسته یاد کنندهٔ حق باشید بامداد وشبانگاه. زبان را جز به ذکر خداوند مرانید.
ذالنون مصری‑رحمة اللّه علیه‑گوید هر که حق را یاد کند، چنانکه حقیقت ذکر است، همه چیز در ضمن آن ذکر فراموش کند. و شرفی است ذکر را که هیچ عبادتی دیگر را نیست،و آن شرف آن است که ذکر موقت نیست و عبادات دیگر موقت است. ذکر برای خواص است و عبادت دیگر برای عوام.
جبرئیل‑‑به نزدیک رسول آمد و گفتحق تعالی سلام می‌گوید و می‌فرماید که امت ترا عطایی دادم که هیچ امت را ندادم. گفت این چیست؟ گفت ذکر حق تعالی، در همهٔ اوقات ودر همهٔ احوال.
ابن العطاررا پرسیدند که ذکر با اسرار چه کند؟ گفت ذکر آفتابی است که چون از برج سری برآید آثار بشریت را در ذاکر بسوزد، تا همه عظمت و جلال مذکور ماند.
«شبلی»‑رحمة اللّه علیه‑را پرسیدند از ذکر حقیقتی. گفت غیبت ذاکر از ذکر.
سهل بن عبداللّه‑رحمة اللّه علیه‑چنین گفته است: نه هر که ذکری یاد گرفت اوذکر است، یعنی علم ذکر دیگر است و عین ذکر دیگر. کسیرا که عین ذکر غالب گردد آن همه کس همه ذکر شود، تا در هر چه ازو پدید آید رنگ ذکر دارد.

هر که می‌خواهدتا بداند که منزلتبه درگاه حق تعالی چگونه است گو بنگر تا منزلت حق تعالیدر دل او چگونه است که حق تعالی بندگان را چندان قدر نهد در درگاه خود که بنده عظمت حق را در دل خود نهد و آن قدر در دل به کثرت ذکر پدید آید.

و برای این بود که استادابوعلی دقاق‑رحمة اللّه علیه‑گفت ذکر منشور ولایت است. هر که را توقیع ذکر دادند منشور بدو دادند، و هر که را ر ذکر کاهل گردانیدند وی را معزول کردند.

و چون کسی به راه ذکر حق‑سبحانه تعالی‑درآمد همه علایق ازو منقطع گردد. حق‑سبحانه و تعالی‑می‌‌فرماید: «انا جلیس من ذکرنی»، و در مجلس او جز او را راه نبود.

ذکر بر سه نوع است: ذکر زبان، ذکر دل، ذکر سِرّ

‑اما ذکر زبان یکی به ده است.

‑و ذکر دل را ثواب و جزا معین است.

‑اما ذکر سر را معدود نیست.

ذکر زبان را منشور این است که: «فاذکر اللّه کذکرکم آباؤکم او اشد ذکراً».

ذکر سر را طراز این است که: «فاذکرونی اذکرکم».

ذکر به زبان هر کس را باشد، اما ذکر به دل خاص است، جز به خاصگی ندهند.

متصوفه را ذکر به دل پیوسته باشد که رقم اختصاص بریشان کشیده‌اند. لاجرم با ذکر به زبان و دل و سر باشند.

ذکر دل عزی عظیم دارد. قال رسول اللّه : «خیر الذکر الخفی، و خیر الرزق ما یکفی». بهترین ذکرها ذکر پنهان است، و ذکر پنهان ذکر به دل است.

و ذکر به زبان بی‌غرض ذاکر نباشد،اما در ذکر سرّ، عزل ذاکر است و نیستی اوصاف مذمومه.

چنانکهحریریگفت که در میان جماعت جوانی بود پیوسته می‌گفت «اللّه اللّه». روزی نشسته بود چوبی از بالا در افتاد و بر سر آن جوان آمد و سرش بشکست و خون روان شد. قطرات خون بر زمین می‌چکید نقش «اللّه» پدید می‌آمد.

