گنجور

بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

حمد و ثنا مکرمی را که از حجلهٔ شب تار حجرهٔ خلوت عاشقان پرداخت و شکر و سپاس موجدی را که از بیاض روز روشن، مرحلهٔ طالبان سرای کون و فساد ساخت. سپر ماه، چهرهٔ گشادهٔ قلم قدرت اوست و تیغ آفتاب از نیام صبح، برکشیده ارادت او قادری که غبار زوال بر جمال او ننشیند و کاملی که دست نقصان دامن جلال او نگیرد. خطرات خواطر به ساحت جبروت او نیانجامد و خطوات ضمایر به سیاحت مساحت ملکوت او نرسد. بنای قصر مشید آسمان پرداخت، آلت و ادات در میان نه قبای معلم سبزگار روزگار دوخت، به خیاط و مقراض محتاج نگشت. جوهر آب را به وساطت حرارت به جرم ثریا رسانید و جسم هوا را به وسیلت برودت به مرکز ثری فرستاد. هیولی آتش را به حکم خفت و یبوست ساکن محیط کرد و گوهر خاک را به علت برودت و یبوست مجاور مرکز گردانید. هفت پدر علوی را در دوازده منزل حرکت و سیر داد. چهار مادر سفلی را در صمیم عالم علوی مقر و مفر پدید کرد و به امتزاج بخار و دخان در فضای هوا، رعد و برق و سحاب و ریاح و شهاب موجود گردانید و به ازدواج این دو مایهٔ لطیف در دل سنگ کثیف، جواهر معادن و فلزات بیافرید. پس از زبدهٔ لطایف چهار اسطقس، سه مولود در وجود آورد و اجناس و انواع حیوان موجود گردانید و از اصناف حیوانات و انواع جانواران، آدمی را برگزید و زبدهٔ موجودات و فهرست مخلوقات گردانید. چنانکه گفت: «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا». و او را بر اطلاق، متصرف و مالک مرکبات سفلی کرد و تنفیذ امر و تملیک نهی داد و از برای مصالح معاد و مناظم معاش و ترتیب بلاد و تنظیم عباد، انبیا را- علیهم الصلاه و السلام- بعث کرد و به ابلاغ رسالت و اظهار دلالت مثال داد و بر زبان ایشان به طریق وحی و الهام پیغام فرستاد و بر خلاف طبایع، قوانین شرایع بنهاد و به عدل و سیاست، طاعت و عبادت فرمود. چنانکه گفت- عز من قائل- :«و ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون» و از برای احکام و استحکام قواعد عقاید عاقلان و تاکید و تمهید اساس مبانی اعمال و افعال ایشان، علم و حکمت و شریعت و طریقت بیان کرد. کما قال- جل جلاله- :« ولا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» و از برای تقویم و تعریک مفسدان و قمع و تأدیب متعدیان و زجر و تشدید جاهلان، عقل و اجتهاد داد و با عقل و اجتهاد، غزو و جهاد فرمود و کتاب و شمشیر فرستاد. کما قال- عز و علا- : «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس» کتاب، عقل است و میزان، اجتهاد و حدید، شمشیر، تا عاقلان در اعجاز کتاب نظر کنند و به عقل و حکمت و قیاس و مجاهدت، شواهد قدرت و دلایل صنع و حکمت بدانند و از سیر افعال نامحمود و صور اعمال نامرضی امتناع نمایند و با جاهلان بی عاقبت، نخست حجت بگویند، پس شمشیر عرضه کنند. چه جاهل بی عقوبت عاجل از عذاب آجل نترسد و از تهییج فتنه و تحریض فساد اجتناب ننماید.

الظلم فی شیم النفوس فان تجد
ذاعفه فلعله لا یظلم

و چون در حکمت ازلی و عنایت سرمدی پوشیده نبود که با نبوت، سلطنت و با ریاست، سیاست واجب است، چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج، متفاوت قدراند و قلم بی شمشیر و علم بی عمل نامفید بود.

صلاح العباد و رشد الامم
وامن البریه من کل غم
بشیئین ما لهما ثالث
بخرق الحسام و رفق القلم

پس دین را به ملک تقویت کرد و ملک را به دین ترتیب داد و هر دو را به یکدیگر ثابت و محکم و قوی و مستحکم گردانید و بعد از امتثال او امر و نواهی الهی به ارتسام و انقیاد اولوالامر فرمود و طاعت و مطاوعت ایشان با تحری رضای خویش و انبیا که نواب مطلقند برابر داشت. قوله- عز و جل - : « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ». پس از اینجا روشن می شود که دین بی ملک ضایع می گردد و ملک بی دین باطل قال- علیه السلام- « الدین و الملک تو امان ». و گشتاسب که واسطه قلاده اکاسره عجم و کیان ایران بوده است، می گوید: « الدین بالملک یقوی و الملک بالدین یبقی » دین به ملک قوی گردد و ملک به دین پایدار ماند و اگر با متانت قلم، مهابت شمشیر، مقارن و همطویله نباشد و بر اعمال خیر، امید جزا و ثواب و بر افعال شر بیم پاداش و عقاب نبود، نظام عالم و عالمیان باطل گردد و از سمت راستی بیفتد و هیچ آفریده در تقدیم خیرات و ادخار حسنات رغبت ننماید و چون قواعد دین مختل و مراسم سیاست، مبهم و مهمل ماند، دیانت و صیانت برافتد. قواعد عفاف و استعفاف اختلال و انتشار پذیرد و عقاید ضمایر علی الاطلاق تراجع گیرد. مناظم عباد و مصالح بلاد از سلک نظم و انخراط منتشر و متفرق گردد. تنظیم و ترتیب بلاد و ساکنان متلاشی شود. کارها به زور و قوت و قدرت و طاقت متعلق گردد. « من غلب سلب » ظاهر شود.

و ما السیف الا لمن سله
و لم یزل الملک فیمن غلب

راست شود. پس به موجب این مقدمات واضح و قضایای لایح، ظاهر می گردد که تیغ و قلم و دین و ملک، توامان و ملازمان اند.

فاذا هما اجتمعا لنفس مره
بلغت من العلیا کل مکان

و چنانکه انقیاد اولوالعزم از فرایض عقل است، امتثال اولوالامر از لوازم شرع است و چنانکه انبیا و رسل را به تبلیغ رسالت و افشای دلالت و اظهار معجزت فرمود، ولات و سلاطین را به استعمال عدل و استظهار فضل مثال داد. – کما قال – عز من قایل - : « ان الله یامر بالعدل و الاحسان ». وچنانکه انبیا را مراتب است، ولات و امرا را مدارج است. و امیر المومنین علی- رضی الله عنه- که هادم بنیان شرک و بانی قواعد اسلام بوده است و اساس دین و دولت بدو تمهید یافته و مراسم ملک و ملت بدو تاکید پذیرفته، می فرماید که: « اسعد الرعاه من سعدت به رعیته » نیکبخت ترین سلاطین آن باشد که رعایا از وی در ظل رعایت و کنف عصمت و عنایت باشند و زیر دستان در جوار امن و حمی منیع، تخفیف و ترفیه یابند. قال علیه الصلوه و السلام- : « السلطان ظل الله فی الارض یاوی الیه کل مظلوم ». می فرماید که پادشاه سایه آفتاب رحمت آفریدگار است در بسیط زمین. یعنی محروران بحران یرقان ظلم و گرمازدگان جور و تشنگان تموز بیمرادی در سایه رافت و سامه معدلت او قرار گیرند و سیاحان بیابان حرمان در هاجره هجران، از منبع عدل و منهل او زلال نوال چشند و گویند :

فما بفقیر شام برقک فاقه
و لا فی بلاد انت صیبها محل
ای یمین تو مشرب حاجات
وی یسار تو مکسب آمال
در بیانت، یتیمه فضلا
در بنانت، ولیمه افضال

و چون مبرهن شد بدین مقدمات که فاضلترین انبیا آنست که بر وی کتاب و شریعت نازل شده است، معین شد بدین قضایا که بهترین سلاطین آنست که سورت فضل و صورت عدل به وی وجود یافت است و ظاهر شد که رجحان و مزیت اولوالامر بر اصناف مردمان بدان است که ایشان را اشاعت عدل و افاضت امن و فضل باشد.

لولا العقول لکان ادنی ضیغم
ادنی الی شرف من الانسان

و نعت اخلاق و وصف ذات او این بود که :

عوارفه اغنت و اقنت فلم تذر
علی الارض بالاعدام و الله عارفا
درم از کف او به نزع اندرست
شهادت از آنستش اندر دهان

پس واجب کند که مقبلترین بندگان و مشفقترین هواخواهان آنست که طاعت و مطاوعت ایشان را به قدر امکان و طاقت مواظبت نماید و سوابق حقوق انعام و اکرام را به لواحق مزید شکر آراسته گرداند و بدانچه در وطا وسع و انا مکنت او گنجد از مساعی حمید و مآثر مرضی و مشکور تقدیم کند تا مترشح مزیت احماد و متوشح مزید اعتماد پادشاه روزگار شود و به نباهت قدر و رجحان فضل پیدا آید و صیت سایر و ذکر شایع یابد. از برای آنکه.

