شمارهٔ ۷
رویت از حسن در جهان سمر است
عقد زلفت نشیمن قمر است
زآن رخ تازه و لب شیرین
همه آفاق پر گل و شکر است
تا دلم زآن گل و شکر بچشید
هر زمان از قضا ضعیفتر است
تنگ روزی دلا که روزی او
به دهان تو و لب تو در است
عمر در عشق تو به سر بردم
دل ز حسرت هنوز تا به سر است
گفتی از دست عشق جان نبری
الحق این خود بشارتی دگر است
تن قضا را نهادهام چهکنم؟!
که نه بیدار تو همین قدر است
در فراق تو هرکجا که دلی است
تا به گردن در آتش جگر است
نقد رایج به رسته غم تو
اشک چون سیم و چهره چو زر است
عاشقان را بهینه دستاویز
آه شبگیر و نالهٔ سحر است
با غمت دست در کمر کردم
زآن دو دستم همیشه در کمر است
روی من در غمت چو دامن ابر
دایم از موج آب دیده تر است
چشم من در فراق چهرهٔ تو
کان یاقوت و معدن گهر است
راست گویی که در افاضت جود
دست دربار شاه دادگر است
شاه عادل اتابک اعظم
که جهان با عطاش مختصر است
آنک نزدیک سمع مظلومان
نام او همچو مژدهٔ ظفر است
وانک در نسبت جهات کمال
آسمان زیر و قدر او زبر است
صیت اقبال او به گرد جهان
روز و شب همچو ماه در سفر است
ظلمت ظلم را اشارت او
چون تباشیر صبح پردهدر است
ای که خلوتسرای قدرت را
چرخ چون حلقه از برون در است
نیست رایی برون پرده غیبت
که نه رای تو را از آن خبر است
سعی تیغ تو در معونت خلق
چون مقامات دِرّه عمر است
خاک درگاه تو به حکم شرف
افسر صد هزار تاجوَر است
آن همایست همتت که مقیم
بیضه آسمانش زیر پر است
هر کجا موکب تو نهضت کرد
بخت چون بندگانش بر اثر است
آتش قهر توست آنکه به حجم
هفت دوزخ به جنب او شرر است
فیض احسان توست آنکه به قدر
هفت دریا به نزد او شمر است
نظر همّت تو را هر شب
بر تُتُقهای آسمان گذر است
مدتی شد که بر امید قبول
بنده در انتظار آن نظر است
شهریارا تو منگر آن کهامروز
شعر من در زمانه مشتهر است
این نگه کن که نزد دانش من
شعر عیب است اگر چه هم هنر است
تا در ادراک چشم پیکر ماه
گاه چون نعل و گاه چون سپر است
چون سپر باد پشت جاهت پهن
که حسودت چو نعل پی سپر است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رویت از حسن در جهان سمر است
عقد زلفت نشیمن قمر است
هوش مصنوعی: چهرهات در دنیا مانند میوهای خوشمزه است و زیبایی موهایت مانند خانهای برای ماه میماند.
زآن رخ تازه و لب شیرین
همه آفاق پر گل و شکر است
هوش مصنوعی: به خاطر چهره زیبا و لبهای شیرین تو، همه جا پر از گل و خوشعادی است.
تا دلم زآن گل و شکر بچشید
هر زمان از قضا ضعیفتر است
هوش مصنوعی: هر بار که دلم طعم آن گل و شیرینی را میچشد، همواره به طور ناخواسته ضعیفتر میشود.
تنگ روزی دلا که روزی او
به دهان تو و لب تو در است
هوش مصنوعی: عزیز دل، روزی تو به شکل غذا و لقمهای در دهان و لبهای تو قرار دارد، پس تنگنظری مکن.
عمر در عشق تو به سر بردم
دل ز حسرت هنوز تا به سر است
هوش مصنوعی: من عمرم را در عشق تو گذراندم و هنوز دل من از حسرت پر است و این حسرت همچنان ادامه دارد.
گفتی از دست عشق جان نبری
الحق این خود بشارتی دگر است
هوش مصنوعی: تو گفتی که از عشق جان نخواهی کند، اما این خود دلیلی بر خوش خبری دیگری است.
تن قضا را نهادهام چهکنم؟!
که نه بیدار تو همین قدر است
هوش مصنوعی: من سرنوشت را تقدیر کردهام، چهکار میتوانم بکنم؟ چون بیداری تو به همین اندازه است.
در فراق تو هرکجا که دلی است
تا به گردن در آتش جگر است
هوش مصنوعی: در دوری تو، هر جا که دلی وجود دارد، آن دل تا عمق جگرش در آتش و درد است.
نقد رایج به رسته غم تو
اشک چون سیم و چهره چو زر است
هوش مصنوعی: حسرت و اندوه تو مانند اشک است که به زیبایی و نرمی باارزش است و چهرهات همچون طلا درخشان و پرارزش به نظر میرسد.
عاشقان را بهینه دستاویز
آه شبگیر و نالهٔ سحر است
هوش مصنوعی: عاشقان به بهترین دلیلها و نشانهها، شبی تیره و دلتنگی را با آهی در دل و نالهای در صبح بیدار میکنند.
