گنجور

شمارهٔ ۲۶

هرگز صبا ز زلف تو یک تار نشکند
تا قدر چین و قیمت تاتار نشکند
جز در مثال بردن خطی ز عارضت
نقاش عشق را سر پرگار نشکند
دعوی خوبی تو چو باطل نشد به خط
معلوم شد که رونق گل خار نشکند
در کیش غمزه تو شد انداختن حرام
هر ناوکی که در دل افکار نشکند
بیمار نرگس تو چو مایل به خون ماست
تن در دهیم تا دل بیمار نشکند
نبود دمی که در قدمت از پی نثار
چشم هزار لؤلؤ شهوار نشکند
تو با دل چو سنگ و مرا راه صبر پیش
آنجا چه آبگینه که در بار نشکند
یک بوسه از لب تو به یک جان توان خرید
گر عشق را ز حسن تو بازار نشکند
روزی به لطف در رخم آخر نظر کنی
گر قدر زر از آن کف دربار نشکند
اعنی کف جواد شهنشه که جاه او
از مهر و مه به پایه و مقدار نشکند
ای خسروی که تا ز نهم چرخ نگذرد
کس پیش حضرت تو صف بار نشکند
بی مایه مجاهز خلق تو باد صبح
نرخ عبیر و رونق عطار نشکند
الاّ به بوی لطف تو مشاطه چمن
زلف بنفشه بر رخ گلزار نشکند
بر نردبان رفعت تو وهم کی شود؟
تا صد هزار پایه پندار نشکند؟!
با جود بی دریغ تو نسبت درست کرد
نقدی که در ترازوی معیار نشکند
عهدی که با تو بست سعادت به هیچ دور
تا روز حشر گنبد دوار نشکند
شاخی که سایه داری خلقش دهد خدا
از تند باد حادثه ها خار نشکند
در خانه ای که گرز تو کوبد در اجل
الا سر عدوی تو دیوار نشکند
با تو کدام خصم نهد رو به کارزار؟
کز کار کرد حمله تو زار نشکند ؟!
کوس تو زخمه نکند تا صدای کوه
از هیبت تو در دم کهسار نشکند
زنهار!نیزه تو چه ماری است کز زبانش
جز در دهان خصم تو زنهار نشکند
تیغ تو صف دشمن و حکم تو دست چرخ
آسان اگر ببندد دشوار نشکند
شب نگذرد که صورت قهرت خیال خواب
اندر دماغ فتنه بیدار نشکند
حاضر به خوان مکرُمتت کی شود طمع؟
کانجاش آز،معده ناهار نشکند
پشت فلک ز بهر ربودن کجا خمد
تا نعل نقره،خنگ تو مسمار نشکند؟
هرصبح جز برای سر افسار ابلقت
گردون درم نریزد و دینار نشکند
شاها اگر چه پایه فضل مرا رواج
سرمایه بضاعت اشعار نشکند
جز بهر نظم زیور مدح تو هر نفس
نطقم در خزانه اسرار نشکند
تا نقش بند کسوت این چار کارگاه
این هفت آلت است که در کار نشکند
دایم اساس عمر چنان بادت استوار
کز هفت در نگردد و از چار نشکند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز صبا ز زلف تو یک تار نشکند
تا قدر چین و قیمت تاتار نشکند
هوش مصنوعی: هرگز نسیم قادر نیست که حتی یک تار موی تو را جدا کند تا ارزش و زیبایی تو کاهش نیابد.
جز در مثال بردن خطی ز عارضت
نقاش عشق را سر پرگار نشکند
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که بخواهد تصویری از زیبایی تو بکشید، می‌تواند قلم نقاشی را بر روی کاغذ بگذارد.
دعوی خوبی تو چو باطل نشد به خط
معلوم شد که رونق گل خار نشکند
هوش مصنوعی: وقتی ادعای خوبی تو رد شد، به وضوح مشخص شد که زیبایی گل نمی‌تواند بر خاری که در کنار آن است، غلبه کند.
در کیش غمزه تو شد انداختن حرام
هر ناوکی که در دل افکار نشکند
هوش مصنوعی: در دین محبت تو، دلبری و جفا کردن، در هر حالتی که دل را بشکند، ناپسند است.
