گنجور

شمارهٔ ۳۳

چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید
آمد از درج زمرد لولو لالا پدید
چون ز لوح لاجوردی میم زرین شد نهان
نون سیمین شد ز روی تخته مینا پدید
گشته تا شد همچو در دریای کحلی زعفران
آمد از دریای نیلی عنبر سارا پدید
چون خم ابرو نمودی بود در معنی هلال
کاید از زیر سیاهی چون ید بیضا پدید
چون هلال از چرخ رو بنمود خندان گشت خلق
عشرتی آمد درین غمخانه دنیا پدید
خلق را پر خنده شد از عید لبها و مرا
بر رخ چون کهربا شد بسد حمرا پدید
بودم از غم با دلی پر آتش و چشمی پر آب
کامد از دور آن نگارین لعبت زیبا پدید
تا درآن لب شکرین ماهی که هر کو را بدید
بر خلاف طبعش آمد بر دلش سودا پدید
بو العجب ماهی که سرو و عرعر و شام و سحر
می کند زان روی و زلف و چهره و بالا پدید
چون بدبدم صورتش در زلف گفتم ای عجب
گنجی آمد مر مرا از گنج اژدرها پدید
دید چون در ماه نو شوریده حالم از لطف
کرد دلجویی برون از حدّ من عمدا پدید
گفت خرم باش کامد بر نهال خدمتت
میوه وصلم به فرّ صدر بدرآسا پدید
صاحب عادل شهاب دولت و دین آنک هست
شکل نعل مرکبش بر گنبد خضرا پدید
آن محمد نام یوسف روی صدری کامده ست
از وجودش در دو عالم راحت احیا پدید
گرچه اندر اصل و معنی هر دو از یک معدن اند
لیکن آید وقت خوردن غوره از حلوا پدید
ناصر خسرو نکو گوید که سرسبزی سرو
بالد و ناید مگر در شدت سرما پدید
جز مگر اندر شهادت گر کسی دارد نگاه
تا قیامت ناید آن در لفظ پاکش لا پدید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید
آمد از درج زمرد لولو لالا پدید
هوش مصنوعی: وقتی قایق طلایی از دریای زیبا غیب شد، در زیر زمین درخشندگی زمردی مانند مروارید زیبا ظاهر گشت.
چون ز لوح لاجوردی میم زرین شد نهان
نون سیمین شد ز روی تخته مینا پدید
هوش مصنوعی: وقتی که حرف میم به رنگ طلایی در لوح آبی ظاهر شد، حرف نون به رنگ نقره‌ای مخفی گشت و از روی تخته‌ای از مینا آشکار شد.
گشته تا شد همچو در دریای کحلی زعفران
آمد از دریای نیلی عنبر سارا پدید
هوش مصنوعی: به دریا تبدیل شده و مانند رنگ متمایل به سیاه زعفران است، از دریاهای نیلی، عطر و زیبایی خاصی همچون عنبر پدیدار شده است.
چون خم ابرو نمودی بود در معنی هلال
کاید از زیر سیاهی چون ید بیضا پدید
هوش مصنوعی: وقتی که تو ابرویت را خم کردی، به معنای هلال ماه نمایان شد. به گونه‌ای که از زیر تیرگی‌ها، مانند دست سفید، روشن و نمایان گردید.
چون هلال از چرخ رو بنمود خندان گشت خلق
عشرتی آمد درین غمخانه دنیا پدید
هوش مصنوعی: وقتی هلال ماه در آسمان ظاهر شد، مردم شاد و خوشحال شدند و این شادی لحظه‌ای در این دنیای غم‌انگیز به نمایش درآمد.
خلق را پر خنده شد از عید لبها و مرا
بر رخ چون کهربا شد بسد حمرا پدید
هوش مصنوعی: مردم به خاطر جشن و شادی لبخند می‌زنند و از خوشحالی در عید به سر می‌برند، اما در چهره من رنگی چون کهربا نمایان شده است و غم و اندوهی عمیق را نشان می‌دهد.
بودم از غم با دلی پر آتش و چشمی پر آب
کامد از دور آن نگارین لعبت زیبا پدید
هوش مصنوعی: در اوج غم و اندوه، دلی آکنده از ناراحتی و چشمی پر از اشک داشتم. ناگهان، آن معشوق زیبا از دور نمایان شد.
تا درآن لب شکرین ماهی که هر کو را بدید
بر خلاف طبعش آمد بر دلش سودا پدید
هوش مصنوعی: در آن لب شیرین، ماهی که هر کسی می‌بیند، بر خلاف میل خود، احساس محبت و آزمندی در دلش بروز می‌کند.
