گنجور

بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم

چون هفت روز که مدت اخطار و مهلت آفات و ایام بوس و اوقات نحوس بود، منقضی شد و کواکب سعود به درجات طالع شاهزاده اتصال کردند و اوتاد طالع از درجات هبوط به مرقات صعود برآمدند و اشکال طالع با نجوم سعود قران کردند و احوال شاهزاده با سعادت قرین گشت، زبان بگشاد و به وزیر کبیر پیغام فرستاد و گفت:

برخیز و بیا که حجره آراسته ایم
امروز بران نشست برخاسته ایم

بیا که نوبت مشقت و محنت گذشت و مدت محبت و مسرت رسید. رنج برگیر و حجره را جمالی ده مه گفته اند:

اذا بلغ الرای المشوره فاستعن
بحزم نصیح او نصیحه حازم

چون معتمد برسید و رسالت بگزارد، وزیر بدان سبب تبجح و اهتزاز نمود و در حال، به خدمت شتافت. شاهزاده او را قیام نمود و شرف تقبیل بارگاه ارزانی داشت و ثنا و آفرین گفت و اعذار بسیار تمهید کرد و از عنایت و کفایت که وزرای شایسته تقدیم کرده بودند و لطایف بدایع و غرایب صنایع که در اثنای مواعظ و نصایح درج افتاده بود و هر یک منزلتی شریف و رتبتی منیف و موقعی عظیم و محلی رفیع یافته، بر آن احماد فرمود و شکرها پیوست و به منتی هرچه تمامتر مقابله کرد و گفت: نفس نفیس و ذات شریف ما در معرض تلف و تفرقه بود، اگر نه کفایت و شهامت شما دستگیر و پایمرد دولت ما بودی. و چون ساعات سعادت، مساعدت نماید و اوقات مسرت مسامحت کند به ادای حقوق هر یک چنانکه لایق همت و مروت ما باشد و گرم عقل ما اقتضا کند، انتصاب نموده شود، خاصه وزیر بزرگ که مساعی حمیده او آثار محمود نمود و ماثر مرضی او موقع مشکور یافت.

لعمرک ما المعروف فی غیر اهله
و فی اهله الا کبعض الودائع
فمستودع قد ضاع ما کان عنده
و مستودع ما عنده غیر ضائع

پس گفت: پیش تخت شاه رو و دعا و خدمت به نیابت من اقامت کن و در خواه تا اکابر حضرت و اعیان مملکت محفلی کنند و درجات من در صنوف علم که درین مدت تحصیل کرده ام بدانند و از محصول حکمت و حصول منقبت و محصلات و متعلمات من با خبر شوند. پس وزیر پیش تخت شاه رفت و گفت:

ابشر بیوم قائم و اسعد بعز دائم

آنگاه پیغام شاهزاده بگزارد و التماسی که کرده بود باز نمود که شاه محفلی فرماید و مثال دهد تا حکما و وزرا حاضر آیند و در مناظره علمی مفاضلت کنند و در معرکه دانش مبارزت نمایند. سوالها کنند و جوابها شنوند و مرتبت من در استجماع معالی و استیفای معانی بدانند. شاه از استماع این مقدمات متبجح گشت و در باغ مشاهدت، گلزار مسرتش بشکفت. بفرمود تا اعیان و ارکان و مشاهیر و جماهیر حاضر آمدند و محفل عقد کردند و شاهزاده حاضر شد و سند باد نیز بیامد و شاهزاده ملک را خدمت کرد و در موقف بارگاه ایستاد و بساط زمین ببوسید و گفت:

نعمت بما تهوی و نلت الذی ترضی
و القیت ما ترجوا و وقیت ما تخشی
و یعلم علام الخفیات اننی
اعدک دخرا للممات و للمحیا
مبارک آمد روز و مساعد آمد یار
سلاح کینه بیفکند چرخ کینه گذار

مدت عمر پادشاه در کمال امنیت و مزید معالی و بسطت هزار سال باد. مناشیر تقدیر به موافقت تدبیر او موقع و امثله قضا بر موجب رضای او موشح به رای انور ملک پرور عدل گستر که آفتاب در جنب او چون سایه تیر نماید و ماه با عزم او چون سها خیره بماند.

یجلوا بضوء العزم داجیه المنی
و له مع العزم المضی ء مضاء

پوشیده نماند که همیشه مقامات تقدیر مخالف مقالات تدبیر است و هر موجودی که از مزاج جواهر اسطقسات ترکیب یابد و در دایره حدوث و امکان درآید، چاره نیست از آنکه غرض ناوک حوادث و هدف تیر نوائب شود و به آورد روزگار در مجال مقادیر جولان سازد و گنبد دوار بر وی به نیک و بد بگردد.

اف من الدنیا و ایامها
فانها للحزن مخلوقه
همومها لاتنقضی ساعه
عن ملک فیها و عن سوقه
یا عجبا منها و من شانها
عدوه للناس معشوقه

و حال بنده همین مزاج داشت که چند روز جوهر طینت او در بوته ابتلا و امتحان نهادند و به آتش قهر و سطوت، صفوت دادند و زمانه جافی در پایگاه حوادث، دستبردی نمود و سپهر شوخ چشم غدار، چشم زخمی رسانید. اما رای وزرای دولت و خرد و حزم پادشاه، پیش ضربت مکیدت دشمن، به دفع اذیت و رفع بلیت، حصنی حصین و جوشنی استوار بود، لاجرم کارگر نیامد. جف القلم بما هو کائن الی یوم القیامه و خاتمت مرضی و عاقبت مسعود روی نمود و به سد حزم و احتیاط خللی راه نیافت و به قوت رای پیر و بخت جوان ملک، عزیمت دشمن به امضا نرسید و روی نجح طلب در سطح آینه مراد خود ندید و ارادت او به نفاذ نینجامید و ضجرت و حدت بر طبع شاه مستولی نشد و فرصت او فایت نگشت.

فان حملک حلم لاتکلفه
لیس التکحل فی العینین کالکحل
گر بسنجد سپهر، حلم ترا
بشکند خرد پله و شاهین

و کیفیت آنچه میان او و کنیزک رفته بود، بر رای پدر عرض داد و به حجج واضح و دلایل لایح، مبرهن و روشن گردانید، چنانکه غبار نفرت از صحیفه آینه خاطر عاطر شاه زایل گشت.

رقاب الانام و قد اصبحت
مثقله بالایادی الکبار

پس گفت: مانند این واقعه و نظیر این حادثه حکایتی است. اگر رای عالم آرای شاه اشارت فرماید، بگویم. فرمود: بگوی.