علی العبد حق فهو لابد فاعله
و ان عظم المولی و جلت فضائله

و سپاس و منت از ایزد تعالی که خطه اسلام را به جمال عدل و کمال فضل اعدل ملوک و افضل سلاطین، خاقان عالم، عادل اعظم، ملک موید مظفر، منصور معظم، شرف ملوک الامم، مولی الترک و العجم، ظهیر الامام، نصیر الانام، ضیاء الدوله، بهاء المله، ملجا الامه، جلال الملک، تاج ملوک الترک، رکن الدینا و الدین، غیاث الاسلام و المسلمین، قامع العداه و المتمردین، ظل الله فی العالمین، سلطان ارض الشرق و الصین، آلپ قتلغ تنکابلکا ابوالمظفر قلچ طمغاج خاقان بن قلج قراخان، برهان خلیفه الله، ناصر امیر المومنین- اعز الله انصاره و ضاعف اقتداره- بیاراست و سرادق جلال و حشمت او را به طناب تایید و عماد تایید مطنب و مقوم گردانید و ملک موروث و مکتسب به وارث اهل و مستحق رسانید و از مشارق ممالک و مطالع مسالک او، شموس انصاف و بدور انتصاف را طلوع داد و از منابع عدل و مشارع فضل وی در جویبار ملک و دولت او فیض امن و سلامت روان گردانید و مثال اوامر و نواهی او را در خطه گیتی و اقالیم عالم، نافذ و مطلق داشت. تا متعرضان مملکت و متمردان دولت، سر در گریبان عزلت کشیدند و متقیان و مصلحان، پای در دامن امن و عافیت پیچیدند. عروس ملک و دولت، دهان چون گل به خنده انصاف گشادست و درهای ظلم و جور بر طوایف رعایا به مسمار انتصاف بسته. باز با کبک در یک آشیان انبازی می کند و باشه با گنجشک در یک منزل دمسازی می نماید. گردن گوران از پنجه شیران آسوده است و حلق تذروان از چنگال بازان رسته.

و العدل مد علی الانام جناحه
فعلی الحمامه لا یصول الاجدل
ز انتصاف و ز انصاف او شگفتی نیست
ذوات مخلب اگر چینه حمام کند
سگان صید ورا چون قلاده نو باید
زیال شیر به روز شکار خام کند

عواطف او شمل رحمت بر اکناف متظلمان کشیده است و لطایف او درهای رافت بر مظلومان گشاده روزنامه شاهی به تاریخ این پادشاهی مورخ گشته و جریده انصاف به خامه عدل این دولت مزین شده و این خود غیضی است از فیضی و جزوی است از کلی.

وعقیب هذا الرش سیل دافع
و وراء هذا النبت روض یانع
و کذی الکتائب تلتقی لقراعها
و لها امام الالتقا طائع

و به فر دولت قاهره- لا زالت مضیئه المعلم، راسخه العلم- مناهج عدل که نامسلوک مانده بود و محجه انصاف که به مواطاه اقدام ظلم، تمام مندرس و محو گشته بود، مسلوک و معین شد و نظام مملکت و رونق دولت به قرار معهود و رسم مالوف بازگشت و بر قواعد سداد و اساس احکام استقرار و استمرار یافت. لاجرم دلها در هوای او قدم محبت می زنند و جانها در ولای او کمر خدمت می بندند و عقاید ضمایر بندگان مخلص و شواهد سرایر ناصحان مشفق، هر ساعت محکمتر و هر لحظه مستحکمتر است، بر آنکه بنیاد این دولت ابدالدهر باقی ماند و قصر مشید این مملکت – لا زالت معموره الاطراف و الارکان، محمیه الاکناف و البنیان- از دست حوادث فترت در جوار عصمت و سلامت ماند و اقلیم ایران در بسیط توران افزاید و خطبه و سکه بر منابر و دنانیر بلاد آفاق به القاب و خطاب عالی آراسته گردد.

خطبتک ابکار البلاد وعونها
فالیک من دون الملوک سکونها
جاء القران و بشرت آیاته
بزیاده فی الملک هذا حینها
حملت ثناءک فی المهامه عیسها
و نوت ولاک فی البحار سفینها
یا محیی الامم التی ابیضت لهم
بحیوته سود الخطوب و جونها
و علی المنابر کلها یدعی له
فی الصالحات و خلفها آمینها
لا زلت فی نعم یدوم ربیعها
ابدا و یبقی فی العیون معینها
خسروا ملک بر تو خرم باد
کل گیتی ترا مسلم باد
از تو آباد ظلم، ویران گشت
به تو بنیاد عدل، محکم باد
خطبه تعظیم یافت از نامت
همچنین سال و مه معظم باد
به یمینت چو ملک داد یسار
در یسار تو خاتم جم باد
وانچه در ملک جم نبود ترا
همه زیر نگین خاتم باد
چتر میمون همت اعلات
سایه دار سپهر اعظم باد
بر دلی کز تو خال عصیانست
همه کارش چو زلف درهم باد
تا کم و بیش در شمار آید
دولتت بیش و دشمنت کم باد

و چنانکه ساکنان زمین سر بر آستانه مقدسه عالیه می نهند، روشنان عالم بالا، پیشانی بر خاک جناب میمون خواهند نهاد و اوامر و نواهی این پادشاه عالی نسب شریف حسب، بر بر و بحر و خشک و تر و ذروه و حضیض عالم بر اطلاق تنفیذ یابد. چنانکه اگر خواهد امر او زمین را در حرکت آرد و نهی او زمان را از حرکت باز دارد.

ذوطلعه لو قابلت شمس الضحی
سجدت لها من هیبه و جلال
اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند
نمونه ناطح انوار گردد و اجرام
تنش بخاید شاخ دو شاخه ناهید
زهش بمالد گوش دو گوشه بهرام
ز رشک او بخمد پشت صاحب خرچنگ
ز سهم او برمد هوش راکب ضرغام

حزم او که منهی عالم بالاست، از مغیبات و مکونات قدر خبر دهد و عزم او که طلیعه لشکر قضاست، روز رفته را دریابد.

کلما سل من عزائمه
صارما ارعشت ید القدر
زان سوی چرخ، گرت نیست خبر
عزم راگو برو خبر باز آر

مسرع عزم او بر فلک گذر کرد، به سرعت سیر اختصاص یافت. جرعه حزم او بر زمین آمد، سکون و آرام گرفت. هوا با لطف طبع او ممتزج شد، به رقت مزاج مخصوص گشت. اثیر از علو همت او اثر پذیرفت، متجاوز محیط شد. آسمان شکل سده رفیع او را دعا کرد، شکل کری ومستدیری یافت. آفتاب، رنگ چهره ضمیر او را ثنا گفت، مستنیر شد.

شکل درگاه رفیعش را دعا کرد آسمان
شکل او شد افضل الاشکال و هو المستدیر
رنگ رخسار ضمیرش را ثنا گفت آسمان
لون او شد احسن الالوان و هو المستنیر

ابر در تب خجالت از بنان سحاب سیرت او عرق تشویر کرد، گفت: باران می بارم.

لم یحک نایلک السحاب و انما
حمت به فصبیبها الرحضاء

دل کوه از تاب آفتاب سخا او خون شد. گفت: یاقوت احمر می کنم.

از تاب جود او چو دل کوه خون گرفت
آوازه درفکند که یاقوت احمرم

و چنانکه خاتم انبیا و زبده اصفیا محمد مصطفی – علیه الصلاه و السلام- از دیگر پیغمبران اگر چه به فضیلت، مزیت و به رتبت، تقدم داشت، به وجود آخر و به زمان، موخر آمد. همچنین پادشاه عالم و قدره بنی آدم، رکن الدنیا والدین، قلج طمغاج خاقان بن مسعود بن الحسن- ادام الله ظلاله- هر چند بر اثر ملوک ماضیه است از خصایل حمیده و فضایل گزیده، به مقدمات لایح و براهین واضح، راجح است. چون رجحان آفتاب بر سها و مزیت روز بر شب و فضیلت وجود بر عدم و اگر چه در سلسله روزگار موخر است، بر هندسه جهان، مقدم است.

در سلسله زمان موخر
بر هندسه جهان مقدم

و چون ایزد تعالی این سوابق نعم را به لواحق کرم آراسته گردانید و آفتاب جلال جهانداری او را از مشارق اقبال و آفاق کمال جهانگیری، شارق و طالع کرد تا جانهای موات انصاف و مردگان معدلت به آب حیات احسان و انعام او زنده گشت و اشجار جویبار باغ جمال شاهنشاهی از مدد باران فضل او رونق و طراوت یافت و عالم بدین تهنیت زبان بگشاد که :

لقد حسنت بک الاوقات حتی
کانک فی فم الزمن ابتسام
جهان را باز دیگر شد نشان و صورت و سیما
به عدل شاه نام آور، جهان عدل شد پیدا

و هر سایل که به درگاه او دهان چون گل بگشاد، چون نرگس جام زر بر کف نهاد و چون گل، طشت زر بر سر برد.

اقامت فی الرقاب له ایاد
هی الاطواق و الناس الحمام
بر هر ذره ای که در جهانست
منت دارد هزار خروار
بی دفتر ملک او زمانه
از پشت شکم کند چو طومار

هر کجا غمام حسام برق سیرت او خون روان کرده است، از بیخ ارغوان، شاخ زعفران رستست و هر کجا شمشیر گندنا پیکر او در سبزه زار سرهای خصمان ملک، به چرا آمده است، از شاخ زعفران، گل ارغوان دمیده است. آتش تیغ آبدار او از دریا، صحرا و از جیحون، هامون کرده است و آب سنان جان ستان او از صحرا، دریا ساخته و از هامون، جیحون کرده و زبان روزگار با او گفته:

ازین پس بادبان ابر در خون آشنا کردی
اگر حکم شهنشاهی فرو نگذاشتی لنگر
شدی طشت فلک پر خون ز حلق دشمنان شه
زمین چون گوی فصادان که درغلتد به خون اندر

و شواهد لایح و دلایل واضح این معانی، بسیط صحرای رباط ایلک است که خصمان ملک و دولت و متعدیان خطه توران در شهور سنه ست «و» خمسین «و» خمسائه، وحوش و طیور را از کاسه های سر خود مهمانی ساختند.