بو العجب ماهی که سرو و عرعر و شام و سحر
می کند زان روی و زلف و چهره و بالا پدید
هوش مصنوعی: عجب است که این ماه، با زیبایی و اندامش، به یاد سرو و درخت عرعر و زمان شام و سحر می‌افتد و جلوه‌ای از آن چهره و موهایش ظاهر می‌شود.
چون بدبدم صورتش در زلف گفتم ای عجب
گنجی آمد مر مرا از گنج اژدرها پدید
هوش مصنوعی: زمانی که از موهای زیبای او دیدم، با خودم گفتم چقدر جالب است که این گنج را پیدا کردم؛ گنجی که از جواهرات افسانه‌ای و نایاب هم کم‌ارزش‌تر نیست.
دید چون در ماه نو شوریده حالم از لطف
کرد دلجویی برون از حدّ من عمدا پدید
هوش مصنوعی: وقتی که در چهره ماه نو نگاه کردم، حالتی بر من عارض شد که نشان از محبت او داشت. او عمداً کاری کرد که فراتر از توان من باشد و محبتش را به روشنی نشان داد.
گفت خرم باش کامد بر نهال خدمتت
میوه وصلم به فرّ صدر بدرآسا پدید
هوش مصنوعی: گفت خوشحال باش، چون بر درختی که در خدمت توست، میوه وصال من می‌رسد و به زودی نشانی از افتخار و سر بلندی بر می‌آید.
صاحب عادل شهاب دولت و دین آنک هست
شکل نعل مرکبش بر گنبد خضرا پدید
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت یک فرد اشاره دارد که در جامعه همزمان حاکمیت و دیانت را با هم داراست. او به نوعی در جایگاهی والا قرار دارد و در سکوی نهادین خود، نشانه‌هایی از قدرت و نفوذش بر جهان دیده می‌شود. در واقع، این فرد به عنوان یک حاکم عادل و باصلاحیت شناخته می‌شود که تأثیرش بر زمین و آسمان نمایان است.
آن محمد نام یوسف روی صدری کامده ست
از وجودش در دو عالم راحت احیا پدید
هوش مصنوعی: محمد، که نامش یوسف است و چهره‌اش زیبا، از وجودش در این دو جهان آرامش و حیات تازه‌ای به وجود آورده است.
گرچه اندر اصل و معنی هر دو از یک معدن اند
لیکن آید وقت خوردن غوره از حلوا پدید
هوش مصنوعی: اگرچه در اصل و مفهوم هر دو از یک منبع و منبع مشترک هستند، اما زمانی که به عمل و تجربه نزدیک می‌شویم، تفاوت‌ها و مشخصات هر یک خود را نشان می‌دهند.
ناصر خسرو نکو گوید که سرسبزی سرو
بالد و ناید مگر در شدت سرما پدید
هوش مصنوعی: ناصر خسرو به زیبایی بیان می‌کند که سربلندی و سرسبزی درختان تنها در شرایط سخت و سرد به نمایش درمی‌آید. به عبارت دیگر، تنها در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات است که زیبایی و قوت واقعی پدیدار می‌شود.
جز مگر اندر شهادت گر کسی دارد نگاه
تا قیامت ناید آن در لفظ پاکش لا پدید
هوش مصنوعی: تنها کسی که در شهادت و گواهی راستین است، می‌تواند نگاهی به درون داشته باشد. تا روز قیامت، آن چیز پاک و والا در کلامش نمایان نخواهد شد.

حاشیه ها

1398/09/18 12:12
رحیم غلامی

ناصرخسرو نکو گفته که سرسبزی سرو/از کدو ناید مگر در شدت گرما پدید

1398/09/18 12:12
رحیم غلامی

قصیدهٔ شمارهٔ 47

ناصرخسرو
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید

نشنیده‌ای که زیر چناری کدو بنی
بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟
پرسید از آن چنار که «تو چند ساله‌ای؟»
گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»
خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز
بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست»
او را چنار گفت که «امروز ای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست»