گنجور

شمارهٔ ۶۰

زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن
شکفته در چمن خاطرت بهار سخن
به گوش و گردن حوران فکر بر بسته
به رسم زیورشان دُرّ شاهوار سخن
پیاده ماند ز تو هر سخنور از پی آنک
تویی مبارز تحقیق و شهسوار سخن
به نوک خامه فکرت صورنگار بدیع
گرفته گلشن ارواح در نگار سخن
نفوذ جمله سخن هیچ گشت و قلب نمود
که نیک نیک بیفزوده ای عیار سخن
به دست تو ست عنان سخن بجز دستت
نبینی از سر تحقیق در مهار سخن
سراکابر و صدر عراق،مجدالدین
اگر نه طبع تو گشتی به لطف یار سخن
ز دست رفته بُدی،پای مرد و سرور عصر
چو کار جود و سخا در زمانه کار سخن
تو تازه کردی لله دَرُّک،ای طایی
به شبنم کف پر ژاله،لاله زار سخن
شعار خامه شرع تو بُد به شعر،ولیک
همی نزیبد نیکو تو را شعار سخن
ز سطح قلزم طبع و دلت تصاعد کرد
روان و ترّ و بلند، ابر آبدار سخن
به تیغ فضل گشودی جهان عامر نظم
به جاه عقل شدی شاه،در دیار سخن
تو را سخا و سخن نیک زیر دست شده ست
که شهسوار سخایی و شهریار سخن
همیشه تا که بود از ره طبیعت اصل
به نفس ناطقه ناچار افتقار سخن
تو را بجز بدل خویش افتقار مباد
که هست طبع و دلت مرکز و مدار سخن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن
شکفته در چمن خاطرت بهار سخن
هوش مصنوعی: چشمه‌ساری از کلام تو به راه افتاده که مانند شکوفه‌های بهار در ذهن تو می‌روید و جان می‌گیرد.
به گوش و گردن حوران فکر بر بسته
به رسم زیورشان دُرّ شاهوار سخن
هوش مصنوعی: حوران با زیورآلات زیبا و دلربا در گوش و گردن خود، به گونه‌ای درخشان و شگفت‌انگیز سخن می‌گویند.
پیاده ماند ز تو هر سخنور از پی آنک
تویی مبارز تحقیق و شهسوار سخن
هوش مصنوعی: هر سخنوری در برابر تو عقب می‌ماند، زیرا تو در تاریخ و حقیقت سخن، قهرمان و استاد بی‌همتایی هستی.
به نوک خامه فکرت صورنگار بدیع
گرفته گلشن ارواح در نگار سخن
هوش مصنوعی: در نوک قلم خلاقیتت تصویر جدیدی شکل گرفته که همچون باغی از روح‌ها در کلامی زیبا و هنری جلوه‌گر شده است.
نفوذ جمله سخن هیچ گشت و قلب نمود
که نیک نیک بیفزوده ای عیار سخن
هوش مصنوعی: سخنان تو به دل‌ها نفوذ کرده و تأثیر عمیقی گذاشته است، زیرا تو به خوب بودن گفتارت افزوده‌ای.
به دست تو ست عنان سخن بجز دستت
نبینی از سر تحقیق در مهار سخن
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که کنترل و اداره کردن سخن تنها در دستان تو است و از کسی دیگر نمی‌توانی به خوبی راهنمایی برای بیان کلمات و سخنان خود بیابی. تنها خودت هستی که می‌توانی به طور دقیق و درست آنها را هدایت کنی.
سراکابر و صدر عراق،مجدالدین
اگر نه طبع تو گشتی به لطف یار سخن
هوش مصنوعی: در راس کشور عراق اگر تو، مجدالدین، با لطف الهی به ذاتی دیگر تبدیل نمی‌شدی، حرفی از تو نمی‌شنیدیم.
ز دست رفته بُدی،پای مرد و سرور عصر
چو کار جود و سخا در زمانه کار سخن
هوش مصنوعی: در زمانی که بخشش و سخاوت نقش مهمی در زندگی افراد داشت، تو در بین مردان و سران جامعه به نوعی گم شده بودی.
تو تازه کردی لله دَرُّک،ای طایی
به شبنم کف پر ژاله،لاله زار سخن
هوش مصنوعی: ای طایی، تو با لطافت و زیبایی، مانند لاله‌ای هستی که در شب‌نم و رطوبت صبحگاه درخشش خاصی دارد. سخن تو مانند گل‌زار و پر از زیبایی است.
شعار خامه شرع تو بُد به شعر،ولیک
همی نزیبد نیکو تو را شعار سخن
هوش مصنوعی: شعار قلم دین در شعر تو موجود است، اما این شعر به تو نمی‌نشیند.
ز سطح قلزم طبع و دلت تصاعد کرد
روان و ترّ و بلند، ابر آبدار سخن
هوش مصنوعی: از عمق احساس و فکر تو، جویبار کلامی زنده و پرآب به وجود آمده که به سمت آسمان بالا می‌رود.
به تیغ فضل گشودی جهان عامر نظم
به جاه عقل شدی شاه،در دیار سخن
هوش مصنوعی: با برکت و استعداد خود، جهانی آباد و مرتب ساختی و با استفاده از عقل و دانش، در زمینه ادبیات به مقام والایی رسیدی.
تو را سخا و سخن نیک زیر دست شده ست
که شهسوار سخایی و شهریار سخن
هوش مصنوعی: تو به خوبی بخشندگی و سخنرانی آراسته شده‌ای، زیرا تو برترین در بخشندگی و بهترین در هنر سخن گفتن هستی.
همیشه تا که بود از ره طبیعت اصل
به نفس ناطقه ناچار افتقار سخن
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که طبیعی است، نفس ناطقه ناگزیر به توجه و نیاز به اراده و کلام دارد.
تو را بجز بدل خویش افتقار مباد
که هست طبع و دلت مرکز و مدار سخن
هوش مصنوعی: تنها به غیر از خودت به کسی دیگر تکیه نکن، زیرا ذات و قلبت، محل و محور سخن است.