ابصروا الطعن فی القلوب دراکا
قبل ان یبصروا الرماح خیالا
آن را که درین خلاف باشد
گو رو به مصاف شاه بنگر
تا مغز مخالفانش بیند
خرمن خرمن به کوه و گردر

بخت بیدار او تا چون مشعله، همه اجزا چشم کرده است، چشم حوادث در شبهای فترت، خیال فتنه به خواب ندیده است و دولت پایدار او تا چون شمع به همه اعضا، روی شده است، چشم اقبال، پشت نصرت در مضمار فتح مشاهده نکرده است. هر که در دولت او چون تنور دهان به مدح و ثنا گشاده است، چون شمع همه تن، زبان و چون شکوفه همه اعضا دهان شده است و هر که چون سوسن، ده زبان و چون لاله دو روی گشته است، روزگارش به خنجربید چون بنفشه زبان از قفا بیرون کشیده است و چون لاله قبایش از خون حنجر رنگین کرده و به زبان حال با روزگار گفته :

در مصاف قضا به خون عدوش
تا به شمشیر بید گلگون باد

بنان او آن بحار است که اگر بخار کند، دست چنار بی زر بیرون نیاید.

دست چنار بی زر هرگز برون نیاید
ابر اربه یاد دستش بارد ز آسمان نم

و چشم اکمه نرگس بی بصر نماند و زبان اخرس سوسن، سخنگوی گردد :

شود بینا به دیدار تو چشم اکمه نرگس
شود گویا به مدح تو زبان اخرس سوسن

اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه میمون سیرت همایون سریرت، خوض و شروع افتد، ابتدا به انتهای آن نرسد و بدایت آن به نهایت نینجامد و اوایل آن از اواخر قاصر آید.

در مدح تو هرچه بیش کوشم
اندیشه نمی شود مدور
عاجز شوم و فروگذارم
نیکو باشد سخن مقشر

و آن چندان مساعی حمیده و مآثر مرضیه که ملوک این خاندان مبارک راست، در خطه ممالک توران علی الخصوص در بسیط این دولت از تقدیم خیرات و ادخار حسنات و آثار عدل و اظهار فضل، قلم از تقریر و تحریر آن عاجز ماند و بیان و بنان از تمثیل و تصویر آن قاصر گردد.

ولما رایت الناس دون محله
تیقنت ان الدهر للناس ناقد

و در مدتی که خداوند عالم ازین ملک به ملکی دیگر نقل کرده بود و روزگاری دراز این خطه بی وارث و مستحق مانده و متعدیان به حکم کثرت سواد در وی تصرفها می کردند و آخرالامر هر یک قفای آن خوردند و اکنون بحمدالله که حق به حق ور و ملک به ملک عدل پرور و سلطنت به سلطان قاهر قادر رسید و بروی قرار گرفت و زمان بدین تهنیت، زبان بگشاد.

ملک بر پادشه قرار گرفت
روزگار آخر اعتبار گرفت
بیخ اقبال باز نشو نمود
شاخ انصاف باز بار گرفت
مدتی ملک در تزلزل بود
عاقبت بر ملک قرار گرفت
ملک ملک بخش رکن الدین
کز یمین ملک در یسار گرفت
آن که گنجی به یک سوال بداد
وان که ملکی به یک سوار گرفت
عکس بزمش چو بر سپهر افتاد
خانه زهره زو نگار گرفت
رزم او را فلک تصور کرد
ساحتش تیغ آبدار گرفت
صبح تیغش چو از نیام بتافت
آفتاب آسمان حصار گرفت
ملکا، خسروا، خداوندا
این سه نام از تو افتخار گرفت
پای ملک استوار اکنون گشت
که رکاب تو استوار گرفت
همه عالم شعار عهد تو داشت
ملک عالم همان شعار گرفت
روز جند از سر خطا بینی
ملک ازین دولت ارکنار گرفت
خجل آنک به عذر باز آمد
سر بخت تو در کنار گرفت

