گنجور

شمارهٔ ۳۰

سپیده دم که صبا مژده بهار دهد
دم هوا مدد نافه تتار دهد
دل مرا که فراموش کرد عهد وصال
نسیم باد صبا بوی زلف یار دهد
ز آب دیده به موجی دراو فتم که به جهد
خیال را سوی بالین من گذار دهد
ز دست ناخوشی آنکس رهاندم کان دم
به دست من می صافی خوشگوار دهد
ز گرم طبعی می باشد ار بدین سره وقت
معاشران را درد سر خمار دهد
کنون چو سر و سهی هر کجا که آزادی ست
عنان لهو و طرب سوی جویبار دهد
به مرغزار نگه کن که هر دمش گویی
زمانه خلعت دیبای سبزکار دهد
هم از کرامت مرغان صبح خیز بود
که خضر حله اخضر به مرغزار دهد
مرا شکوفه خوش آید کز ابتدای بهار
زمانه را به نوی زینت نگار دهد
نه همچو گل که چو در مهد غنچه بنشیند
دو هفته دگر از ناز انتظار دهد
پس از شکوفه چمن جای ار غوان باشد
گل ست گو برود جای خود به خار دهد
شکوفه را نبود برگ آن که بر سر شاخ
قرار گیرد تا گل ز غنچه بار دهد
خوشا که یار سمن بر میان سبزه و باغ
به وقت بوسه مرا وعده کنار دهد
ز عکس چهره او تازه نقشبند بهار
طراوتی به گلستان و لاله زار دهد
سحاب را ز برای نثار موکب گل
جهان زگفته من در شاهوار دهد
ز بهر گوش بنفشه که مدح شاه شنید
ز عقد پروین ناهید گوشوار دهد
سرای پرده قوس قزح فراز افق
نشان طارم ایوان شهریار دهد
حسام دولت و دین آنک در مقام نبرد
قرار ملک به شمشیر بی قرار دهد
ستوده خسرو عالم که خاک درگه او
سپهر سر زده را تاج افتخار دهد
سپهر خرقه بر اندازد از طرب چو به ضرب
زبان خنجر او شرح کار زار دهد
ایا شهی که یمینت به گاه بخشش و جود
به کان و دریا سرمایه یسار دهد
حمایت تو شب تیره را اگر خواهد
ز زخم خنجر خورشید زینهار دهد
بخفت بخت حسودت چنانک پنداری
زمانه روز و شبش کو ک وکوکنار دهد
سنان رمح تو از چرخ سرکشید چنانک
سهیل را به ستم رخصت جوار دهد
اگر به دشمن ناکس فرو نیارد سر
همان بود که ثباتت به روزگار دهد
میان خلق فراموش چون شود ملکی
که ملک را خلفی چون تو یادگار دهد؟
در آن زمان که بد اندیش روز کور تو را
قضا به میل سنان اغبر غبار دهد
سپاه بی عددت بیم آن بود هر دم
که هفت قلعه افلاک را حصار دهد
عروس مملکت آن در کنار گیرد تنگ
که بوسه بر لب شمشیر آبدار دهد
نهال تیغ تو کز جوی فتح آب خورد
به وقت حمله سر بدسگال بار دهد
ریاضتی بنهی چرخ تند را که به طوع
عنان حکم به دست تو شهریار دهد
ز صد دلیر یکی باشد آن که تو فیقش
حسام قاطع و بازوی کامگار دهد
اگر بنای امل منهزم شود یزدان
ز حفظ خویش تو را حصن استوار دهد
عدوت مثل تو آنگه شود که خنجر تو
به روز معرکه آثار ذوالفقار دهد
همیشه تا که مر این چرخ بد معامله را
برات دار فنا مهلت مدار دهد
تو پایدار بمانی که جای آن داری
که کردگار تو را عمر پایدار دهد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپیده دم که صبا مژده بهار دهد
دم هوا مدد نافه تتار دهد
هوش مصنوعی: در سپیده دم، هنگامه‌ای از خوشحالی و نوید بهار در فضا حاکم می‌شود و نسیم صبحگاهی عطر و بوی خوشی را به همراه دارد که یادآور زیبایی‌های بهار است.
دل مرا که فراموش کرد عهد وصال
نسیم باد صبا بوی زلف یار دهد
هوش مصنوعی: دل من که عهد دیدار را فراموش کرده، اکنون نسیم باد صبا بویی از موهای معشوقم به همراه دارد.
ز آب دیده به موجی دراو فتم که به جهد
خیال را سوی بالین من گذار دهد
هوش مصنوعی: از اشک چشمم به موجی برخورد کردم که تلاش می‌کند خیال را به طرف بستر خواب من راهنمایی کند.