و نیز شنیدم که پیری بوده است درسرخسنام اولقمان.

چندان خداوند را یاد کردکه وقتی در خواب بود و آن بر زبان می‌رفت. وقتی قصد کرد خون از رگ او بر زمین آمد، «اللّه، اللّه»پدید آمد، و آن نتیجهٔ غلبهٔ ذکر بود در سرّ مرد، که باطن او رنگ ذکر گیرد، تا هر چه از وی حادث شود هم در صفت ذکر باشد. وازیننوع ذکر جز در میان متصوفه نتوان یافت، که حق تعالی ایشان را میسر گردانیده است.

بخش ۱۱ - فصل سوم: در آداب طهارت: بدان که بنیاد اسلام بر پاکی نهاده است.قال النبی «بنی‌الاسلام علی النظافة». و پاکی طهارت آب است. و اصل عبادت نماز است. قال النبی‑علیه الصلوة والسلام‑«الصلوة عماد الدین» و اصل عبادت نماز است.نماز حضور«ست»، و حضور بی‌طهارت راستنیاید و این طهارت به غفلت نتوان کرد. نخست جمعیت دل باید و آن نیت است و طهارتبی‌نیت درست نبود که «اعمال بالنیات».بخش ۱۳ - فصل پنجم: در مجاهدت: بدان که هیچ راهی که آدمی در وی قدم زند نیکوتر و پاکتر از مجاهدت نیست. و مجاهدت مخالفت است هر چیزیرا که رقم انسانیت بر وی باشد و ثمرهٔ او راه نمودن است به حق تعالی، «والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا». چون کسی برای او همه چیزها را دست بدارد، لابد او نیز همهٔ نیکوییها به وی رساند. قالرسول اللّه : «من کان للّه، کان اللّه له» و هر راه که آدمی بر آن رود وی را در آن طمع باشد و هوای او در آن مجال یابد و نفس اورا در آن نصیب بود، الا راه مجاهدت که هوا در دیگر راهها زنده باشد و در مجاهدت بمیرد. پسمجاهدت سبب عزل انسانیت است و تخم کشف اسرار حقیقت.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که حق تعالی اهل حقیقت را به هیچ کار چندان نفرمود که بر ذکر خود که «یا ایها الذین آمنوااذکرو اللّه ذکرا کثیراً». ذکر بسیار حضور و دوستی است. کسی که چیزی را دوست دارد همگی خود بدو دهد. قال رسول اللّه «من احب شیئاً اکثر ذکره». تا در دل محبت حق تعالی پدید نیاید زبان به ذکر او حرکت نکند. پس ذکر تبع محبت است و محبت کار دل است.
هوش مصنوعی: بدان که خداوند متعال اهل حقیقت را به هیچ کاری به اندازه ذکر خود سفارش نکرده است. ذکر فراوان نشانه حضور و دوستی است. فردی که چیزی را دوست دارد، طبیعتاً بارها و بارها در مورد آن صحبت می‌کند. پیامبر فرموده‌اند: «هر کس چیزی را دوست داشته باشد، آن را زیاد یاد می‌کند.» به همین ترتیب، تا زمانی که محبت به خداوند در دل انسان شکل نگیرد، زبان او به ذکر خداوند نخواهد گشوده شد. بنابراین، ذکر پیرو محبت است و محبت، عملی از دل است.
حق تعالی چون خواهد که ظاهری را با باطن در دوستی شرکت دهد دوستی شرکت دهد دوستی در باطن بنده نهد و ذکر در ظاهر پیدا کند تا ظاهر به زبان یاد می‌کند و باطن بنده نهد و ذکر در ظاهر پیدا کند تا ظاهر به زبان یاد می‌کندو باطن به دل دوست می‌دارد، و چندان که ذکر می‌افزاید دولت قربت بر درگاه حق می‌افزاید.
