گنجور

شمارهٔ ۳۶

خداوندا من آن جراح عمرم
که دایم هفت عضوم ریش باشد
ز من رادی و دینداری نیاید
چو گیتی زُفت کافر کیش باشد
توانگر تر کسی کو را بجویی
درین عهد از وفا دردیش باشد
در شادی درین دوران که ماییم
دل مرد محال اندیش باشد
نسیبیگر زمن پیش است و بیش است
سلیم است این بهل تا پیش باشد
چو مهر از پس برآید آدمی را
حقیقت دان که سایه بیش باشد
مرا زان شعر آبادان چه طیره
که پانصد رخنه در معنیش باشد
به تیری دوزم او راکش ز رفعت
کمر شمشیر جوزاکیش باشد
ز زنبوری نیم کمتر که بروی
دم و دم جای نوش ونیش باشد
قمر با گل سخاوتها کند لیک
بسا ظلما کزو برخیش باشد
چو جای من نمی دانند قومی
که ایشان را سمن چون غیش باشد
اگر دستوریی یابم به هنگام
چنان دانم که جای خویش باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوندا من آن جراح عمرم
که دایم هفت عضوم ریش باشد
هوش مصنوعی: خداوند، من آن کسی هستم که همواره در حال جراحی و اصلاح عمرم هستم و در این راه، هفت قسمت از وجودم در حال رنج و زحمت است.
ز من رادی و دینداری نیاید
چو گیتی زُفت کافر کیش باشد
هوش مصنوعی: اگر از من برود، نیکی و دینداری از من نمی‌آید؛ چون در این دنیا افرادی که کافر هستند و به اعتقادات درست پایبند نیستند، بسیارند.
توانگر تر کسی کو را بجویی
درین عهد از وفا دردیش باشد
هوش مصنوعی: کسی که در زمانه‌ی کنونی به دنبال وفا است، ثروتمندتر از کسی است که تنها به مال و دارایی فکر کند.
در شادی درین دوران که ماییم
دل مرد محال اندیش باشد
هوش مصنوعی: در این دوران که زندگی می‌کنیم، دل انسان های دارای افکار غیرممکن باید شاد باشد.
نسیبیگر زمن پیش است و بیش است
سلیم است این بهل تا پیش باشد
هوش مصنوعی: نسیب کوچک‌تری از من جلوتر و در دسترس است و این نسیب با حالتی سالم و درست است، اما باید تا زمانی که در دسترس باشد، از آن استفاده کرد.
چو مهر از پس برآید آدمی را
حقیقت دان که سایه بیش باشد
هوش مصنوعی: هرگاه خورشید در آسمان بدرخشد، بدان که انسان می‌تواند به حقیقت پی ببرد؛ زیرا در آن زمان سایه‌ها به مقدار زیادی افزایش می‌یابند.
مرا زان شعر آبادان چه طیره
که پانصد رخنه در معنیش باشد
هوش مصنوعی: من از آن شعر آبادان چه انتظاری داشته باشم، در حالی که ممکن است پانصد برداشت مختلف از معنایش وجود داشته باشد.
به تیری دوزم او راکش ز رفعت
کمر شمشیر جوزاکیش باشد
هوش مصنوعی: من او را به تیری می‌زنم، زیرا بلندی کمرش همچون شمشیر جوزا است.
ز زنبوری نیم کمتر که بروی
دم و دم جای نوش ونیش باشد
هوش مصنوعی: من کمتر از زنبور نیستم، زیرا در هر لحظه که حرکت می‌کنم، نوش و نیش در کنار هم وجود دارند.
قمر با گل سخاوتها کند لیک
بسا ظلما کزو برخیش باشد
هوش مصنوعی: ماه با گل مهربانی می‌کند، اما گاه ظلمی هم در او وجود دارد که باعث رنجش می‌شود.
چو جای من نمی دانند قومی
که ایشان را سمن چون غیش باشد
هوش مصنوعی: مردمی که نمی‌دانند چه جایگاهی دارم، مانند ابرهایی هستند که فقط به گیاهان خوشبو نگاه می‌کنند.
اگر دستوریی یابم به هنگام
چنان دانم که جای خویش باشد
هوش مصنوعی: اگر در زمانی نیاز به راهنما و دستور پیدا کنم، می‌دانم که باید در موقعیت مناسب و درست خودم قرار بگیرم.