شمارهٔ ۵۶
چون برفَراخت خسرو سیارگان علم
در خاک پست کرد سراپرده ظُلَم
صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟
اندر هوای شاه نزَد جز به صدق دم
یک یک ز بیم خنجر خورشید اختران
همچون مخالفان شهنشه شدند کم
بر روی آسمان اثر تیرگی نماند
اِلا زگرد موکب فرماندهِ عجم
دارای عهد نصرت دین کز علو قدر
شاید که بر معارج گردون نهد قدم
سلطان نشان اتابک اعظم که عدل او
دارد حریم مملکت از امن چون حرم
بوبکربن محمد کز فر طلعتش
زینت گرفت افسر کرسی و تخت جم
دریا به دستگاه فراخش زند مثل
گردون به آستان بلندش خورد قسم
ای ماه و مهر از قبل طاعت آمده
در حلقه حواشی و در زمره خدم
ذات مطهر تو سپهری ست از علو
طبع مبارک تو جهانی ست از کرم
وقتی که دیگران به حشم التجا کنند
گرد تو از معونت یزدان بود حشم
آن را که زیر دامن توفیق پرورند
از گرم و سرد چرخ بدوکی رسد الم؟
گردون به موج خون در صد بار غوطه خورد
هرگز زمین ملک تو در خود نچیدنم
صد ره فلک به خاک فرو رفت و کس ندید
بر دامن مراد تو هرگز غبار غم
تا کرده دست تو محکم بنای ملک
هر لحظه با عنان تو فتحی شده ست ضم
برتو بدل چگونه گزیند جهان؟!که هست
عهد تو همچو موسم اقبال مغتنم
روی فلک سیه شود آنگاه رای تو
بر چهره زمانه ز عصیان کشد رقم
هرکس که چون قلم نرود پیش تو به سر
تقدیر بر جریده عمرش کند قلم
پهلو تهی کند فلک از تیغ تو ولیک
از دشمنان دولت تو پر کند شکم
خصم تو را زمانه به تعجیل می برد
از عرصه وجود سوی حیّز عدم
از حضرت تو تیره شود ساحت فلک
در مجلس تو رشک برد روضه ارم
شاها زمانه بیخ ستم را به آب داد
زان تیغ آب رنگ ببر بیخ آن ستم
بیم است کز تغابن این چرخ نیلگون
خون فسرده جوش زند در رگ بقم
زین پس مکن برانجم و افلاک اعتماد
کانجم شدند خاین و افلاک متهم
شمشیر تیز داری و باروی کامکار
گرد از فلک برآور و از و روزگار هم
تا چرخ قد خمیده نگردد تمام راست
در قامت مراد تو هرگز مباد خم
چون گل همیشه بادی خندان و سرخ روی
خصم تو چون بنفشه سر افکنده و دژم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون برفَراخت خسرو سیارگان علم
در خاک پست کرد سراپرده ظُلَم
هوش مصنوعی: زمانی که خسرو در آسمان به اوج خود رسید، ستارهها را در زمین محو کرد و سایه ظلم را بر سر مردم گسترد.
صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟
اندر هوای شاه نزَد جز به صدق دم
هوش مصنوعی: صبح دوم جهان را در بر گرفت و این پرسش به وجود آمد که چرا چنین شد؟ در هوای پادشاه، جز راستگویی و صداقت جایی نیست.
یک یک ز بیم خنجر خورشید اختران
همچون مخالفان شهنشه شدند کم
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از تیرگی خورشید، ستارهها مانند مخالفان پادشاه شدند و کاهش یافتند.
بر روی آسمان اثر تیرگی نماند
اِلا زگرد موکب فرماندهِ عجم
هوش مصنوعی: در آسمان هیچ نشانهای از تاریکی باقی نمانده است به جز ردّی که از گرد و غبار کاروان فرماندهٔ بیگانگان به جا مانده است.
دارای عهد نصرت دین کز علو قدر
شاید که بر معارج گردون نهد قدم
هوش مصنوعی: کسی که به پیروزی دین دارای پیمان است، از مقام و جایگاه بالایی برخوردار است و ممکن است که قدمی بر بهترین جایگاهها در آسمان بگذارد.
سلطان نشان اتابک اعظم که عدل او
دارد حریم مملکت از امن چون حرم
هوش مصنوعی: سلطان که نماینده بزرگترین مقام مملکت است، با عدل و انصاف خود، امنیت کشور را چون حرم امن میسازد.
بوبکربن محمد کز فر طلعتش
زینت گرفت افسر کرسی و تخت جم
هوش مصنوعی: بوبکر بن محمد با چهره درخشانش، تاج سلطنت و تخت جمشید را با زیبایی خود زینت داده است.
دریا به دستگاه فراخش زند مثل
گردون به آستان بلندش خورد قسم
هوش مصنوعی: دریا به سطح خود مانند گردون به آستانهی بلندی میخورد و این نشاندهندهی احترام و عظمت آن است.
ای ماه و مهر از قبل طاعت آمده
در حلقه حواشی و در زمره خدم
هوش مصنوعی: ای ماه و خورشید، شما از قبل در دام اطاعت قرار گرفتهاید و در شمار خدمتگزاران هستید.
ذات مطهر تو سپهری ست از علو
طبع مبارک تو جهانی ست از کرم
هوش مصنوعی: روح پاک تو مانند آسمانی است که به خاطر بلندی و نیکی طبع تو، جهانی پر از سخاوت و مهربانی به وجود آورده است.