هوش مصنوعی: خداوند به هر کس که بخواهد، این توفیق را می‌دهد که در دوستی با خود، ظاهر و باطنشان را با هم مرتبط کند. او در باطن شخص دوستی قرار می‌دهد و در ظاهر، ذکر و یاد آن دوستی را به زبانش می‌آورد. به این ترتیب، در زبان ظاهر ذکر خداوند را به یاد می‌آورد و در دلش با او دوستی می‌ورزد. و هر چقدر ذکر و یاد او بیشتر شود، نزدیکی و قربت به درگاه الهی نیز افزایش پیدا می‌کند.
هر که می‌خواهدتا بداند که منزلتبه درگاه حق تعالی چگونه است گو بنگر تا منزلت حق تعالیدر دل او چگونه است که حق تعالی بندگان را چندان قدر نهد در درگاه خود که بنده عظمت حق را در دل خود نهد و آن قدر در دل به کثرت ذکر پدید آید.
هوش مصنوعی: اگر کسی می‌خواهد بداند که جایگاه او در نزد خداوند چگونه است، باید ببیند که جایگاه خداوند در دل او چگونه است. خداوند، بندگان را به اندازه‌ای در نزد خود ارجمند می‌دارد که بندگان باید عظمت خدا را در دل خود بگذارند و با یاد او، این عظمت را در دل خود بیشتر و بیشتر پرورش دهند.
و برای این بود که استادابوعلی دقاق‑رحمة اللّه علیه‑گفت ذکر منشور ولایت است. هر که را توقیع ذکر دادند منشور بدو دادند، و هر که را ر ذکر کاهل گردانیدند وی را معزول کردند.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی دقاق فرمودند که ذکر، مدرکی برای ولایت است. هر کسی که به او اجازه ذکر داده شده، این اجازه به منزله اعطای مدرک به اوست، و هر کسی که در ذکر تنبلی کند، به عنوان فردی فاقد این مقام شناخته می‌شود و از آن عزل می‌گردد.
و چون کسی به راه ذکر حق‑سبحانه تعالی‑درآمد همه علایق ازو منقطع گردد. حق‑سبحانه و تعالی‑می‌‌فرماید: «انا جلیس من ذکرنی»، و در مجلس او جز او را راه نبود.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی به یاد خدا مشغول شود، تمامی وابستگی‌های او قطع می‌شود. خداوند می‌فرماید: «من همراه کسی هستم که به یاد من است» و در آن فضای معنوی جز خدا صحبت دیگری وجود ندارد.
ذکر بر سه نوع است: ذکر زبان، ذکر دل، ذکر سِرّ
هوش مصنوعی: ذکر به سه دسته تقسیم می‌شود: ذکر با زبان، ذکر با دل و ذکر در درون.
‑اما ذکر زبان یکی به ده است.
هوش مصنوعی: اما به زبان آمدن یک موضوع به معنای داشتن کنشی از سوی دهان است.
‑و ذکر دل را ثواب و جزا معین است.
هوش مصنوعی: ذکر دل دارای پاداش و اجر مشخصی است.
‑اما ذکر سر را معدود نیست.
هوش مصنوعی: اما ذکر نام او محدود و چندان نیست.
ذکر زبان را منشور این است که: «فاذکر اللّه کذکرکم آباؤکم او اشد ذکراً».
هوش مصنوعی: این آیه به یادآوری خداوند اشاره دارد و می‌گوید که با یاد خدا باید به اندازه‌ای که پدران‌تان را یاد می‌کنید یا حتی بیشتر، خدا را یاد کنید.
ذکر سر را طراز این است که: «فاذکرونی اذکرکم».
هوش مصنوعی: ذکر خدا موجب توجه و یادآوری او به بندگانش می‌شود. یعنی اگر ما خدا را یاد کنیم، او نیز ما را به یاد می‌آورد.