بخش ۴۲ - داستان آن مرد که مکر زنان جمع می کرد: دستور گفت: در روزگار ماضی و ایام سالف، یکی از ابنای دهر و دهات عصر با خود عهدی کرد که گرد عالم بگردد و حیلت های زنان و نوادر خواطر ایشان جمع کند تا اگر زنی خواهد، از حیلت و تلبیس او در پناه صون و امان حفظ باشد و با خود قرار داد که اگر تمامت عمر اندر آن صرف شود، مبذول دارد. پس بر مطیه سفر نشست و بر بارگیر غربت سوار شد و یکران سیاحت زیر ران آورد و خویشان و پیوستگان را وداع کرد و گفت:بخش ۴۴ - داستان کدخدای با مهمان و کنیزک: گفت: جاوید باد ذات بزرگوار ملک در همیشگی تایید نصرت و تمکین قدرت. آورده اند که در قرون ماضیه و امم سالفه، مردی بود دهقان و متدین. روزی خواست که جماعتی را ضیافت سازد، چنانکه لایق دوستان موافق و رفیقان صادق باشد و در آن هر تکلف و تانق که رسم بود، بجای آرد. پس کنیزک را به طلب شیر به بازار فرستاد. کنیزک زر بداد و شیر بخرید و دعا و انائی که شیر در وی بود، سرگشاده بر سر نهاد و روی به خانه آورد. تقدیر ایزدی چنان اقتضا کرد که لکلکی ماری در دهان گرفته، در فضای هوا بر بالای انا بگذشت و از دهان افعی، قطره ای چند زهر هلاهل در شیر افتاد و هیچ کس بر آن اطلاع و وقوف نیافت. کنیزک شیر به مطبخ آورد و از آن گرنج پختند. چون انواع اطعمه و اصناف اغذیه پیش مهمانان بردند و از هر یک تناول کردند و نوبت به گرنج رسید، هر که یک لقمه به کار برد، بر جای سرد شد. اکنون درین کار، جنایت کرا بود و مستحق تعنیف و تکلیف که باشد؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون هفت روز که مدت اخطار و مهلت آفات و ایام بوس و اوقات نحوس بود، منقضی شد و کواکب سعود به درجات طالع شاهزاده اتصال کردند و اوتاد طالع از درجات هبوط به مرقات صعود برآمدند و اشکال طالع با نجوم سعود قران کردند و احوال شاهزاده با سعادت قرین گشت، زبان بگشاد و به وزیر کبیر پیغام فرستاد و گفت:
هوش مصنوعی: پس از گذشت هفت روز که زمان هشدار و مهلت‌های بدآهنگی و روزهای نامناسب بود، این مدت به پایان رسید. در این زمان، ستاره‌های خوشبختی به درجاتی از طالع شاهزاده رسیدند و عناصر اصلی طالع از وضعیت تنزل به جایگاه بالا صعود کردند. شکل‌های طالع با نجوم خوشبختی همخوانی پیدا کردند و وضعیت شاهزاده به سعادت گره خورد. او زبان به سخن گشود و پیامی به وزیر بزرگ فرستاد و گفت:
برخیز و بیا که حجره آراسته ایم
امروز بران نشست برخاسته ایم
هوش مصنوعی: بیا و برخیز که امروز حجره را تزیین کرده‌ایم و بر این نشستن آماده‌ایم.
بیا که نوبت مشقت و محنت گذشت و مدت محبت و مسرت رسید. رنج برگیر و حجره را جمالی ده مه گفته اند:
هوش مصنوعی: بیایید که دوران سختی و مشکلات به پایان رسیده و زمان عشق و شادی فرا رسیده است. زحمت را کنار بگذارید و فضای زندگی‌تان را با زیبایی پر کنید.
اذا بلغ الرای المشوره فاستعن
بحزم نصیح او نصیحه حازم
هوش مصنوعی: وقتی نظر به مشورت رسید، به یک مشاور با تدبیر یا نصیحت شخص با تجربه و عاقل تکیه کن.