ز دست ناخوشی آنکس رهاندم کان دم
به دست من می صافی خوشگوار دهد
هوش مصنوعی: کسی را از درد و رنجش آزاد کردم که در لحظه‌ای که به من نزدیک است، می‌تواند خوشی و لذت را برایم به ارمغان بیاورد.
ز گرم طبعی می باشد ار بدین سره وقت
معاشران را درد سر خمار دهد
هوش مصنوعی: اگر دلی گرم و پر شور داشته باشد، ممکن است در میان دوستان و معاشران خود باعث ایجاد ناراحتی و سردرد از شیدایی و عشق شود.
کنون چو سر و سهی هر کجا که آزادی ست
عنان لهو و طرب سوی جویبار دهد
هوش مصنوعی: حال که سر و زیبایی هر جا که آزادی وجود دارد، رها می‌شود، خوشی و شادی به سمت جویبار روانه می‌شود.
به مرغزار نگه کن که هر دمش گویی
زمانه خلعت دیبای سبزکار دهد
هوش مصنوعی: به دشت و چمن نگاه کن که هر لحظه گویی طبیعت لباس سبزین تازه‌ای به آن می‌بخشد.
هم از کرامت مرغان صبح خیز بود
که خضر حله اخضر به مرغزار دهد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به این که یکی از دلایل سخاوت و فضل خضر، پیامبران یا شخصیت‌های بزرگ، این است که آن‌ها لطف و عنایتی مشابه با کرامت پرندگان سپید صبحگاهی دارند. به بیان دیگر، همواره در دل طبیعت خواست و محبت الهی دیده می‌شود که موجب می‌شود خضر به تفضل و بخشش خود ادامه دهد.
مرا شکوفه خوش آید کز ابتدای بهار
زمانه را به نوی زینت نگار دهد
هوش مصنوعی: من زیبایی شکوفه‌ها را دوست دارم؛ زیرا در آغاز بهار، به زندگی رنگ و جلوه‌ای تازه می‌بخشند.
نه همچو گل که چو در مهد غنچه بنشیند
دو هفته دگر از ناز انتظار دهد
هوش مصنوعی: نه مثل گلی که وقتی در مهد غنچه است، دو هفته بعد از ناز و انتظار می‌گذرد.
پس از شکوفه چمن جای ار غوان باشد
گل ست گو برود جای خود به خار دهد
هوش مصنوعی: پس از شکوفه‌ها، چمن را گل‌های دیگر پر می‌کنند؛ همان‌طور که گل‌ها خود را می‌گذارند و نهایتاً جای خود را به خارها می‌دهند.
شکوفه را نبود برگ آن که بر سر شاخ
قرار گیرد تا گل ز غنچه بار دهد
هوش مصنوعی: شکوفه نمی‌تواند بر روی شاخه باشد اگر برگ نداشته باشد، چون باید از غنچه به گل تبدیل شود.
خوشا که یار سمن بر میان سبزه و باغ
به وقت بوسه مرا وعده کنار دهد
هوش مصنوعی: خوشا به حال من که محبوبم در میان سبزه‌ها و باغ، در زمانی که قصد بوسیدن دارم، مرا به کنار خود دعوت می‌کند.
ز عکس چهره او تازه نقشبند بهار
طراوتی به گلستان و لاله زار دهد
هوش مصنوعی: چهره زیبای او باعث می‌شود که بهار تازگی و شادابی را به باغ‌ها و مزارع گل ببخشد.
سحاب را ز برای نثار موکب گل
جهان زگفته من در شاهوار دهد
هوش مصنوعی: ابرها برای باریدن، به خاطر حضور و زیبایی گل‌ها در جهان، از سخنان من در مسیر شاهانه جاری می‌شوند.
ز بهر گوش بنفشه که مدح شاه شنید
ز عقد پروین ناهید گوشوار دهد
هوش مصنوعی: به خاطر گوش بنفشه که ستایش شاه را شنید، گوشواره‌ای از سنگ‌های قیمتی برمی‌افزاید.
سرای پرده قوس قزح فراز افق
نشان طارم ایوان شهریار دهد
هوش مصنوعی: خانه‌ای که رنگین کمان در بالای افق دیده می‌شود، نشانی از کاخ پادشاهی است.
حسام دولت و دین آنک در مقام نبرد
قرار ملک به شمشیر بی قرار دهد
هوش مصنوعی: حسام، که نماد قدرت و ارزش‌های دینی است، در موقعیتی قرار دارد که برای دفاع از سرزمین، با اراده‌ای قوی به مبارزه می‌پردازد و با شمشیری ثابت و مستحکم به حفاظت از ملک و مملکت می‌پردازد.
ستوده خسرو عالم که خاک درگه او
سپهر سر زده را تاج افتخار دهد
هوش مصنوعی: خسرو بزرگ دنیا ستایش شده است، زیرا او به خاک خود افتخار می‌بخشد و به آسمان هم ارزشی برابر با تاج افتخار می‌دهد.