ذکر به زبان هر کس را باشد، اما ذکر به دل خاص است، جز به خاصگی ندهند.
هوش مصنوعی: ذکر ممکن است به زبان هر فردی بیان شود، اما فهم و حس حقیقی آن تنها به دل‌های خاص دست می‌یابد و به افراد عادی نمی‌رسد.
متصوفه را ذکر به دل پیوسته باشد که رقم اختصاص بریشان کشیده‌اند. لاجرم با ذکر به زبان و دل و سر باشند.
هوش مصنوعی: متصوفه همیشه ذکر را در دل خود دارند و این امر به نوعی خاص برای آنان رقم خورده است. بنابراین، آنان با ذکر هم به زبان و هم به دل و سر خود توجه دارند.
ذکر دل عزی عظیم دارد. قال رسول اللّه : «خیر الذکر الخفی، و خیر الرزق ما یکفی». بهترین ذکرها ذکر پنهان است، و ذکر پنهان ذکر به دل است.
هوش مصنوعی: ذکر دل ارزش زیادی دارد. رسول خدا فرمودند: «بهترین ذکرها، ذکرهای پنهانی هستند و بهترین روزی، آن روزی است که انسان را کفایت کند». به عبارت دیگر، یاد خدا در دل از اهمیت بالایی برخوردار است و ذکر خفی، یاد کردن در دل و به دور از نمایان ساختن آن است.
و ذکر به زبان بی‌غرض ذاکر نباشد،اما در ذکر سرّ، عزل ذاکر است و نیستی اوصاف مذمومه.
هوش مصنوعی: ذکر به زبان فردی که بدون غرض و هدف خاصی ذکر می‌کند، وجود دارد؛ اما در ذکر قلبی و باطنی، فرد ذکر کننده به نوعی از خود خارج شده و صفات ناپسند از او دور می‌شود.
چنانکهحریریگفت که در میان جماعت جوانی بود پیوسته می‌گفت «اللّه اللّه». روزی نشسته بود چوبی از بالا در افتاد و بر سر آن جوان آمد و سرش بشکست و خون روان شد. قطرات خون بر زمین می‌چکید نقش «اللّه» پدید می‌آمد.
هوش مصنوعی: روزی جوانی در جمعی بود که مداوم «اللّه اللّه» می‌گفت. یک روز در حالی که نشسته بود، چوبی از بالا به او افتاد و بر سرش خورد و او را زخمی کرد. خون او بر زمین ریخت و به شکل «اللّه» درآمد.
و نیز شنیدم که پیری بوده است درسرخسنام اولقمان.
هوش مصنوعی: همچنین شنیده‌ام که در سرخس نام پیرمردی به لقمان بوده است.
چندان خداوند را یاد کردکه وقتی در خواب بود و آن بر زبان می‌رفت. وقتی قصد کرد خون از رگ او بر زمین آمد، «اللّه، اللّه»پدید آمد، و آن نتیجهٔ غلبهٔ ذکر بود در سرّ مرد، که باطن او رنگ ذکر گیرد، تا هر چه از وی حادث شود هم در صفت ذکر باشد. وازیننوع ذکر جز در میان متصوفه نتوان یافت، که حق تعالی ایشان را میسر گردانیده است.
هوش مصنوعی: این شخص به قدری به یاد خداوند بوده که حتی در خواب نیز نام او بر زبانش جاری می‌شده است. هنگامی که تصمیم به خروج خون از رگش گرفتند، ناگهان نام خدا بر زبانش آمد. این حالت نشان‌دهنده تسلط و غلبه ذکر بر وجود اوست، به طوری که باطن او به رنگ ذکر درمی‌آید و هر آنچه از او صادر می‌شود نیز با ویژگی ذکر همراه است. این نوع ذکر را تنها در میان صوفیان می‌توان یافت، زیرا خداوند این حالت را برای آنها فراهم کرده است.