وقتی که دیگران به حشم التجا کنند
گرد تو از معونت یزدان بود حشم
هوش مصنوعی: زمانی که دیگران به لشکر و یاران خود تکیه میکنند، این نشاندهنده یاری و حمایت الهی از توست که باعث میشود همراهان و یاوران تو در اطرافت باشند.
آن را که زیر دامن توفیق پرورند
از گرم و سرد چرخ بدوکی رسد الم؟
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت حمایت توفیق و خوشبختی باشد و تربیت شود، دچار سختیها و ناملایمات زندگی نمیشود و هیچ آسیبی به او نمیرسد.
گردون به موج خون در صد بار غوطه خورد
هرگز زمین ملک تو در خود نچیدنم
هوش مصنوعی: جهان با درد و رنج بسیار، بارها در تلاطم و تحولات قرار گرفت، اما هرگز نتوانست زمین خود را در آغوش بگیرد و از تو بگذرد.
صد ره فلک به خاک فرو رفت و کس ندید
بر دامن مراد تو هرگز غبار غم
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی بیان شده که با وجود ناملایمات و مشکلات بسیار که در زندگی پیش میآید، کسی نمیتواند بر آرزوی تو آسیبی بزند یا غم و اندوهی بر آن بیفزاید. آرزوهای تو همیشه از هر نوع غم و ناخوشی پاک و بینقص باقی خواهد ماند.
تا کرده دست تو محکم بنای ملک
هر لحظه با عنان تو فتحی شده ست ضم
هوش مصنوعی: دست تو به قدرتمندی، پایههای حکومت را مستحکم کرده و هر لحظه با کنترل تو پیروزیهای جدیدی به دست آمده است.
برتو بدل چگونه گزیند جهان؟!که هست
عهد تو همچو موسم اقبال مغتنم
هوش مصنوعی: دنیا چگونه میتواند به کسی جز تو روی آورد؟ زیرا وفای به عهد تو به اندازه فرصتهای خوشبختی ارزشمند است.
روی فلک سیه شود آنگاه رای تو
بر چهره زمانه ز عصیان کشد رقم
هوش مصنوعی: هنگامی که آسمان به حالت تاریکی درآید، نظر و تصمیم تو بر چهره دنیا به شعلههای عصیان نقش خواهد بست.
هرکس که چون قلم نرود پیش تو به سر
تقدیر بر جریده عمرش کند قلم
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند قلم به سمت تو نرود، سرنوشتش در صفحه زندگیاش نوشته میشود.
پهلو تهی کند فلک از تیغ تو ولیک
از دشمنان دولت تو پر کند شکم
هوش مصنوعی: فلک به خاطر تیغ تو تهی و خالی میشود، اما از دشمنان تو پر میشود و به آنها قوت میدهد.
خصم تو را زمانه به تعجیل می برد
از عرصه وجود سوی حیّز عدم
هوش مصنوعی: دشمن تو، یعنی زمانه، به سرعت تو را از دنیای وجود به سوی نیستی میبرد.
از حضرت تو تیره شود ساحت فلک
در مجلس تو رشک برد روضه ارم
هوش مصنوعی: از وجود مقدس تو آسمان تیره و کدر میشود و در محفل تو باغ عدن به خود میبالد.
شاها زمانه بیخ ستم را به آب داد
زان تیغ آب رنگ ببر بیخ آن ستم
هوش مصنوعی: ای پادشاه زمان، ریشهی ظلم را با آب شست و با شمشیر آبی رنگ ریشهی آن ستم را قطع کرد.
بیم است کز تغابن این چرخ نیلگون
خون فسرده جوش زند در رگ بقم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر نگرانی خود را از روزگار و تحولات آن بیان میکند. او میترسد که چرخ روزگار که به رنگ نیلگون توصیف شده، باعث ناملایمات و مشکلاتی شود که بر زندگی انسانها تأثیر بگذارد و احساسات و زندگیهای آنها را تحت تأثیر قرار دهد. به طور کلی، این جمله نگرانی از عواقب منفی زمانه و تغییرات آن را به تصویر میکشد.
زین پس مکن برانجم و افلاک اعتماد
کانجم شدند خاین و افلاک متهم
هوش مصنوعی: از این به بعد به چیزهایی که در آسمان و زمین هستند، اعتماد نکن، زیرا آنها به من خیانت کردند و آسمان هم مورد اتهام قرار دارد.
شمشیر تیز داری و باروی کامکار
گرد از فلک برآور و از و روزگار هم
هوش مصنوعی: تو شمشیر نیشدار و برندهای در دست داری، و از نیروی آسمان و زمان بهرهمند شدهای.
تا چرخ قد خمیده نگردد تمام راست
در قامت مراد تو هرگز مباد خم
هوش مصنوعی: تا زمانی که چرخ زمان کج و معوج نشود، هرگز نباید آرزوی تو دچار انحراف و خمیدگی شود.
چون گل همیشه بادی خندان و سرخ روی
خصم تو چون بنفشه سر افکنده و دژم
هوش مصنوعی: تو همچون گلی هستی که همیشه در حال خندیدن و سرخ رویی، اما دشمن تو مانند گل بنفشهای است که سرش را پایین انداخته و غمگین به نظر میرسد.

ظهیر فاریابی