بیمار نرگس تو چو مایل به خون ماست
تن در دهیم تا دل بیمار نشکند
هوش مصنوعی: اگر کسی که به ما عشق می‌ورزد به ما آسیب می‌زند و دل ما را می‌شکند، ما تحمل خواهیم کرد و تسلیم می‌شویم تا او ناراحت نشود و دلش نشکند.
نبود دمی که در قدمت از پی نثار
چشم هزار لؤلؤ شهوار نشکند
هوش مصنوعی: هر لحظه‌ای که در حضور تو هستم، نمی‌توانم از به‌دست آوردن زیبایی و جواهرات چشمانت خودداری کنم.
تو با دل چو سنگ و مرا راه صبر پیش
آنجا چه آبگینه که در بار نشکند
هوش مصنوعی: تو با دلی سرد و سنگ‌دل هستی و من در برابر تو و صبرم، مثل آبگینه‌ای هستم که در باران نمی‌تواند شکسته شود.
یک بوسه از لب تو به یک جان توان خرید
گر عشق را ز حسن تو بازار نشکند
هوش مصنوعی: یک بوسه از لب تو می‌تواند جان را نجات دهد، اگر عشق از زیبایی تو کم نشود و همچنان بازار محبت داغ باشد.
روزی به لطف در رخم آخر نظر کنی
گر قدر زر از آن کف دربار نشکند
هوش مصنوعی: روزی با لطف و محبت به من توجه می‌کنی، اگر ارزش طلا از آن دست نفرینی که در بارگاه است نکاسته باشد.
اعنی کف جواد شهنشه که جاه او
از مهر و مه به پایه و مقدار نشکند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و عظمت شهنشاه اشاره دارد. به نوعی بیان می‌کند که هیچ چیزی نمی‌تواند به پایگاه و مقام او آسیب برساند و او به خودی خود نیازی به ایمان به ماه و خورشید ندارد، بلکه درخشش و جاه او فراتر از نور آن‌هاست.
ای خسروی که تا ز نهم چرخ نگذرد
کس پیش حضرت تو صف بار نشکند
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که تا زمانی که نهمین گردونه (چرخ) به پایان نرسد، کسی جرأت نمی‌کند در برابر تو صفی تشکیل دهد و به تو نزدیک شود.
بی مایه مجاهز خلق تو باد صبح
نرخ عبیر و رونق عطار نشکند
هوش مصنوعی: این بیتی بیانگر این است که اگر معنایی و محتوایی برای یک موضوع وجود نداشته باشد، زیبایی و جذابیت آن موضوع هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، هر چیزی نیاز به محتوای پایه‌ای و معنی‌دار دارد تا بتواند به شکلی شایسته و تأثیرگذار درخشش داشته باشد. اگر این محتوا و اساس وجود نداشته باشد، زیبایی‌ها و جلوه‌ها نیز ناپایدار و بی‌محتوا خواهند بود.
الاّ به بوی لطف تو مشاطه چمن
زلف بنفشه بر رخ گلزار نشکند
هوش مصنوعی: به خاطر عطر محبت تو، نرگس‌ها در چمن بر چهره‌ی گل‌های باغ نمی‌شکنند.
بر نردبان رفعت تو وهم کی شود؟
تا صد هزار پایه پندار نشکند؟!
هوش مصنوعی: بر روی نردبان بلندی که تو قرار داری، آیا خیال و تصور می‌تواند به آن برسد؟ مگر اینکه صد هزار پایه و اعتبار در ذهن بشکنند؟
با جود بی دریغ تو نسبت درست کرد
نقدی که در ترازوی معیار نشکند
هوش مصنوعی: با بخشش بی‌نظیر تو، رابطه‌ای درست و محکم به وجود آمد که هیچ چیزی نمی‌تواند آن را از هم بگسلد.
عهدی که با تو بست سعادت به هیچ دور
تا روز حشر گنبد دوار نشکند
هوش مصنوعی: عهدی که من با تو بستم، هرگز شکسته نخواهد شد، حتی تا روز قیامت و در تمام روزگاران.
شاخی که سایه داری خلقش دهد خدا
از تند باد حادثه ها خار نشکند
هوش مصنوعی: اگر کسی به مانند درختی سایه‌دار باشد، خداوند او را در برابر مشکلات و سختی‌ها حفظ می‌کند و آسیب نبیند.
