گنجور

شمارهٔ ۵۷

منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم
بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم
نه مرا مسکن و ماوی،نه مرا خانه و جای
نه مرا مونس و غمخور،نه مرا یارو ندیم
بردلم حسرت اصحاب بلایی ست بزرگ
بر تنم فرقت احباب عذابی ست الیم
که گمان برد که افتم من مسکین هرگز
به چنین رنج و مشقت ز چنان ناز و نعیم؟
چو ن ز زر یاد کنم چهره برافشاند زر
ور غم سیم خورم دیده فروریزد سیم
شب ستاره شمرم بر دو رخم زان باشد
زخم ناخن چو حروفی که بود بر تقویم
حال خود پیش که گویم من مظلوم غریب؟
چاره خود ز که جویم من رنجور سقیم؟
گرد من لشکر اندوه چنان انبوه است
که همی راه نیابد سوی من باد نسیم
از چنین محنت و غم جان نتوان برد مگر
که فلک باز شود متفق ایام رحیم
زآتش محنت من گل بدمد گر خواهد
تاج دین،مفخر احرار جهان،ابراهیم
آن که با سرعت عزمش نبود باد عجول
وآن که با سایه حلمش نبود کوه حلیم
آن که او بر فلک جاه چو بدری ست منیر
وآن که او در صدف ملک چو دری ست یتیم
طبع او را ز لطافت صفت لفظ مسیح
کف او را ز کفایت اثر دست کلیم
گرنه فیض کرم و عاطفت او بودی
گفتمی در همه آفاق نمانده ست کریم
گرچه در نوبت او بود جهان را تاخیر
هست بر ذات فلک همت او را تقدیم
ای از آن مرتبه بگذشته که از گستاخی
آسمان یاد جلال تو کند بی تعظیم
دهر با جود تو مفلس بود و چرخ دنی
ابر با بذل تو مدخل بود و بحر لئیم
منتظم با کف دربار تو اسباب حیات
منتشر در سر شمشیر تو آثار حجیم
خصم تو گرچه مسلم بودش ملک جهان
به سلامت نجهد تا نکند جان تسلیم
بود در بند وجود تو فلک عمر دراز
بود موقوف حضور تو جهان عهد قدیم
گل صد برگ چگونه دمد از خاک سیاه
گرنه رای تو دهد باد صبا را تعلیم؟
سطح اعلای فلک گرچه محیط است به کل
هست در دایره قد تو چون نقطه جیم
تا جهان گاه به راحت گذرد گاه به رنج
وادمی گاه مسافر بود و گاه مقیم
تا ابد پیش تو اقبال، رهی باد و رهین
قامت جاه تو تا حشر قوی باد و قویم
عرصه ملک تو از امن چو اطراف حرم
خاک درگاه تو از فخر چو ارکان حطیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم
بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم
هوش مصنوعی: من امروز در این دنیا هستم و دلی عاطفی و ناامید دارم. هنوز از این می‌ترسم که این احساس عمیق به جان و وجودم آسیب بزند.
نه مرا مسکن و ماوی،نه مرا خانه و جای
نه مرا مونس و غمخور،نه مرا یارو ندیم
هوش مصنوعی: من نه جایی برای سکونت دارم، نه خانه‌ای برای زندگی، نه دوستی که با او درد و دل کنم و نه کسی که همراه و هم‌نشینم باشد.
بردلم حسرت اصحاب بلایی ست بزرگ
بر تنم فرقت احباب عذابی ست الیم
هوش مصنوعی: بر دلم آرزوی دوستانی وجود دارد که دردی بزرگ به جانم انداخته‌اند و جدایی از عزیزانم عذابی سخت و غیرقابل تحمل است.
که گمان برد که افتم من مسکین هرگز
به چنین رنج و مشقت ز چنان ناز و نعیم؟
هوش مصنوعی: کسی که فکر می‌کند من به خاطر وضعیت سخت و رنجی که کشیدم، انسان ضعیفی هستم؛ هرگز نمی‌داند که من از زندگی راحت و ناز و نعمت به این بلا دچار شده‌ام.
چو ن ز زر یاد کنم چهره برافشاند زر
ور غم سیم خورم دیده فروریزد سیم
هوش مصنوعی: هرگاه که از طلا یاد کنم، چهره‌ام مثل طلا درخشان می‌شود، و اگر غم نقره را بخورم، چشمانم دوباره اشک می‌ریزد.
شب ستاره شمرم بر دو رخم زان باشد
زخم ناخن چو حروفی که بود بر تقویم
هوش مصنوعی: در شب، ستاره‌ها را بر روی صورتم می‌شمارم، چون زخم‌های ناخن شبیه حروفی هستند که بر روی تقویم وجود دارد.
حال خود پیش که گویم من مظلوم غریب؟
چاره خود ز که جویم من رنجور سقیم؟
هوش مصنوعی: حالم را پیش که بگویم، من مظلوم و بی‌کس هستم؟ از چه کسی کمک بگیرم، وقتی که خودم در عذاب و ناراحتی هستم؟
گرد من لشکر اندوه چنان انبوه است
که همی راه نیابد سوی من باد نسیم
هوش مصنوعی: دور و بر من، لشکری از غم و اندوه وجود دارد که به قدری زیاد است که حتی نسیم ملایم هم نمی‌تواند به سمت من بیاید.
از چنین محنت و غم جان نتوان برد مگر
که فلک باز شود متفق ایام رحیم