چون معتمد برسید و رسالت بگزارد، وزیر بدان سبب تبجح و اهتزاز نمود و در حال، به خدمت شتافت. شاهزاده او را قیام نمود و شرف تقبیل بارگاه ارزانی داشت و ثنا و آفرین گفت و اعذار بسیار تمهید کرد و از عنایت و کفایت که وزرای شایسته تقدیم کرده بودند و لطایف بدایع و غرایب صنایع که در اثنای مواعظ و نصایح درج افتاده بود و هر یک منزلتی شریف و رتبتی منیف و موقعی عظیم و محلی رفیع یافته، بر آن احماد فرمود و شکرها پیوست و به منتی هرچه تمامتر مقابله کرد و گفت: نفس نفیس و ذات شریف ما در معرض تلف و تفرقه بود، اگر نه کفایت و شهامت شما دستگیر و پایمرد دولت ما بودی. و چون ساعات سعادت، مساعدت نماید و اوقات مسرت مسامحت کند به ادای حقوق هر یک چنانکه لایق همت و مروت ما باشد و گرم عقل ما اقتضا کند، انتصاب نموده شود، خاصه وزیر بزرگ که مساعی حمیده او آثار محمود نمود و ماثر مرضی او موقع مشکور یافت.
هوش مصنوعی: زمانی که معتمد به حضور رسید و وظیفه خود را انجام داد، وزیر به همین خاطر خوشحال و سرزنده شد و فوری به سمت او رفت. شاهزاده برای او قیام کرد و به او احترام گذاشت و او را ستایش کرد. همچنین از تمام زحمات و اقدامات مناسبی که وزرای شایسته انجام داده بودند، یاد کرد و به زیبایی‌ها و شگفتی‌هایی که در خلال اندرزها و نصیحت‌ها بیان شده بود اشاره کرد و هر کدام را با منزلت و مقام والایی که داشتند، معرفی کرد. او از این وزرای محترم قدردانی کرد و اظهار gratitude کرد. او افزود که جان و وجود شریف او در خطر و تفرقه بود، اما اگر شهامت و توانمندی شما نبود، دولت ما در قالب تزلزل قرار می‌گرفت. و وقتی که لحظات خوشبختی به ما کمک کند و اوقات شادی ما را یاری دهد، وظیفه خود را در قبال هر یک به بهترین شکل انجام خواهد داد، به ویژه وزیر بزرگ که تلاش‌های او ثمر بخش و قابل تقدیر بوده است.
لعمرک ما المعروف فی غیر اهله
و فی اهله الا کبعض الودائع
هوش مصنوعی: به خدا سوگند، نیکی در جایی که لایق آن نباشد و در جای مناسب خود، جز مانند سپردن امانت‌ها نیست.
فمستودع قد ضاع ما کان عنده
و مستودع ما عنده غیر ضائع
هوش مصنوعی: آنچه که در دست او بود، گم شده و آنچه که در دست دیگری است، گم نخواهد شد.
پس گفت: پیش تخت شاه رو و دعا و خدمت به نیابت من اقامت کن و در خواه تا اکابر حضرت و اعیان مملکت محفلی کنند و درجات من در صنوف علم که درین مدت تحصیل کرده ام بدانند و از محصول حکمت و حصول منقبت و محصلات و متعلمات من با خبر شوند. پس وزیر پیش تخت شاه رفت و گفت:
هوش مصنوعی: سپس او گفت: برو جلو تخت شاه و دعا کن و به نیابت از من به خدمت مشغول باش و بخواه که بزرگان و شخصیت‌های کشور جلسه‌ای برگزار کنند تا درجات علمی که در این مدت کسب کرده‌ام را بشناسند و از دستاوردهای علمی و موفقیت‌هایم آگاه شوند. بعد وزیر به جلو تخت شاه رفت و گفت:
ابشر بیوم قائم و اسعد بعز دائم
هوش مصنوعی: خوشحال باش به روزی که حقیقت برپا شود و به عزت و شکوهی پایدار امیدوار باش.
آنگاه پیغام شاهزاده بگزارد و التماسی که کرده بود باز نمود که شاه محفلی فرماید و مثال دهد تا حکما و وزرا حاضر آیند و در مناظره علمی مفاضلت کنند و در معرکه دانش مبارزت نمایند. سوالها کنند و جوابها شنوند و مرتبت من در استجماع معالی و استیفای معانی بدانند. شاه از استماع این مقدمات متبجح گشت و در باغ مشاهدت، گلزار مسرتش بشکفت. بفرمود تا اعیان و ارکان و مشاهیر و جماهیر حاضر آمدند و محفل عقد کردند و شاهزاده حاضر شد و سند باد نیز بیامد و شاهزاده ملک را خدمت کرد و در موقف بارگاه ایستاد و بساط زمین ببوسید و گفت:
هوش مصنوعی: شاهزاده پیغامی ارسال کرد و از شاه درخواست کرد تا محفلی برپا کند و نمونه‌ای ارائه دهد تا حکما و وزرا حاضر شوند و در یک مناظره علمی شرکت کنند و در عرصه دانش رقابت کنند. آنها سوالاتی مطرح کنند و پاسخ‌ها را بشنوند تا مرتبت او در جمع‌آوری اطلاعات و درک معانی شناخته شود. شاه با شنیدن این درخواست خوشحال شد و در باغ شادی‌اش گل‌ها شکفتند. او دستور داد تا شخصیت‌های برجسته و مشهور حاضر شوند و محفل را تشکیل دهند. شاهزاده نیز در این محفل حاضر شد و از جانب خود به ملک خدمت کرد و در جایگاه بارگاه ایستاد و به زمین تعظیم کرد.
نعمت بما تهوی و نلت الذی ترضی
و القیت ما ترجوا و وقیت ما تخشی
هوش مصنوعی: ایزدی که نعمت‌ها را بر حسب خواسته‌ات به تو عطا کرده است، آنچه را که خوشنودی‌ات را جلب می‌کند به تو بخشیده و آنچه را که آرزو داری به تو ارزانی داشته و از آنچه که می‌ترسی، تو را محفوظ داشته است.
و یعلم علام الخفیات اننی
اعدک دخرا للممات و للمحیا
هوش مصنوعی: او به رازهای پنهان آگاه است و می‌داند که من تو را برای زندگی و مرگ ذخیره کرده‌ام.
مبارک آمد روز و مساعد آمد یار
سلاح کینه بیفکند چرخ کینه گذار
هوش مصنوعی: روز خوشی فرا رسیده و یار هم در کنار ماست. حالا زمان آن رسیده که دشمنی‌ها را کنار بگذاریم و کینه‌ها را فراموش کنیم.
مدت عمر پادشاه در کمال امنیت و مزید معالی و بسطت هزار سال باد. مناشیر تقدیر به موافقت تدبیر او موقع و امثله قضا بر موجب رضای او موشح به رای انور ملک پرور عدل گستر که آفتاب در جنب او چون سایه تیر نماید و ماه با عزم او چون سها خیره بماند.
هوش مصنوعی: امیدواریم که عمر پادشاه با آرامش و رفعت به هزار سال برسد. سرنوشت به گونه‌ای رقم بخورد که با تدبیر او هماهنگ باشد و حوادث به گونه‌ای پیش بروند که موجب خرسندی او شوند. او پادشاهی است که عدالت را گسترش می‌دهد، طوری که در مقابل او، خورشید مانند سایه‌ای کوچک به نظر می‌رسد و ماه با اراده او مثل ستاره‌ای درخشان ثابت می‌ماند.
یجلوا بضوء العزم داجیه المنی
و له مع العزم المضی ء مضاء
هوش مصنوعی: این بیت به مضمون تلاش و اراده در روشن کردن تاریکی‌ها اشاره دارد. بیانگر این است که با عزم و اراده قوی، می‌توان به روشنایی و موفقیت دست یافت و هر گونه ناامیدی را از بین برد. در واقع، عزم و اراده همچون نوری در دل تاریکی‌ها می‌درخشد و راه را هموار می‌سازد.
پوشیده نماند که همیشه مقامات تقدیر مخالف مقالات تدبیر است و هر موجودی که از مزاج جواهر اسطقسات ترکیب یابد و در دایره حدوث و امکان درآید، چاره نیست از آنکه غرض ناوک حوادث و هدف تیر نوائب شود و به آورد روزگار در مجال مقادیر جولان سازد و گنبد دوار بر وی به نیک و بد بگردد.
هوش مصنوعی: همیشه باید توجه داشت که تصمیمات و تدابیر انسان‌ها غالباً با تقدیر و سرنوشت در تضاد است. هر موجودی که از ترکیب عناصر بنیادی شکل بگیرد و وارد عرصه وجود و امکان شود، ناگزیر از آن است که تحت تاثیر حوادث و پیش آمدها قرار گیرد و در جریان زمان، در معرض حالات خوب و بد زندگی قرار بگیرد.
اف من الدنیا و ایامها
فانها للحزن مخلوقه
هوش مصنوعی: نفرت از دنیا و روزهای آن، زیرا این دنیا برای غم و اندوه خلق شده است.
همومها لاتنقضی ساعه
عن ملک فیها و عن سوقه