ایزد تعالی سرادق جلالت این دولت را به رفعت با اوج کیوان برابر داراد و بساط سریر حشمت ملک و دولت او را از روی ماه و فرق فرقد کناد و جناب میمون او را قبله حاجات ملوک عصر گرداناد و آستانه مقدسه او را کعبه افاضل و اماثل روزگار کناد و سبزه زار شمشیر گندنا پیکر او را از خون معادی دولت لاله زار داراد. بحق محمد و اله اجمعین.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حمد و ثنا مکرمی را که از حجلهٔ شب تار حجرهٔ خلوت عاشقان پرداخت و شکر و سپاس موجدی را که از بیاض روز روشن، مرحلهٔ طالبان سرای کون و فساد ساخت. سپر ماه، چهرهٔ گشادهٔ قلم قدرت اوست و تیغ آفتاب از نیام صبح، برکشیده ارادت او قادری که غبار زوال بر جمال او ننشیند و کاملی که دست نقصان دامن جلال او نگیرد. خطرات خواطر به ساحت جبروت او نیانجامد و خطوات ضمایر به سیاحت مساحت ملکوت او نرسد. بنای قصر مشید آسمان پرداخت، آلت و ادات در میان نه قبای معلم سبزگار روزگار دوخت، به خیاط و مقراض محتاج نگشت. جوهر آب را به وساطت حرارت به جرم ثریا رسانید و جسم هوا را به وسیلت برودت به مرکز ثری فرستاد. هیولی آتش را به حکم خفت و یبوست ساکن محیط کرد و گوهر خاک را به علت برودت و یبوست مجاور مرکز گردانید. هفت پدر علوی را در دوازده منزل حرکت و سیر داد. چهار مادر سفلی را در صمیم عالم علوی مقر و مفر پدید کرد و به امتزاج بخار و دخان در فضای هوا، رعد و برق و سحاب و ریاح و شهاب موجود گردانید و به ازدواج این دو مایهٔ لطیف در دل سنگ کثیف، جواهر معادن و فلزات بیافرید. پس از زبدهٔ لطایف چهار اسطقس، سه مولود در وجود آورد و اجناس و انواع حیوان موجود گردانید و از اصناف حیوانات و انواع جانواران، آدمی را برگزید و زبدهٔ موجودات و فهرست مخلوقات گردانید. چنانکه گفت: «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا». و او را بر اطلاق، متصرف و مالک مرکبات سفلی کرد و تنفیذ امر و تملیک نهی داد و از برای مصالح معاد و مناظم معاش و ترتیب بلاد و تنظیم عباد، انبیا را- علیهم الصلاه و السلام- بعث کرد و به ابلاغ رسالت و اظهار دلالت مثال داد و بر زبان ایشان به طریق وحی و الهام پیغام فرستاد و بر خلاف طبایع، قوانین شرایع بنهاد و به عدل و سیاست، طاعت و عبادت فرمود. چنانکه گفت- عز من قائل- :«و ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون» و از برای احکام و استحکام قواعد عقاید عاقلان و تاکید و تمهید اساس مبانی اعمال و افعال ایشان، علم و حکمت و شریعت و طریقت بیان کرد. کما قال- جل جلاله- :« ولا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» و از برای تقویم و تعریک مفسدان و قمع و تأدیب متعدیان و زجر و تشدید جاهلان، عقل و اجتهاد داد و با عقل و اجتهاد، غزو و جهاد فرمود و کتاب و شمشیر فرستاد. کما قال- عز و علا- : «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس» کتاب، عقل است و میزان، اجتهاد و حدید، شمشیر، تا عاقلان در اعجاز کتاب نظر کنند و به عقل و حکمت و قیاس و مجاهدت، شواهد قدرت و دلایل صنع و حکمت بدانند و از سیر افعال نامحمود و صور اعمال نامرضی امتناع نمایند و با جاهلان بی عاقبت، نخست حجت بگویند، پس شمشیر عرضه کنند. چه جاهل بی عقوبت عاجل از عذاب آجل نترسد و از تهییج فتنه و تحریض فساد اجتناب ننماید.
هوش مصنوعی: ستایش و شکرگزاری به خداوندی که از شب‌های تار، در دل عاشقان راه گشوده و از روز روشن، فرصتی برای جویندگان فراهم کرده است. چهره‌ای از قدرت او مانند ماه و ارادتش همانند آفتاب است که هیچ زوالی نمی‌تواند زیبایی‌اش را بپوشاند. او به قدری کامل است که نقصی نمی‌تواند به جلالش آسیب برساند. مشکلات و اندیشه‌های انسان‌ها به قدرت او نمی‌رسد و حتی عمیق‌ترین تفکرات قادر به درک ابعاد ملکوتی وجود او نیستند. خداوند به شگفتی قصر آسمان را بنا کرده و بدون نیاز به ابزار، کائنات را شکل داده است. او عنصر آب را با حرارت به ستاره‌ای دور و جسم هوا را با سرما به عمق زمین فرستاده است. با قوانین طبیعت، اشکال مختلف زندگی را خلق کرده و از میان همه موجودات، انسان را برگزیده است. بدان‌سان که در آیات الهی آمده: «ما آدمی را بزرگ داشتیم و او را در زمین و دریا حمل کردیم و از نعمت‌های خود او را روزی دادیم.» خداوند انسان را مالک و صاحب سرنوشت خود قرار داد و برای هدایت بشر، پیامبرانی را فرستاد تا رسالتش را به آنها ابلاغ کنند و قوانین دین و اخلاق را به بشر آموزش دهند. معانی عمیق دین و علم را برای تأسیس قواعد اعتقادی و اجتماعی بین انسان‌ها تبیین کرد و عقل و توان اجتهاد را به انسان عطا کرد تا با آن، نفوذ فساد و بی‌عدالتی را متوقف کنند. زیرا جاهلان بی‌عقوبت، غالباً از عبرت و پند نمی‌آموزند و به تحریک‌ها می‌پردازند.
الظلم فی شیم النفوس فان تجد
ذاعفه فلعله لا یظلم
هوش مصنوعی: ظلم در ذات‌های انسان‌هاست، اگر ضعف آن را پیدا کنی، شاید کمتر ظلم کنند.
و چون در حکمت ازلی و عنایت سرمدی پوشیده نبود که با نبوت، سلطنت و با ریاست، سیاست واجب است، چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج، متفاوت قدراند و قلم بی شمشیر و علم بی عمل نامفید بود.
هوش مصنوعی: از آنجا که در حکمت ابدی و توجّه همیشگی مشخص بود که با نبوت، سلطنت و با ریاست، سیاست ضروری است، لذا افراد عالم در موقعیت‌ها و درجات مختلف قرار دارند و علم بدون عمل و قلم بدون شمشیر سودی ندارد.
صلاح العباد و رشد الامم
وامن البریه من کل غم
هوش مصنوعی: صلاح و بهبود حال مردم، رشد و پیشرفت ملت‌ها و امنیت انسان‌ها از هرگونه غم و اندوه.
بشیئین ما لهما ثالث
بخرق الحسام و رفق القلم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در برخی مواقع، انسان باید به دو ابزار مهم و مکمل توجه کند: یکی قدرت و قاطعیت (که نماد آن شمشیر است) و دیگری دقت و ظرافت (که نماد آن قلم است). در واقع، این دو باید با هم عمل کنند و هیچ کدام نمی‌توانند به تنهایی موثر باشند.
پس دین را به ملک تقویت کرد و ملک را به دین ترتیب داد و هر دو را به یکدیگر ثابت و محکم و قوی و مستحکم گردانید و بعد از امتثال او امر و نواهی الهی به ارتسام و انقیاد اولوالامر فرمود و طاعت و مطاوعت ایشان با تحری رضای خویش و انبیا که نواب مطلقند برابر داشت. قوله- عز و جل - : « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ». پس از اینجا روشن می شود که دین بی ملک ضایع می گردد و ملک بی دین باطل قال- علیه السلام- « الدین و الملک تو امان ». و گشتاسب که واسطه قلاده اکاسره عجم و کیان ایران بوده است، می گوید: « الدین بالملک یقوی و الملک بالدین یبقی » دین به ملک قوی گردد و ملک به دین پایدار ماند و اگر با متانت قلم، مهابت شمشیر، مقارن و همطویله نباشد و بر اعمال خیر، امید جزا و ثواب و بر افعال شر بیم پاداش و عقاب نبود، نظام عالم و عالمیان باطل گردد و از سمت راستی بیفتد و هیچ آفریده در تقدیم خیرات و ادخار حسنات رغبت ننماید و چون قواعد دین مختل و مراسم سیاست، مبهم و مهمل ماند، دیانت و صیانت برافتد. قواعد عفاف و استعفاف اختلال و انتشار پذیرد و عقاید ضمایر علی الاطلاق تراجع گیرد. مناظم عباد و مصالح بلاد از سلک نظم و انخراط منتشر و متفرق گردد. تنظیم و ترتیب بلاد و ساکنان متلاشی شود. کارها به زور و قوت و قدرت و طاقت متعلق گردد. « من غلب سلب » ظاهر شود.
هوش مصنوعی: دین به حکومت قدرت می‌دهد و حکومت را به دین سامان می‌بخشد و این دو را به یکدیگر محکم و استوار می‌کند. همچنین، پس از اجرای دستورات الهی، پیروان رهبری را به اطاعت از خدا و رسولش دعوت می‌کند. در حقیقت، دین بدون حکومت ناپایدار و حکومت بدون دین بی‌اعتبار است. همانطور که گفته شده، دین و حکومت هر دو باید به یکدیگر وابسته باشند. گشتاسب که واسطه سلطنت پادشاهان ایران بوده، می‌گوید که دین به حکومت قوت می‌دهد و حکومت با دین پایدار می‌ماند. اگر دین و سیاست به درستی هماهنگ نباشند و افراد برای اعمال خوب امید پاداش و برای اعمال بد ترس از مجازات نداشته باشند، جهان به هم می‌ریزد. در این صورت، هیچ کس برای انجام کارهای نیک تمایل نخواهد داشت و اگر اصول دین و نظام سیاسی مختل شوند، دیانت و محافظت از آن از بین می‌رود. در نتیجه، نظم و ترتیب در کشورها از هم می‌پاشد و کارها به زور و قدرت وابسته می‌شود.