سپهر خرقه بر اندازد از طرب چو به ضرب
زبان خنجر او شرح کار زار دهد
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان از شادی خرقه را به کناری می‌زند، ضربه‌های زبان خنجر او داستان نبرد را بازگو می‌کند.
ایا شهی که یمینت به گاه بخشش و جود
به کان و دریا سرمایه یسار دهد
هوش مصنوعی: آیا پادشاهی هست که وقتی به بخشندگی و generosity می‌رسد، ثروتش را به اندازه دریا و معادن افزایش دهد؟
حمایت تو شب تیره را اگر خواهد
ز زخم خنجر خورشید زینهار دهد
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی در شب تاریک از من حمایت کنی، بهتر است که از آسیب‌های خورشید جلوگیری کنی.
بخفت بخت حسودت چنانک پنداری
زمانه روز و شبش کو ک وکوکنار دهد
هوش مصنوعی: زمانی می‌رسد که خوشی‌های تو، حسادتی را که به تو میورزد، به خواب می‌برد و در این حال، هرگز دیگر احساس نخواهد کرد که روز و شب در حال گذرند.
سنان رمح تو از چرخ سرکشید چنانک
سهیل را به ستم رخصت جوار دهد
هوش مصنوعی: نیزه‌ی تو از چرخ آسمان جدا شد به‌گونه‌ای که ستاره‌ی سهیل را به زحمت در نزدیکی خود پذیرا می‌شود.
اگر به دشمن ناکس فرو نیارد سر
همان بود که ثباتت به روزگار دهد
هوش مصنوعی: اگر دشمن ضعیف نتواند بر تو غلبه کند، این باعث می‌شود که استقامت و پایداری تو در برابر مشکلات زمانه ادامه پیدا کند.
میان خلق فراموش چون شود ملکی
که ملک را خلفی چون تو یادگار دهد؟
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که در میان مردم کسی فراموش شود، در حالی که سلطانی مانند تو یادگاری از خود بر جای می‌گذارد؟
در آن زمان که بد اندیش روز کور تو را
قضا به میل سنان اغبر غبار دهد
هوش مصنوعی: در آن زمانی که فرد بداندیش به تو آسیب می‌زند، قضا و قدر تو را به سمت سرنوشت ناگوار هدایت می‌کند.
سپاه بی عددت بیم آن بود هر دم
که هفت قلعه افلاک را حصار دهد
هوش مصنوعی: نیروهای بی‌شمارت همیشه نگران این هستند که هر لحظه، هفت قلعه آسمان را محاصره کنند.
عروس مملکت آن در کنار گیرد تنگ
که بوسه بر لب شمشیر آبدار دهد
هوش مصنوعی: عروس کشور در کنار کسی قرار می‌گیرد که با لب‌هایش به شمشیری بوسه می‌زند.
نهال تیغ تو کز جوی فتح آب خورد
به وقت حمله سر بدسگال بار دهد
هوش مصنوعی: درختی که از آب پیروزی تغذیه کرده، در زمان یورش، سر سختی و استواری را به نمایش می‌گذارد.
ریاضتی بنهی چرخ تند را که به طوع
عنان حکم به دست تو شهریار دهد
هوش مصنوعی: به خود زحمت بده و سختی بکش تا بتوانی بر زندگی تسلط پیدا کنی و آن را تحت کنترل خود درآوری، به طوری که مثل یک پادشاه، امور را به دست بگیری و بر آن فرمانروایی کنی.
ز صد دلیر یکی باشد آن که تو فیقش
حسام قاطع و بازوی کامگار دهد
هوش مصنوعی: از میان صد دلیر، تنها یکی از آنها خصلت و ویژگی‌هایی دارد که تو به او شمشیر برنده و توانمندی می‌بخشی.
اگر بنای امل منهزم شود یزدان
ز حفظ خویش تو را حصن استوار دهد
هوش مصنوعی: اگر آمال و آرزوهایت به هم بریزد و از بین برود، خداوند به کمک تو می‌آید و به تو پناهی محکم و مستحکم می‌دهد.
عدوت مثل تو آنگه شود که خنجر تو
به روز معرکه آثار ذوالفقار دهد
هوش مصنوعی: دوست دشمن تو زمانی به مانند تو خواهد شد که شمشیر تو در میدان جنگ، نشانه‌های شمشیر علی (ذوالفقار) را نمایان کند.
همیشه تا که مر این چرخ بد معامله را
برات دار فنا مهلت مدار دهد
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که این چرخ سرنوشت، با معاملات بدش، برای تو فرصتی برای فنا و نابودی فراهم کند.
تو پایدار بمانی که جای آن داری
که کردگار تو را عمر پایدار دهد
هوش مصنوعی: اگر تو در راه درست و مستحکم باقی بمانی، شایسته‌ای که خدا به تو زندگی طولانی و پایدار عطا کند.