در خانه ای که گرز تو کوبد در اجل
الا سر عدوی تو دیوار نشکند
هوش مصنوعی: در خانه‌ای که تو با قدرت و اقتدار خود بر دشمنان می‌کوبی، حوادث ناگوار و زمانه نیز نمی‌توانند به آن آسیب برسانند.
با تو کدام خصم نهد رو به کارزار؟
کز کار کرد حمله تو زار نشکند ؟!
هوش مصنوعی: با تو کدام دشمن می‌تواند به میدان جنگ بیاید؟ زیرا از شدت قدرت تو، هیچ‌کس نمی‌تواند تحمل حمله‌ات را داشته باشد!
کوس تو زخمه نکند تا صدای کوه
از هیبت تو در دم کهسار نشکند
هوش مصنوعی: صدای تو به قدری قوی و تاثیرگذار است که وقتی به گوش می‌رسد، حتی کوه‌ها نیز به خاطر عظمت تو خاموش می‌شوند و تاب نمی‌آورند.
زنهار!نیزه تو چه ماری است کز زبانش
جز در دهان خصم تو زنهار نشکند
هوش مصنوعی: مراقب باش! نیزه‌ات مانند ماری است که فقط بر دهان دشمن تو تأثیر می‌گذارد و غیر از آن هیچ‌کس را نخواهد گزید.
تیغ تو صف دشمن و حکم تو دست چرخ
آسان اگر ببندد دشوار نشکند
هوش مصنوعی: شمشیر تو دشمنان را از پا درمی‌آورد و فرمانت چنان است که اگر تقدیر بخواهد، کارها را به سادگی به سرانجام می‌رساند و اگر هم که سختی پیش بیاید، نتوانند آن را بشکنند.
شب نگذرد که صورت قهرت خیال خواب
اندر دماغ فتنه بیدار نشکند
هوش مصنوعی: شب نمی‌گذرد که یاد خاطرات درد و قهر تو، خواب را از ذهن این دل آشفته دور نکند.
حاضر به خوان مکرُمتت کی شود طمع؟
کانجاش آز،معده ناهار نشکند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی به سفره‌ی کرم و نعمت تو نمی‌آید و طمع نمی‌کند، زیرا آنجا که برای آزمایش و امتحان وجود دارد، معده‌اش پر از غذاهای دیگر است و نمی‌تواند از سفره‌ی تو بهره‌مند شود.
پشت فلک ز بهر ربودن کجا خمد
تا نعل نقره،خنگ تو مسمار نشکند؟
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن ناپایداری و بی‌ثباتی دنیا اشاره دارد. گفته می‌شود که اگر آسمان بخواهد در پی تصاحب چیزی باشد، چگونه می‌تواند خم شود؟ چون در این حالت، نعل نقره‌ای که بر پا می‌شود، نمی‌تواند دوام بیاورد و می‌شکند. به طور کلی، این شعر به پیچیدگی و آسیب‌پذیری اوضاع انسانی اشاره دارد و نشان می‌دهد که حتی قدرتمندترین عناصر دنیا نتوانند در برابر تغییرات مقاومت کنند.
هرصبح جز برای سر افسار ابلقت
گردون درم نریزد و دینار نشکند
هوش مصنوعی: هر روز تنها به خاطر کنترل و هدایت شتر تو، آسمان نه پولی صرف می‌کند و نه دیناری را می‌شکند.
شاها اگر چه پایه فضل مرا رواج
سرمایه بضاعت اشعار نشکند
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هرچند که مقام و ارزش من را در اشعارم تحت‌تأثیر قرار ندهی، ولی همچنان سرودن شعرهایم را ادامه می‌دهم.
جز بهر نظم زیور مدح تو هر نفس
نطقم در خزانه اسرار نشکند
هوش مصنوعی: تنها برای بیان زیبایی‌های تو هر لحظه سخن می‌گویم، بدون اینکه رازهایم شکسته شود.
تا نقش بند کسوت این چار کارگاه
این هفت آلت است که در کار نشکند
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که چهارچوب و طراحی زندگی انسان به وسیله هفت ابزار و توانایی شکل می‌گیرد و با این ابزارها می‌توان در کارها موفق بود و خطا نکرد.
دایم اساس عمر چنان بادت استوار
کز هفت در نگردد و از چار نشکند
هوش مصنوعی: در طول زندگی‌ات باید به گونه‌ای پایدار و محکم باشی که هیچ‌گاه از هفت در به بیرون نروی و از چهار طرف نتوانی شکسته شوی.