و ما السیف الا لمن سله
و لم یزل الملک فیمن غلب
هوش مصنوعی: سلاح در دست کسی است که از آن استفاده کند و قدرت همیشه در دست کسی است که بر دیگران غالب شود.
راست شود. پس به موجب این مقدمات واضح و قضایای لایح، ظاهر می گردد که تیغ و قلم و دین و ملک، توامان و ملازمان اند.
هوش مصنوعی: بنابراین، با توجه به این مقدمات و قضایای روشن، مشخص می‌شود که شمشیر و قلم، همچنین دیانت و حکومت، به طور همزمان و وابسته به یکدیگر هستند.
فاذا هما اجتمعا لنفس مره
بلغت من العلیا کل مکان
هوش مصنوعی: زمانی که آن دو به هم بپیوندند، برای روحی یک بار جان می‌گیرد که به بلندترین اوج‌ها دست پیدا می‌کند.
و چنانکه انقیاد اولوالعزم از فرایض عقل است، امتثال اولوالامر از لوازم شرع است و چنانکه انبیا و رسل را به تبلیغ رسالت و افشای دلالت و اظهار معجزت فرمود، ولات و سلاطین را به استعمال عدل و استظهار فضل مثال داد. – کما قال – عز من قایل - : « ان الله یامر بالعدل و الاحسان ». وچنانکه انبیا را مراتب است، ولات و امرا را مدارج است. و امیر المومنین علی- رضی الله عنه- که هادم بنیان شرک و بانی قواعد اسلام بوده است و اساس دین و دولت بدو تمهید یافته و مراسم ملک و ملت بدو تاکید پذیرفته، می فرماید که: « اسعد الرعاه من سعدت به رعیته » نیکبخت ترین سلاطین آن باشد که رعایا از وی در ظل رعایت و کنف عصمت و عنایت باشند و زیر دستان در جوار امن و حمی منیع، تخفیف و ترفیه یابند. قال علیه الصلوه و السلام- : « السلطان ظل الله فی الارض یاوی الیه کل مظلوم ». می فرماید که پادشاه سایه آفتاب رحمت آفریدگار است در بسیط زمین. یعنی محروران بحران یرقان ظلم و گرمازدگان جور و تشنگان تموز بیمرادی در سایه رافت و سامه معدلت او قرار گیرند و سیاحان بیابان حرمان در هاجره هجران، از منبع عدل و منهل او زلال نوال چشند و گویند :
هوش مصنوعی: انقیاد و پیروی از رهبران با ایمان، از واجبات عقلانی است و اطاعت از اولوالامر نیز جزء ضروریات شریعت به شمار می‌رود. خداوند انبیا و فرستادگان را برای تبلیغ رسالت و نشان‌دادن معجزات معرفی کرده است و به کارگزاران و رهبران نیز دستور داده که عدالت را اجرا کنند و به فضیلت‌ها توجه داشته باشند. انبیا دارای درجات و مقاماتی هستند و مقام‌های خاصی برای رهبران و امرا نیز در نظر گرفته شده است. امیرالمؤمنین علی (رضی الله عنه) که بنیان‌گذار اسلام و نابودکننده شرک بوده‌اند، بیان کرده‌اند که بهترین رهبران کسی است که رعایایش در سایه حمایت و توجه او قرار بگیرند و از آسایش و امنیت برخوردار شوند. او به این نکته اشاره کرده که پادشاه، سایه رحمت خداوند بر زمین است، به‌طوری‌که مظلومان و ستمدیدگان باید در سایه محبت و عدالت او آرامش پیدا کنند و تشنگان عدالت از منبع او بهره‌مند شوند.
فما بفقیر شام برقک فاقه
و لا فی بلاد انت صیبها محل
هوش مصنوعی: در شام، فقیر هیچ کس نیست و در سرزمینی که باران نبارد، نیز کسی گرفتار فقر نخواهد بود.
ای یمین تو مشرب حاجات
وی یسار تو مکسب آمال
هوش مصنوعی: ای راست‌دست، تو سرچشمه‌ی برآورده شدن نیازها هستی و ای چپ‌دست، تو وسیله‌ی دستیابی به آرزوها.
در بیانت، یتیمه فضلا
در بنانت، ولیمه افضال
هوش مصنوعی: در سخن گفتنت، مانند یتیمی هستی که در وجودت، نعمات و فضائل زیادی نهفته است.
و چون مبرهن شد بدین مقدمات که فاضلترین انبیا آنست که بر وی کتاب و شریعت نازل شده است، معین شد بدین قضایا که بهترین سلاطین آنست که سورت فضل و صورت عدل به وی وجود یافت است و ظاهر شد که رجحان و مزیت اولوالامر بر اصناف مردمان بدان است که ایشان را اشاعت عدل و افاضت امن و فضل باشد.
هوش مصنوعی: وقتی مشخص شد که بهترین پیامبران کسانی هستند که به آنها کتاب و شریعت نازل شده، این نتیجه حاصل شد که بهترین پادشاهان نیز آن‌هایی هستند که دارای صفات فضل و عدالت هستند. همچنین واضح شد که برتری و مزیت اولوالامری (رؤسا و پیشوایان) نسبت به سایر اقشار مردم به این است که آنها عدالت را گسترش می‌دهند و امنیت و فضل را به جامعه می‌بخشند.
لولا العقول لکان ادنی ضیغم
ادنی الی شرف من الانسان
هوش مصنوعی: اگر عقل‌ها نبود، پایین‌ترین درنده هم از انسان به شرافت نزدیک‌تر بود.
و نعت اخلاق و وصف ذات او این بود که :
هوش مصنوعی: و ویژگی‌های اخلاقی و خصوصیات او به این صورت بود که:
عوارفه اغنت و اقنت فلم تذر
علی الارض بالاعدام و الله عارفا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی‌ها و خوش‌سخنی‌ها سبب می‌شود که بر زمین چیزهای ارزشمندی باقی نماند و خداوند با آگاهی از این موضوع، به آن‌ها توجه دارد.
درم از کف او به نزع اندرست
شهادت از آنستش اندر دهان
هوش مصنوعی: در اثر تلاش و کشمکش، مال و دارایی‌ام از دستان او بیرون رفته و شهادت به حقانیت این امر در زبان اوست.
پس واجب کند که مقبلترین بندگان و مشفقترین هواخواهان آنست که طاعت و مطاوعت ایشان را به قدر امکان و طاقت مواظبت نماید و سوابق حقوق انعام و اکرام را به لواحق مزید شکر آراسته گرداند و بدانچه در وطا وسع و انا مکنت او گنجد از مساعی حمید و مآثر مرضی و مشکور تقدیم کند تا مترشح مزیت احماد و متوشح مزید اعتماد پادشاه روزگار شود و به نباهت قدر و رجحان فضل پیدا آید و صیت سایر و ذکر شایع یابد. از برای آنکه.
هوش مصنوعی: بنابراین لازم است که نزدیک‌ترین و دلسوزترین بندگان، پیوسته به اندازه‌ی توانایی و امکان خود، در اطاعت و خدمت‌گزاری کوشش کنند و همچنین حسن نیت و محبت خود را با توجه به تاریخچه حقوق و افتخارات تقویتی نمایند. آنها باید تمام تلاش‌های خوب و کارهای پسندیده‌ای که در حدود توانشان است، ارائه دهند تا مزیت‌های خود را به پادشاه نشان دهند و مقام و احترام بیشتری به دست آورند و نام و آوازه‌ی خود را در جامعه پخش کنند. این کارها به خاطر آن است که...
علی العبد حق فهو لابد فاعله
و ان عظم المولی و جلت فضائله
هوش مصنوعی: انسان بایستی حق را ادا کند و این لازم است که به انجام برسد، حتی اگر صاحب حق بزرگ و ستوده باشد.
و سپاس و منت از ایزد تعالی که خطه اسلام را به جمال عدل و کمال فضل اعدل ملوک و افضل سلاطین، خاقان عالم، عادل اعظم، ملک موید مظفر، منصور معظم، شرف ملوک الامم، مولی الترک و العجم، ظهیر الامام، نصیر الانام، ضیاء الدوله، بهاء المله، ملجا الامه، جلال الملک، تاج ملوک الترک، رکن الدینا و الدین، غیاث الاسلام و المسلمین، قامع العداه و المتمردین، ظل الله فی العالمین، سلطان ارض الشرق و الصین، آلپ قتلغ تنکابلکا ابوالمظفر قلچ طمغاج خاقان بن قلج قراخان، برهان خلیفه الله، ناصر امیر المومنین- اعز الله انصاره و ضاعف اقتداره- بیاراست و سرادق جلال و حشمت او را به طناب تایید و عماد تایید مطنب و مقوم گردانید و ملک موروث و مکتسب به وارث اهل و مستحق رسانید و از مشارق ممالک و مطالع مسالک او، شموس انصاف و بدور انتصاف را طلوع داد و از منابع عدل و مشارع فضل وی در جویبار ملک و دولت او فیض امن و سلامت روان گردانید و مثال اوامر و نواهی او را در خطه گیتی و اقالیم عالم، نافذ و مطلق داشت. تا متعرضان مملکت و متمردان دولت، سر در گریبان عزلت کشیدند و متقیان و مصلحان، پای در دامن امن و عافیت پیچیدند. عروس ملک و دولت، دهان چون گل به خنده انصاف گشادست و درهای ظلم و جور بر طوایف رعایا به مسمار انتصاف بسته. باز با کبک در یک آشیان انبازی می کند و باشه با گنجشک در یک منزل دمسازی می نماید. گردن گوران از پنجه شیران آسوده است و حلق تذروان از چنگال بازان رسته.
هوش مصنوعی: سپاسگزاریم از خداوند بزرگ که سرزمین اسلام را به برکت عدالت و فضل بی‌نظیر پادشاه عادل و سلاطین برتر، زینت بخشید. آن پادشاه بزرگ، که به عنوان کانون قدرت و هدایت ملت‌ها شناخته می‌شود، به مقابله با دشمنان و متمردان پرداخته و سایه‌ای از امنیت و آرامش را برای مردمش فراهم کرده است. با مدیریت عادلانه خود، فضایی به وجود آورده که در آن صالحان و نیکوکاران در آرامش زندگی می‌کنند و فساد و ظلم به طور کامل از بین رفته است. در این کشور، عدالت چهره‌ای زیبا به خود گرفته و درهای ظلم به روی مردم بسته شده است. در این محیط امن و آرام، همه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و ترس و نگرانی از میان رفته است و شرایطی برای رشد و شکوفایی فراهم آمده است.