با غمت دست در کمر کردم
زآن دو دستم همیشه در کمر است
هوش مصنوعی: به خاطر غم تو، همیشه به خودم تلاش میکنم و احساس میکنم که بار سنگینی را روی دوش دارم.
روی من در غمت چو دامن ابر
دایم از موج آب دیده تر است
هوش مصنوعی: صورت من در غم تو به اندازهی دامن ابر، همیشه از اشکهای چشمم مرطوب و خیس است.
چشم من در فراق چهرهٔ تو
کان یاقوت و معدن گهر است
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر دوری از چهرهٔ تو مثل یاقوت و جزیرهای از جواهرات باارزش است.
راست گویی که در افاضت جود
دست دربار شاه دادگر است
هوش مصنوعی: راست گویی از آن کسی است که در بخشندگی و فراوانی، از طرف شاه مهربان و دادگر کمک میگیرد.
شاه عادل اتابک اعظم
که جهان با عطاش مختصر است
هوش مصنوعی: شاه عادل و بزرگ که به واسطه بخششهایش، دنیا را پر از نعمت کرده است.
آنک نزدیک سمع مظلومان
نام او همچو مژدهٔ ظفر است
هوش مصنوعی: صدا و نام او همچون بشارت پیروزی، به گوش مظلومان نزدیک است.
وانک در نسبت جهات کمال
آسمان زیر و قدر او زبر است
هوش مصنوعی: در مورد نسبت کمالات آسمان، پایین و بالای آن نسبت به هم متفاوت است.
صیت اقبال او به گرد جهان
روز و شب همچو ماه در سفر است
هوش مصنوعی: شهرت و موفقیت او در هر ساعت و لحظه مانند ماهی که در سفر است، در سرتاسر جهان پراکنده و شناخته شده است.
ظلمت ظلم را اشارت او
چون تباشیر صبح پردهدر است
هوش مصنوعی: ظلمت، نشانهی ظلم است، همانطور که روشنی صبح پردهای را کنار میزند.
ای که خلوتسرای قدرت را
چرخ چون حلقه از برون در است
هوش مصنوعی: ای آن که قدرت تو مثل حلقهای در چرخ دنیا به دور خود میچرخد و خلوتگاه تو همیشه از بیرون بینهایت است.
نیست رایی برون پرده غیبت
که نه رای تو را از آن خبر است
هوش مصنوعی: هیچ رأیی در پس پرده غیبت وجود ندارد که خبر آن به تو رسیده باشد.
سعی تیغ تو در معونت خلق
چون مقامات دِرّه عمر است
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش تو در یاری رساندن به مردم، همچون مراحل و درجات عمر انسان است.
خاک درگاه تو به حکم شرف
افسر صد هزار تاجوَر است
هوش مصنوعی: خاک پای تو به خاطر مقام و ارزش تو از صد هزار تاج و تخت باارزشتر است.
آن همایست همتت که مقیم
بیضه آسمانش زیر پر است
هوش مصنوعی: آن مرغی است که در آسمان زندگی میکند و زیر پرش در بیضهاش قرار دارد.
هر کجا موکب تو نهضت کرد
بخت چون بندگانش بر اثر است
هوش مصنوعی: هر جا که تو حرکت کنی، بخت هم مانند بندگانش به دنبالت میآید.
آتش قهر توست آنکه به حجم
هفت دوزخ به جنب او شرر است
هوش مصنوعی: خشم و قهر تو مانند آتش است که با شدت و حجم هفت دوزخ میسوزاند و حتی جرقههای آن هم خشونت و قدرت تو را نشان میدهد.
فیض احسان توست آنکه به قدر
هفت دریا به نزد او شمر است
هوش مصنوعی: احسان و لطف تو به قدری گسترده و زیاد است که میتوان آن را با تمام وسعت هفت دریا مقایسه کرد.
نظر همّت تو را هر شب
بر تُتُقهای آسمان گذر است
هوش مصنوعی: هر شب، نگاه بلندپروازی تو به ستارههای آسمان میافتد.
مدتی شد که بر امید قبول
بنده در انتظار آن نظر است
هوش مصنوعی: مدتی است که من در انتظار نگاه مهرآمیز شما هستم و امیدوارم که محبت و توجه شما شامل حال من شود.
شهریارا تو منگر آن کهامروز
شعر من در زمانه مشتهر است
هوش مصنوعی: ای شهریار، به این نگرش نکن که امروز شعر من در دنیا معروف شده است.
این نگه کن که نزد دانش من
شعر عیب است اگر چه هم هنر است
هوش مصنوعی: به تماشای این نگاه کن که در نظر من، شعر به رغم اینکه هنری است، نقصی محسوب میشود.
تا در ادراک چشم پیکر ماه
گاه چون نعل و گاه چون سپر است
هوش مصنوعی: چشم انسان گاهی شکل ماه را به صورت نعل میبیند و گاهی به شکل سپر، این نشاندهنده تاثیر زاویه دید و شرایط نوری بر درک ما از اشیاء است.
چون سپر باد پشت جاهت پهن
که حسودت چو نعل پی سپر است
هوش مصنوعی: پشت مقام و جایگاهات مثل یک سپر عمل کن، زیرا حسودان مانند نعل پشت سپر هستند و همیشه در پی آسیب رساندن به تو هستند.