هوش مصنوعی: برای رهایی از این درد و غم سنگین نمی‌توان کاری کرد جز اینکه آسمان رحمتش را دوباره بگشاید و روزگار به نیکی برگردد.
زآتش محنت من گل بدمد گر خواهد
تاج دین،مفخر احرار جهان،ابراهیم
هوش مصنوعی: از مشکلات و دردهایی که دارم، اگر بخواهد، می‌تواند گلی سر بزند. این در حالی است که او تاج‌دار دین و افتخار آزادگان جهان، ابراهیم است.
آن که با سرعت عزمش نبود باد عجول
وآن که با سایه حلمش نبود کوه حلیم
هوش مصنوعی: کسی که در تصمیم‌گیری شتاب ندارد، به مانند بادی تند نیست و آن که با صبر و بردباری خود پیش می‌رود، مانند کوهی است که آرام و پایدار است.
آن که او بر فلک جاه چو بدری ست منیر
وآن که او در صدف ملک چو دری ست یتیم
هوش مصنوعی: کسی که در آسمان مقام و مرتبه‌ای همچون ماه دارد، روشن و درخشان است؛ و کسی که در صدف، مانند گوهر است، بی‌سرپرست و یتیم می‌باشد.
طبع او را ز لطافت صفت لفظ مسیح
کف او را ز کفایت اثر دست کلیم
هوش مصنوعی: نفس او به خاطر لطافتش مانند کلام عیسی است و چون از کفایت برخوردار است، اثر دست موسی را هم به یاد می‌آورد.
گرنه فیض کرم و عاطفت او بودی
گفتمی در همه آفاق نمانده ست کریم
هوش مصنوعی: اگر رحمت و محبت او نبود، می‌گفتم در همه گیتی هیچ چیز از بخشندگی باقی نمانده است.
گرچه در نوبت او بود جهان را تاخیر
هست بر ذات فلک همت او را تقدیم
هوش مصنوعی: اگرچه زمان به نفع او بود و جهان منتظرش است، اما هنوز تقدیر و سرنوشتش بر موانع آسمانی غلبه کرده و او را به جلو می‌اندازد.
ای از آن مرتبه بگذشته که از گستاخی
آسمان یاد جلال تو کند بی تعظیم
هوش مصنوعی: تو به مقام و منزلتی رسیده‌ای که حتی آسمان نیز جرأت نمی‌کند بدون احترام از عظمت تو سخن بگوید.
دهر با جود تو مفلس بود و چرخ دنی
ابر با بذل تو مدخل بود و بحر لئیم
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر سخاوت تو در فقر قرار داشت و دوران زندگی مانند ابر تحت تاثیر بخشش تو بود، و دریا نیز بخل را به ثروت تبدیل کرده بود.
منتظم با کف دربار تو اسباب حیات
منتشر در سر شمشیر تو آثار حجیم
هوش مصنوعی: زندگی و نظم زندگی مردم به دستان تو وابسته است و تأثیرات عظیمی که بر آنها می‌گذاری، مانند آثار شمشیر تو در میدان نبرد است.
خصم تو گرچه مسلم بودش ملک جهان
به سلامت نجهد تا نکند جان تسلیم
هوش مصنوعی: اگرچه دشمن تو به‌راستی صاحب حکومت جهانی است، اما او با سلامتی نخواهد زیست تا زمانی که جانش را تسلیم نکند.
بود در بند وجود تو فلک عمر دراز
بود موقوف حضور تو جهان عهد قدیم
هوش مصنوعی: در زندگی تو، آسمان به خاطر عمر طولانی‌اش به تو وابسته است و وجود تو تعیین کننده سرنوشت جهان قدیمی است.
گل صد برگ چگونه دمد از خاک سیاه
گرنه رای تو دهد باد صبا را تعلیم؟
هوش مصنوعی: چگونه گل زیبای صد برگ می‌تواند از زمین سیاه و کثیف بیرون بیاید، مگر اینکه باد صبا به آن آموزش بدهد و راهی برای شکفتن نشانش دهد؟
سطح اعلای فلک گرچه محیط است به کل
هست در دایره قد تو چون نقطه جیم
هوش مصنوعی: اگرچه آسمان به دور خود می‌چرخد و وسعت زیادی دارد، اما در مقایسه با قد تو، گویی فقط نقطه‌ای کوچک است.
تا جهان گاه به راحت گذرد گاه به رنج
وادمی گاه مسافر بود و گاه مقیم
هوش مصنوعی: زندگی گاهی به آسانی می‌گذرد و گاهی با مشکل مواجه می‌شوید. در بعضی از اوقات، انسان مانند مسافری است که در حال حرکت است و در مواقعی دیگر مانند کسی است که در جایی سکونت دارد.
تا ابد پیش تو اقبال، رهی باد و رهین
قامت جاه تو تا حشر قوی باد و قویم
هوش مصنوعی: تا همیشه در پیش تو موفقیت و اقبال‌ام باشد، و من به خاطر قامت رفیع تو، همواره تحت تأثیر وجود تو خواهم بود و تا قیامت قوی و نیرومند باقی می‌مانم.
عرصه ملک تو از امن چو اطراف حرم
خاک درگاه تو از فخر چو ارکان حطیم
هوش مصنوعی: دنیای تو مانند حرم امن و راحتی است و زمین اطراف تو به اندازه‌ی جایگاه مقدسش ارزش و افتخار دارد.

حاشیه ها

1402/12/09 04:03
Nima.Mmmm

گرد من لشکر اندوه چنان انبوه است
که همی راه نیابد سوی من باد نسیم

یادآور این بیت حافظ است:
من به کدام دلخوشی می خورم و طرب کنم 
کز پس و پیش خاطرم لشکر غم کشیده صف