و العدل مد علی الانام جناحه
فعلی الحمامه لا یصول الاجدل
هوش مصنوعی: عدالت همچون بالی است که بر انسان‌ها گسترده شده و مانند کبوتر، مدام در حال پرواز است و هیچ کس نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد.
ز انتصاف و ز انصاف او شگفتی نیست
ذوات مخلب اگر چینه حمام کند
هوش مصنوعی: به نظر نمی‌رسد که شگفتی چندانی در انصاف و عدالت او وجود داشته باشد، زیرا اگر حیواناتی با چنگال و نوک تیز هم بخواهند به یکدیگر آسیب بزنند، نتیجه‌ای جز کینه و انتقام نخواهد داشت.
سگان صید ورا چون قلاده نو باید
زیال شیر به روز شکار خام کند
هوش مصنوعی: سگ‌های شکار باید مانند گردن‌بند جدیدی برای او باشند و در روز شکار باید شیر را سرزنش کنند و اوقاتش را تلخ کنند.
عواطف او شمل رحمت بر اکناف متظلمان کشیده است و لطایف او درهای رافت بر مظلومان گشاده روزنامه شاهی به تاریخ این پادشاهی مورخ گشته و جریده انصاف به خامه عدل این دولت مزین شده و این خود غیضی است از فیضی و جزوی است از کلی.
هوش مصنوعی: عواطف او مانند رحمتش به همه کسانی که نیازمند کمک هستند، گسترده شده و محبتش به روی مظلومان باز است. روزنامه رسمی این پادشاهی به تاریخ این سلطنت ثبت شده و نشریه انصاف با قلم عدالت این دولت آراسته شده است و این خود نشانه‌ای از فیض بزرگ‌تر و بخشی از کل است.
وعقیب هذا الرش سیل دافع
و وراء هذا النبت روض یانع
هوش مصنوعی: پس از این بارش، سیلابی شدید جاری می‌شود و در پی این رشد، باغی سرسبز و پر شکوفه به وجود می‌آید.
و کذی الکتائب تلتقی لقراعها
و لها امام الالتقا طائع
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف جنگ و نبرد می‌پردازد. در آن به این نکته اشاره می‌شود که گروه‌های نظامی (کتائب) به سمت یکدیگر می‌روند و در این دیدار، یکی از آن‌ها در موقعیتی است که باید به فرمان و خواست دیگری تن دهد. به عبارت دیگر، این تصویر از تقابل و مواجهه در میدان جنگ، حاکی از نوعی اجبار و تسلیم در برابر شرایط حاکم است.
و به فر دولت قاهره- لا زالت مضیئه المعلم، راسخه العلم- مناهج عدل که نامسلوک مانده بود و محجه انصاف که به مواطاه اقدام ظلم، تمام مندرس و محو گشته بود، مسلوک و معین شد و نظام مملکت و رونق دولت به قرار معهود و رسم مالوف بازگشت و بر قواعد سداد و اساس احکام استقرار و استمرار یافت. لاجرم دلها در هوای او قدم محبت می زنند و جانها در ولای او کمر خدمت می بندند و عقاید ضمایر بندگان مخلص و شواهد سرایر ناصحان مشفق، هر ساعت محکمتر و هر لحظه مستحکمتر است، بر آنکه بنیاد این دولت ابدالدهر باقی ماند و قصر مشید این مملکت – لا زالت معموره الاطراف و الارکان، محمیه الاکناف و البنیان- از دست حوادث فترت در جوار عصمت و سلامت ماند و اقلیم ایران در بسیط توران افزاید و خطبه و سکه بر منابر و دنانیر بلاد آفاق به القاب و خطاب عالی آراسته گردد.
هوش مصنوعی: دولت قاهره هنوز هم درخشان و پرتوان است. روش‌های عادلانه‌ای که فراموش شده بودند و مسیر انصاف که به خاطر ظلم از بین رفته بود، دوباره به راه افتادند. نظام کشور و رونق دولت به حالت طبیعی و معمول خود بازگشت و بر اساس اصول درست و احکام پایدار شد. بنابراین، دل‌ها در محبت او قدم برمی‌دارند و جان‌ها برای خدمت به او آماده‌اند. عقاید مردم مخلص و دلنوشته‌های مشاوران دلسوز هر روز قوی‌تر و مستحکم‌تر می‌شود، به‌طوری که این دولت پایدار بماند. کشور به خوبی از خطرات محافظت می‌شود و ایران در کنار توران رونق می‌گیرد. همچنین، خطبه‌ها و سکه‌ها با عناوین و لقب‌های برجسته تزیین می‌شوند.
خطبتک ابکار البلاد وعونها
فالیک من دون الملوک سکونها
هوش مصنوعی: تو سرآمد بهترین‌ها در سرزمین و کمک‌کار آن‌ها هستی، پس آرامش و آسایش از آن تو است، نه از آن پادشاهان.
جاء القران و بشرت آیاته
بزیاده فی الملک هذا حینها
هوش مصنوعی: قرآن آمد و نشانه‌های آن بشارت می‌دهد که در این زمان، سلطنت و قدرت بیشتری به دست خواهد آمد.
حملت ثناءک فی المهامه عیسها
و نوت ولاک فی البحار سفینها
هوش مصنوعی: ثنای تو در مسیرهای پرخطر مانند عیسی است که بر روی آب راه می‌رود، و کشتی‌ات در دریاها با آرامش در حرکت است.
یا محیی الامم التی ابیضت لهم
بحیوته سود الخطوب و جونها
هوش مصنوعی: ای مایه حیات ملت‌ها که زندگی‌ات به آن‌ها روشنی بخشیده و بر مشکلات و سختی‌های زندگی غلبه کرده‌اند.
و علی المنابر کلها یدعی له
فی الصالحات و خلفها آمینها
هوش مصنوعی: در همه منابر و مجالس دعا و نیکویی‌ها به یاد او می‌کنند و مردم با خلوص قلب، آمین می‌گویند.
لا زلت فی نعم یدوم ربیعها
ابدا و یبقی فی العیون معینها
هوش مصنوعی: من همیشه در نعمت‌هایی زندگی می‌کنم که بهارشان همیشگی است و همیشه در چشم‌ها، چشمه‌های آن باقی می‌ماند.
خسروا ملک بر تو خرم باد
کل گیتی ترا مسلم باد
هوش مصنوعی: خداوند ملک و سرزمین تو را خوشبخت و پر برکت کند و آرزو دارم که کل جهان برای تو محفوظ و امن باشد.
از تو آباد ظلم، ویران گشت
به تو بنیاد عدل، محکم باد
هوش مصنوعی: از تو ظلم باعث ویرانی و خراب شدن می‌شود و برعکس، بنیاد عدالت با تو قوی و مستحکم می‌ماند.
خطبه تعظیم یافت از نامت
همچنین سال و مه معظم باد
هوش مصنوعی: نام تو چنان بزرگوار و محترم است که هر سال و ماه نیز به خاطر آن بزرگ داشته می‌شود و مقامش ارجمند است.
به یمینت چو ملک داد یسار
در یسار تو خاتم جم باد
هوش مصنوعی: زمانی که در سمت راست تو قدرت و سلطنت قرار دارد، امیدوارم در سمت چپ تو نیز نشانی از بزرگی و ارزش وجود داشته باشد.
وانچه در ملک جم نبود ترا
همه زیر نگین خاتم باد
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان جم وجود ندارد، همه آن را زیر نگین خاتم خود داشته باشی.
چتر میمون همت اعلات
سایه دار سپهر اعظم باد
هوش مصنوعی: امیدوارم که حمایت و کمک‌های بزرگ در زندگی، همچون چتری محافظ بر سر تو باشد و در برابر سختی‌ها، از تو محافظت کند.
بر دلی کز تو خال عصیانست
همه کارش چو زلف درهم باد
هوش مصنوعی: دل کسی که به تو نافرمانی کرده است، تمام کارهایش مانند موهای درهم و آشفته است که به خاطر وزش باد در هم ریخته شده‌اند.
تا کم و بیش در شمار آید
دولتت بیش و دشمنت کم باد
هوش مصنوعی: برای اینکه موفقیتت روز به روز افزایش یابد و دشمنانت کم و کمتر شوند، باید تلاش کنی و از فرصت‌ها بهره‌برداری کنی.
و چنانکه ساکنان زمین سر بر آستانه مقدسه عالیه می نهند، روشنان عالم بالا، پیشانی بر خاک جناب میمون خواهند نهاد و اوامر و نواهی این پادشاه عالی نسب شریف حسب، بر بر و بحر و خشک و تر و ذروه و حضیض عالم بر اطلاق تنفیذ یابد. چنانکه اگر خواهد امر او زمین را در حرکت آرد و نهی او زمان را از حرکت باز دارد.
هوش مصنوعی: ساکنان زمین به درگاه مقدس و والای خود سجده می‌کنند و فرشتگان و موجودات عالم بالا نیز سر بر زمین می‌گذارند. دستورات و نهی‌های این پادشاه با اشراف و نسب عالی، در همه جای جهان از جمله در دریاها و خشکی‌ها، به طور کاملاً نافذ اجرا خواهد شد. به گونه‌ای که اگر بخواهد، می‌تواند زمین را به حرکت درآورد یا زمان را از حرکت بازدارد.
ذوطلعه لو قابلت شمس الضحی
سجدت لها من هیبه و جلال
هوش مصنوعی: اگر کسی با چهره‌ای زیبا و جذاب مانند خورشید صبح روبرو شود، از احترام و عظمت او به سویش سجده می‌کند.
اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند
نمونه ناطح انوار گردد و اجرام
هوش مصنوعی: اگر از چرخ و گردش زمان نشانه‌ها و الگوها بسازند، آن نمونه‌ها می‌توانند به‌گونه‌ای نمایانگر نور و درخشش باشند و به تدریج به شکل اجسام و ساختارها درآیند.
تنش بخاید شاخ دو شاخه ناهید
زهش بمالد گوش دو گوشه بهرام
هوش مصنوعی: اگر بخواهی شاخ و برگ ناهید را به خود اختصاص دهی، باید گوش‌های بهرام را نوازش کنی.
ز رشک او بخمد پشت صاحب خرچنگ
ز سهم او برمد هوش راکب ضرغام
هوش مصنوعی: از حسادت او، پشت کسی که خرچنگ دارد خوابش می‌برد و از سهم او، هوش سوار شیر، از بین می‌رود.
حزم او که منهی عالم بالاست، از مغیبات و مکونات قدر خبر دهد و عزم او که طلیعه لشکر قضاست، روز رفته را دریابد.
هوش مصنوعی: عقل او که از همه چیز آگاه‌تر است، از ناشناخته‌ها و اسرار آفرینش آگاه می‌شود و اراده‌اش که آغازگر سرنوشت است، گذشته را درک می‌کند.
کلما سل من عزائمه
