گنجور

شمارهٔ ۱

بر جهان شکرهای بسیار است
که قزل ارسلان جهاندار است
اوست آن پادشاه کز سر تیغ
خون فشاند چنانکه برق از میغ
رایش ار با فلک به کین آید
پشت خورشید در زمین آید
عالم از جود او توانگر شد
بوستان در لباس ششتر شد
نرگس از زر نهاد بر سر تاج
لاله از لعل برفکند دواج
شاخ سوسن کشید خنجر سیم
ابر بر آب ریخت دُر یتیم
من مسکین مستمند هنوز
همچنان بر قرار اول روز
تیر محنت بخَست سینه من
بر شد از نیستی خزینه من
چون بدین گفتنم نیاز آمد
مثلی لایقم فراز آمد
عالِمی بر فراز منبر گفت:
که ‌«چو پیدا شود سرای نهفت
ریش‌های سپید را ز گناه
بخشد ایزد به ریش‌های سیاه
باز ریش سیاه روز امید
باشد اندر پناه ریش سپید‌»
مردکی سرخ‌ریش حاضر بود
دست در ریش زد چو این بشنود
گفت «‌ما خود درین شمار نه‌ایم
در دو عالم به هیچ کار نه‌ایم‌!»
بنده آن سرخ ریش مظلوم است
که ز انعام شاه محروم است
دولتت تا به حشر باقی باد
مهر و ماهت ندیم و ساقی باد
چه زیان دارد ار شود به مثل
در جهان کار شاعری به خلل؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر جهان شکرهای بسیار است
که قزل ارسلان جهاندار است
هوش مصنوعی: در دنیا نعمت‌ها و خوشی‌های زیادی وجود دارد که نشان‌دهنده‌ی قدرت و حکمت قزل ارسلان است.
اوست آن پادشاه کز سر تیغ
خون فشاند چنانکه برق از میغ
هوش مصنوعی: او همان پادشاه است که از نوک شمشیرش خون می‌ریزد، به گونه‌ای که برق از ابر به زمین می‌افتد.
رایش ار با فلک به کین آید
پشت خورشید در زمین آید
هوش مصنوعی: اگر به قدرت و عظمت کسی بر اثر دشمنی و کینه‌اش به آسمان برود، آن زمان نور خورشید بر زمین تابیده خواهد شد.
عالم از جود او توانگر شد
بوستان در لباس ششتر شد
هوش مصنوعی: دنیا به برکت بخشش او پرنعمت و ثروتمند شده است و مانند باغی سرسبز و زیبا به نظر می‌رسد.
نرگس از زر نهاد بر سر تاج
لاله از لعل برفکند دواج
هوش مصنوعی: نرگس با زری که دارد، بر سر تاج لاله می‌نشیند و لاله با لعل خود، آن تاج را برمی‌افکند.
شاخ سوسن کشید خنجر سیم
ابر بر آب ریخت دُر یتیم
هوش مصنوعی: شاخه‌ی گل سوسن مانند خنجری درخشنده است که از آسمان به زمین می‌افتد و بر روی آب، مرواریدهای یتیم را می‌ریزند.
من مسکین مستمند هنوز
همچنان بر قرار اول روز
هوش مصنوعی: من هنوز در وضعیت محرومیت و نیازمندی‌ام و مانند روز اول از آن احساس لذت نمی‌برم.
تیر محنت بخَست سینه من
بر شد از نیستی خزینه من
هوش مصنوعی: تیر درد و رنج به سینه‌ام نشسته و از نبودن‌های گذشته، گنجینه‌ام پر شده است.
چون بدین گفتنم نیاز آمد
مثلی لایقم فراز آمد
هوش مصنوعی: زمانی که برای گفتن این مطلب به یک مثل نیاز پیدا کردم، مثالی شایسته و مناسب به ذهنم رسید.
عالِمی بر فراز منبر گفت:
که ‌«چو پیدا شود سرای نهفت
هوش مصنوعی: استاد علمی بر روی منبر اعلام کرد که وقتی خانه پنهان نمایان شود...
ریش‌های سپید را ز گناه
بخشد ایزد به ریش‌های سیاه
هوش مصنوعی: خداوند به کسانی که موهای سپید دارند، بخاطر گناهانشان عفو می‌کند، اما کسانی که جوان‌تر و موهای سیاه دارند، شاید کمتر مورد بخشش قرار بگیرند.
باز ریش سیاه روز امید
باشد اندر پناه ریش سپید‌»
هوش مصنوعی: در روزهای ناامیدی، به امید ریش سیاه می‌توان پناه برد، چرا که در کنار ریش سپید، آرامش و حمایت یافت می‌شود.
مردکی سرخ‌ریش حاضر بود
دست در ریش زد چو این بشنود
هوش مصنوعی: مردی با ریش قرمز که در آنجا حاضر بود، وقتی این را شنید، دستش را به ریشش برد.
گفت «‌ما خود درین شمار نه‌ایم
در دو عالم به هیچ کار نه‌ایم‌!»
هوش مصنوعی: او گفت: «ما در این گروه محسوب نمی‌شویم و در این دو دنیا به هیچ عملی مشغول نیستیم!»
بنده آن سرخ ریش مظلوم است
که ز انعام شاه محروم است
هوش مصنوعی: من آن شخص مظلوم هستم که به خاطر وضعیتی که دارد، از پاداش و نعمت‌های شاه بهره‌مند نیست.
دولتت تا به حشر باقی باد
مهر و ماهت ندیم و ساقی باد
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنم که خوشبختی و سعادت تو تا روز قیامت ادامه داشته باشد و یار و همراهت همیشه مهربان و دلنشین باشد.
چه زیان دارد ار شود به مثل
در جهان کار شاعری به خلل؟
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر در دنیا، کار شاعری با مشکلاتی روبه‌رو شود؟