هوش مصنوعی: غم‌ها و اندوه‌ها هرگز پایان نمی‌پذیرند، در حالی که سلطنت و قدرت در اینجا وجود دارد و در سایه‌ی آن، هر لحظه‌ای می‌گذرد.
یا عجبا منها و من شانها
عدوه للناس معشوقه
هوش مصنوعی: عجب است که چگونه کسی که برای دیگران خطرساز و دشمن به شمار می‌رود، می‌تواند محبوب و دوست‌داشتنی باشد.
و حال بنده همین مزاج داشت که چند روز جوهر طینت او در بوته ابتلا و امتحان نهادند و به آتش قهر و سطوت، صفوت دادند و زمانه جافی در پایگاه حوادث، دستبردی نمود و سپهر شوخ چشم غدار، چشم زخمی رسانید. اما رای وزرای دولت و خرد و حزم پادشاه، پیش ضربت مکیدت دشمن، به دفع اذیت و رفع بلیت، حصنی حصین و جوشنی استوار بود، لاجرم کارگر نیامد. جف القلم بما هو کائن الی یوم القیامه و خاتمت مرضی و عاقبت مسعود روی نمود و به سد حزم و احتیاط خللی راه نیافت و به قوت رای پیر و بخت جوان ملک، عزیمت دشمن به امضا نرسید و روی نجح طلب در سطح آینه مراد خود ندید و ارادت او به نفاذ نینجامید و ضجرت و حدت بر طبع شاه مستولی نشد و فرصت او فایت نگشت.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من در شرایطی قرار داشتم که چند روز طبع او را در آزمون و امتحان گذاشتند و به آتش خشم و قدرت قرار دادند. زمانه نیز در میانه حوادث، تلاشی انجام داد و آسمان به طور غیرمنتظره‌ای آسیبی رسانید. اما تدبیر وزرای دولت و خرد و احتیاط پادشاه، در برابر هجمه‌های دشمن، نه تنها توانستند از اذیت‌ها جلوگیری کنند، بلکه به تقویت اوضاع نیز پرداختند. به همین دلیل، کار به نتیجه نرسید. سرنوشت در نهایت به شکل مطلوب‌ای رقم خورد و با هوش و تدبیر پادشاه، نقشه‌های دشمن به ثمر ننشست و آرزوی او محقق نشد. همچنین، خشم و هیجان بر روح پادشاه چیره نشد و فرصتی برای او ایجاد نگردید.
فان حملک حلم لاتکلفه
لیس التکحل فی العینین کالکحل
هوش مصنوعی: اگر تو را صبر و بردباری بر چیزی تحمیل کرده‌اند، نباید انتظار داشته باشی که در چشمانت سرمه‌ای باشد، زیرا سرمه کشیدن به چشمان، مانند سرمه واقعی نیست.
گر بسنجد سپهر، حلم ترا
بشکند خرد پله و شاهین
هوش مصنوعی: اگر زمان بر تو سخت بگذرد، باید صبر و حوصلۀ خود را حفظ کنی، چرا که خرد و عقل تو مانند پیکان تند و تیز بر فراز خواهد بود.
و کیفیت آنچه میان او و کنیزک رفته بود، بر رای پدر عرض داد و به حجج واضح و دلایل لایح، مبرهن و روشن گردانید، چنانکه غبار نفرت از صحیفه آینه خاطر عاطر شاه زایل گشت.
هوش مصنوعی: کیفیت اتفاقاتی که بین او و کنیزک افتاده بود، به پدرش گزارش داد و با دلایل واضح و مستدل، آن را روشن کرد؛ به طوری که کدورت و نفرتی که در دل شاه وجود داشت، از بین رفت.
رقاب الانام و قد اصبحت
مثقله بالایادی الکبار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رقابت میان مردم به شدت افزایش یافته و اکنون همه در تلاشند و زیر بار مسئولیت‌های سنگین قرار دارند. افراد بزرگ و موفق، بار سنگین توانایی‌ها و وظایف خود را بر دوش دارند.
پس گفت: مانند این واقعه و نظیر این حادثه حکایتی است. اگر رای عالم آرای شاه اشارت فرماید، بگویم. فرمود: بگوی.
هوش مصنوعی: سپس او گفت: مشابه این واقعه و مانند این حادثه، داستانی وجود دارد. اگر نظر عالم، نظر شاه را تأیید کند، می‌توانم بگویم. او فرمود: بگو.