صارما ارعشت ید القدر
هوش مصنوعی: هر زمان که اراده‌های بلند با قدرتی مصمم شیئ را طلب کنند، دست سرنوشت به لرزه درمی‌آید.
زان سوی چرخ، گرت نیست خبر
عزم راگو برو خبر باز آر
هوش مصنوعی: اگر از آن طرف آسمان، از قصد و هدف خبری نداری، برو و خودت را از آنچه می‌خواهی آگاه کن.
مسرع عزم او بر فلک گذر کرد، به سرعت سیر اختصاص یافت. جرعه حزم او بر زمین آمد، سکون و آرام گرفت. هوا با لطف طبع او ممتزج شد، به رقت مزاج مخصوص گشت. اثیر از علو همت او اثر پذیرفت، متجاوز محیط شد. آسمان شکل سده رفیع او را دعا کرد، شکل کری ومستدیری یافت. آفتاب، رنگ چهره ضمیر او را ثنا گفت، مستنیر شد.
هوش مصنوعی: عزم او به قدری قوی بود که به آسمان رسید و سفرش را با سرعت آغاز کرد. احتیاط و تدبیر او بر زمین نازل شد و آرامش پیدا کرد. جو به لطف او آمیخته شد و به طبع خاصی تبدیل گشت. او با اراده بلندش بر محیط تاثیر گذاشت و فراتر از آن رفت. آسمان زیبایی و ارتفاع او را ستایش کرد و به شکلی پرشکوه و بزرگ درآمد. خورشید نیز رنگ و حال درون او را تحسین کرد و باعث روشنایی و درخشش او شد.
شکل درگاه رفیعش را دعا کرد آسمان
شکل او شد افضل الاشکال و هو المستدیر
هوش مصنوعی: آسمان برای درگاه بلند او دعا کرد و به همین دلیل، شکل او به زیباترین شکل‌ها تبدیل شد و به صورت دایره درآمد.
رنگ رخسار ضمیرش را ثنا گفت آسمان
لون او شد احسن الالوان و هو المستنیر
هوش مصنوعی: آسمان زیبایی رنگ چهره او را ستایش کرد و به همین دلیل رنگ او بهترین و زیباترین رنگ‌ها شد، در حالی که او روشن و درخشان است.
ابر در تب خجالت از بنان سحاب سیرت او عرق تشویر کرد، گفت: باران می بارم.
هوش مصنوعی: ابر در حالتی از شرم و خجالت به خاطر زیبایی سحاب نازک، از خودش عرق‌هایی را رها کرد و گفت: من باران می‌بارم.
لم یحک نایلک السحاب و انما
حمت به فصبیبها الرحضاء
هوش مصنوعی: ابرها تو را به خود نیآراسته‌اند، بلکه باران برکت با خود آورده است.
دل کوه از تاب آفتاب سخا او خون شد. گفت: یاقوت احمر می کنم.
هوش مصنوعی: دل کوه به خاطر تابش آفتاب و بخشندگی آن به شدت تحلیل می‌رود. او گفت: من آن را به یاقوت قرمز تبدیل می‌کنم.
از تاب جود او چو دل کوه خون گرفت
آوازه درفکند که یاقوت احمرم
هوش مصنوعی: از شدت بخشندگی او، دل کوه هم به درد می‌آید و ناله و فریاد می‌کند که من نیز مانند یاقوت قرمز هستم.
و چنانکه خاتم انبیا و زبده اصفیا محمد مصطفی – علیه الصلاه و السلام- از دیگر پیغمبران اگر چه به فضیلت، مزیت و به رتبت، تقدم داشت، به وجود آخر و به زمان، موخر آمد. همچنین پادشاه عالم و قدره بنی آدم، رکن الدنیا والدین، قلج طمغاج خاقان بن مسعود بن الحسن- ادام الله ظلاله- هر چند بر اثر ملوک ماضیه است از خصایل حمیده و فضایل گزیده، به مقدمات لایح و براهین واضح، راجح است. چون رجحان آفتاب بر سها و مزیت روز بر شب و فضیلت وجود بر عدم و اگر چه در سلسله روزگار موخر است، بر هندسه جهان، مقدم است.
هوش مصنوعی: پیامبر خاتم، محمد مصطفی – علیه الصلاه و السلام – اگرچه بر دیگر پیامبران از نظر فضیلت و مقام برتری دارد، اما به لحاظ زمان، آخرین آنها بوده است. همچنین، پادشاه عالم، قلج طمغاج خاقان بن مسعود بن الحسن- ادام الله ظلاله- با وجود اینکه از نژاد پادشاهان گذشته است و ویژگی‌های خوب و فضایل برجسته‌ای دارد، با دلایل روشن و مستدل، دارای برتری است. همانند برتری آفتاب بر ستاره‌ها و روز بر شب، او نیز در عرصه هستی از لحاظ وجودی، مقدم بر دیگران است، هرچند که به لحاظ تاریخ، ممکن است بعد از برخی از آنها آمده باشد.
در سلسله زمان موخر
بر هندسه جهان مقدم
هوش مصنوعی: در طول زمان، هندسه و ترتیب جهان در مراحل و مراحل مختلف جلوه‌گر می‌شود.
و چون ایزد تعالی این سوابق نعم را به لواحق کرم آراسته گردانید و آفتاب جلال جهانداری او را از مشارق اقبال و آفاق کمال جهانگیری، شارق و طالع کرد تا جانهای موات انصاف و مردگان معدلت به آب حیات احسان و انعام او زنده گشت و اشجار جویبار باغ جمال شاهنشاهی از مدد باران فضل او رونق و طراوت یافت و عالم بدین تهنیت زبان بگشاد که :
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند متعال این نعمت‌ها را با کرم و لطف خود آراسته می‌سازد و نور جلال پادشاهی او از سمت‌های خوشبختی و کمال وجود می‌گیرد، جان‌های مرده انصاف و عدالت با آب حیات بخشش و لطف او زنده می‌شوند. درختان و جویبارهای باغ زیبایی سلطنتی به برکت باران نعمت‌های او شکوفا و سرسبز می‌گردند و عالم با شگفتی و شادمانی به این موضوع اشاره می‌کند.
لقد حسنت بک الاوقات حتی
کانک فی فم الزمن ابتسام
هوش مصنوعی: زمانه به قدری برای تو زیبا و دلنشین شده است که گویی در قاب آن لبخندی جاودانه نهفته است.
جهان را باز دیگر شد نشان و صورت و سیما
به عدل شاه نام آور، جهان عدل شد پیدا
هوش مصنوعی: جهان دوباره به زیبایی و شکوه خود بازگشته و با انصاف پادشاهی معروف، دنیا پر از عدل و عدالت شده است.
و هر سایل که به درگاه او دهان چون گل بگشاد، چون نرگس جام زر بر کف نهاد و چون گل، طشت زر بر سر برد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر او با دلپاک و خالصی سخن بگوید، مانند گلی خوشبو باز می‌شود و با زیبایی خود، طلا را در دست می‌گیرد و همچون گلی زیبا، ظرفی از طلا را بر سر می‌گذارد.
اقامت فی الرقاب له ایاد
هی الاطواق و الناس الحمام
هوش مصنوعی: زندگی در زیر سلطه و فشار، به مانند زنجیرهایی است که بر گردن‌ها می‌اندازند و مردم به مانند پرنده‌هایی هستند که در قفس، trapped و محبوس‌اند.
بر هر ذره ای که در جهانست
منت دارد هزار خروار
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای که در این جهان وجود دارد، بار سنگینی از دیون و حقوق به گردن دارد.
بی دفتر ملک او زمانه
از پشت شکم کند چو طومار
هوش مصنوعی: زندگی آدمی، زمانی که از آنچه در دل و درونش دارد غافل می‌شود، مانند طوماری است که از شکم یک موجود بیرون می‌آید و این نشان‌دهنده بی‌نظمی و ناخواهی در زندگی است.
هر کجا غمام حسام برق سیرت او خون روان کرده است، از بیخ ارغوان، شاخ زعفران رستست و هر کجا شمشیر گندنا پیکر او در سبزه زار سرهای خصمان ملک، به چرا آمده است، از شاخ زعفران، گل ارغوان دمیده است. آتش تیغ آبدار او از دریا، صحرا و از جیحون، هامون کرده است و آب سنان جان ستان او از صحرا، دریا ساخته و از هامون، جیحون کرده و زبان روزگار با او گفته:
هوش مصنوعی: هر کجا که غم و اندوه حسام وجود داشته، گل‌های ارغوانی و زعفرانی ظاهر شده است و هر زمان که شمشیر او در جنگ با دشمنان فرود آمده، گل‌های زعفران و ارغوان به وجود آمده‌اند. آتش تیغ او از دریا و کوه و بیابان می‌جوشد و خون دشمنان را به آب تبدیل کرده و از این فضاها به هم پیوسته و زبان روزگار با او سخن گفته است.
ازین پس بادبان ابر در خون آشنا کردی
اگر حکم شهنشاهی فرو نگذاشتی لنگر
هوش مصنوعی: از این پس، اگر بادبان ابر را به خون آشنا کرده‌ای، باید بگویی که اگر فرمان شهنشاهی را رها نکنی، لنگر را هم نخواهی گذاشت.
شدی طشت فلک پر خون ز حلق دشمنان شه
زمین چون گوی فصادان که درغلتد به خون اندر
هوش مصنوعی: آسمان مانند طشتی پر از خون شده است، به خاطر دشمنان پادشاه زمین، مانند گوی‌های فصاد که در خون می‌غلطند.
و شواهد لایح و دلایل واضح این معانی، بسیط صحرای رباط ایلک است که خصمان ملک و دولت و متعدیان خطه توران در شهور سنه ست «و» خمسین «و» خمسائه، وحوش و طیور را از کاسه های سر خود مهمانی ساختند.
هوش مصنوعی: شواهد و دلایل واضح این معانی، دشت گسترده رباط ایلک را نشان می‌دهد که دشمنان ملک و دولت و متجاوزان منطقه توران در ماه‌های سال 155، وحوش و پرندگان را از سرهای خود مهمانی کردند.
ابصروا الطعن فی القلوب دراکا
قبل ان یبصروا الرماح خیالا
هوش مصنوعی: به خودتان بیندیشید که زخم‌ها و آسیب‌های روحی چطور در دل‌ها، پیش از آنکه تیرهای دشمن به چشم بیاید، به وجود می‌آید.
آن را که درین خلاف باشد
گو رو به مصاف شاه بنگر
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد در این تقابل و جنگ باشد، باید به سمت نبرد با شاه نگاه کند.
تا مغز مخالفانش بیند
خرمن خرمن به کوه و گردر
هوش مصنوعی: او می‌خواهد تا عمق وجود مخالفانش را ببیند و به‌دقت نتایج تلاش‌هایشان را با چشم خود مشاهده کند، حتی اگر این نتایج به اندازه خرمن‌ خرمن باشند که در کوه و زمین پراکنده شده‌اند.
بخت بیدار او تا چون مشعله، همه اجزا چشم کرده است، چشم حوادث در شبهای فترت، خیال فتنه به خواب ندیده است و دولت پایدار او تا چون شمع به همه اعضا، روی شده است، چشم اقبال، پشت نصرت در مضمار فتح مشاهده نکرده است. هر که در دولت او چون تنور دهان به مدح و ثنا گشاده است، چون شمع همه تن، زبان و چون شکوفه همه اعضا دهان شده است و هر که چون سوسن، ده زبان و چون لاله دو روی گشته است، روزگارش به خنجربید چون بنفشه زبان از قفا بیرون کشیده است و چون لاله قبایش از خون حنجر رنگین کرده و به زبان حال با روزگار گفته :
هوش مصنوعی: بخت او همچون چراغی روشن است که همه اجزای وجودش را روشن کرده و در شب‌های بی‌خبری، خیال فتنه را به خواب نمی‌برد. خوشبختی‌اش مانند شمعی است که به همه اعضای او نور می‌دهد و چشمه اقبال، پشت حمایت و پیروزی را در میدان فتح مشاهده نمی‌کند. هر کسی که در دوران او به ستایش و مدح پرداخته، همچون شمعی است که همه وجودش به زبان آمده و هر که همچون گل سوسن، زبان دراز کرده و مانند لاله، زیبا به نظر می‌رسد، روزگار را با خنجر چاق رنج و سختی می‌بیند و همچون لاله، لباسش را از خون رنگین کرده و به حال خود می‌گوید:
در مصاف قضا به خون عدوش
تا به شمشیر بید گلگون باد
هوش مصنوعی: در جنگ با تقدیر، دشمنش با خون خود تا شمشیری که به رنگ گل سرخ است، باید بجنگد.
بنان او آن بحار است که اگر بخار کند، دست چنار بی زر بیرون نیاید.
هوش مصنوعی: بنان او مانند دریایی است که اگر بخار کند، سایه‌ی درخت چنار بدون زری نخواهد ماند.
دست چنار بی زر هرگز برون نیاید
ابر اربه یاد دستش بارد ز آسمان نم
هوش مصنوعی: چنار، درختی بزرگ و معروف است که حتی بدون داشتن طلا (زر) و ثروت، همیشه در آسمان به خوشی برفراز باقی می‌ماند. اما یاد و خاطره‌ی او همچنان بر زمین بارش می‌افکند و در دل‌ها می‌بارد.
و چشم اکمه نرگس بی بصر نماند و زبان اخرس سوسن، سخنگوی گردد :
هوش مصنوعی: چشمان اکمه به گل نرگس معطوف شد و زبان سوسن، که بی‌صدا بود، قادر به سخن گفتن شد.
شود بینا به دیدار تو چشم اکمه نرگس
شود گویا به مدح تو زبان اخرس سوسن
هوش مصنوعی: چشم نابینایی با دیدن تو بینا می‌شود و زبانی که نمی‌تواند صحبت کند، در ستایش تو گویا می‌شود.
اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه میمون سیرت همایون سریرت، خوض و شروع افتد، ابتدا به انتهای آن نرسد و بدایت آن به نهایت نینجامد و اوایل آن از اواخر قاصر آید.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم درباره ویژگی‌های اخلاقی و کارهای بزرگ این پادشاه نیکو، صحبت کنیم، هر چه بگوییم نمی‌توانیم به انتهای ویژگی‌های او برسیم و آغاز آنها به پایان نخواهد انجامید و شروع آنها از انتها بازتر خواهد بود.
در مدح تو هرچه بیش کوشم
اندیشه نمی شود مدور
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر در ستایش تو تلاش کنم، باز هم نمی‌توانم به درستی به دور از پیچیدگی فکر کنم.
عاجز شوم و فروگذارم
نیکو باشد سخن مقشر
هوش مصنوعی: اگر در بیان احساسات و افکار خود ناتوان شوم و نتوانم به خوبی از عهده آن برآیم، بهتر است که از گفتن حرف‌های ظاهری و بی‌اساس پرهیز کنم.
و آن چندان مساعی حمیده و مآثر مرضیه که ملوک این خاندان مبارک راست، در خطه ممالک توران علی الخصوص در بسیط این دولت از تقدیم خیرات و ادخار حسنات و آثار عدل و اظهار فضل، قلم از تقریر و تحریر آن عاجز ماند و بیان و بنان از تمثیل و تصویر آن قاصر گردد.
هوش مصنوعی: چنان تلاش‌ها و اقدامات خوب و شایسته‌ای که پادشاهان این خاندان در سرزمین توران به ویژه در این کشور انجام داده‌اند، به گونه‌ای است که قلم از توصیف و نوشتن آن ناتوان مانده و بیان و تصویر هم نمی‌تواند به خوبی از آنها بگوید.
ولما رایت الناس دون محله
تیقنت ان الدهر للناس ناقد
هوش مصنوعی: وقتی مردم را دیدم که در زیر منزلت من قرار دارند، به یقین به این نتیجه رسیدم که زمان همیشه در حال آزمون و سنجش افراد است.
و در مدتی که خداوند عالم ازین ملک به ملکی دیگر نقل کرده بود و روزگاری دراز این خطه بی وارث و مستحق مانده و متعدیان به حکم کثرت سواد در وی تصرفها می کردند و آخرالامر هر یک قفای آن خوردند و اکنون بحمدالله که حق به حق ور و ملک به ملک عدل پرور و سلطنت به سلطان قاهر قادر رسید و بروی قرار گرفت و زمان بدین تهنیت، زبان بگشاد.
هوش مصنوعی: در زمانی که خداوند عالم این ملک را به ملک دیگری منتقل کرده بود و برای مدتی طولانی، این سرزمین بدون وارث و مستحق باقی مانده بود، و افراد متعددی با سوء استفاده از میزان سواد خود، در آن تصرفاتی انجام می‌دادند، نهایتاً هر کدام از آنان عواقب کارهایشان را متحمل شدند. اما اکنون به لطف خداوند، حق به حق‌دار و ملک به حاکم عادل و سلطنت به پادشاه توانا رسید و همه چیز بر روی وظیفه‌اش قرار گرفت و زمان خوشحالی و تهنیت آغاز شد.
ملک بر پادشه قرار گرفت
روزگار آخر اعتبار گرفت
هوش مصنوعی: روزگار به جایی رسید که سلطنت و قدرت پادشاه در حال افول و ضعف قرار گرفت.
بیخ اقبال باز نشو نمود
شاخ انصاف باز بار گرفت
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال کسی خوب باشد، درخت انصاف و عدالت نیز میوه خواهد داد و برکت خواهد آورد.
مدتی ملک در تزلزل بود
عاقبت بر ملک قرار گرفت
هوش مصنوعی: مدتی ملک در وضعیت بی‌ثباتی به سر می‌برد، اما در نهایت به ثبات و آرامش رسید.
ملک ملک بخش رکن الدین
کز یمین ملک در یسار گرفت
هوش مصنوعی: فرشته‌ای که از طرف خداوند برکت و نعمت را به رکن‌الدین می‌دهد، این برکت را از طرف راست گرفته و به طرف چپ می‌آورد.
آن که گنجی به یک سوال بداد
وان که ملکی به یک سوار گرفت
هوش مصنوعی: کسی که به راحتی و با یک سؤال، گنجینه‌ای را به دیگران می‌دهد، و کسی که با یک اسب‌سوار، سلطنت و قدرتی را به دست می‌آورد، هر دو از نظر اهمیت و ارزش با هم مقایسه می‌شوند.
عکس بزمش چو بر سپهر افتاد
خانه زهره زو نگار گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که تصویری از مهمانی او در آسمان نمایان شد، خانه ستاره ثریا تحت تأثیر آن زیبایی قرار گرفت.
رزم او را فلک تصور کرد
ساحتش تیغ آبدار گرفت
هوش مصنوعی: آسمان نبرد او را تصور کرد و در این خیال، عرصه‌‌اش از تیغی درخشان و تیز پوشانده شد.
صبح تیغش چو از نیام بتافت
آفتاب آسمان حصار گرفت
هوش مصنوعی: صبح که تیغ آفتاب از نیام برآمد، آسمان را مانند حصاری دربر گرفت.
ملکا، خسروا، خداوندا
این سه نام از تو افتخار گرفت
هوش مصنوعی: ای پادشاه، ای فرمانروا، ای خداوند، این سه نام از تو آبرو و عزت یافته‌اند.
پای ملک استوار اکنون گشت
که رکاب تو استوار گرفت
هوش مصنوعی: اکنون پای ملک به صورت استوار و محکم درآمده است، زیرا که رکاب تو استحکام یافته است.
همه عالم شعار عهد تو داشت
ملک عالم همان شعار گرفت
هوش مصنوعی: تمام جهان نماد و نشانی از پیمان تو داشت و سلطنت جهان نیز همان نماد را اختیار کرد.
روز جند از سر خطا بینی
ملک ازین دولت ارکنار گرفت
هوش مصنوعی: در روزگاری که بر اثر اشتباهات، بخت و فرمانروایی از انسان فاصله می‌گیرد و او به سختی می‌افتد.
خجل آنک به عذر باز آمد
سر بخت تو در کنار گرفت
هوش مصنوعی: شرمنده آن کسی است که به خاطر عذر و بهانه به سراغ تو آمده است، در حالی که خوشبختی تو را در کنار خود دارد.
ایزد تعالی سرادق جلالت این دولت را به رفعت با اوج کیوان برابر داراد و بساط سریر حشمت ملک و دولت او را از روی ماه و فرق فرقد کناد و جناب میمون او را قبله حاجات ملوک عصر گرداناد و آستانه مقدسه او را کعبه افاضل و اماثل روزگار کناد و سبزه زار شمشیر گندنا پیکر او را از خون معادی دولت لاله زار داراد. بحق محمد و اله اجمعین.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ این حکومت را با شکوه و عظمت قرار دهد و مقام و شان سلطنتش را به درخشش ماه و ستاره‌ها بیفزاید. همچنین، او را به عنوان مرجع نیازهای پادشاهان قرار دهد و مکان مقدس او را به کعبه‌ای برای برترین افراد این عصر تبدیل کند. در نهایت، او را از خون مبارک و شکوه فرمانروایی در خانه‌ای سرسبز محافظت کند. به حق محمد و خانواده‌اش.