گنجور

شمارهٔ ۲۴

چون کوکبه عید به آفاق درآمد
در باغ سعادت گل دولت به برآمد
آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد
وان کار که ایام همی خواست برآمد
آسود جهان از تف خورشید حوادث
چون در کنف عدل شه دادگر آمد
اقبال غلامانه میان بست به خدمت
در بارگه خسرو جمشید فر آمد
فرمان ده شاهان جهان اعظم اتابک
کز صدمت رمحش فلک از پای در آمد
شاهنشه ابوبکر محمد که جهان را
از حضرت او مژده عدل عمر آمد
آن شاه جهان گیر جوانبخت که گردون
در موکب او همچو زمین پی سپر آمد
نام ولقب و کنیت عالیش خرد را
درکام به شیرینی شهد و شکر آمد
بنهاد به پیشش کله کبر و کمر بست
هر شه که سزاوار کلاه و کمر آمد
در طلعت او نور الهی به عیان دید
آنکس که ز انوار خرد بهره ور آمد
ای دوخته عالم را قدر تو قبایی
کورا نهمین طاق فلک آستر آمد
زان سینه تهی کرد کمانت که عدو را
هر تیر که انداخت همه بر جگر امد
شمشیر تو در ظلمت شبهای حوادث
چون پرتو خورشید و طلوع سحر آمد
اقبال تو زیر و زبر چرخ بپیمود
در چشم جلال تو همه مختصر آمد
جود تو تر و خشک جهان جمله بهم کرد
بر مایده همت تو ماحضر آمد
توقیع همایون تو بر صفحه منشور
خطیست که بر گرد عذرا ظفر آمد
سر بر خط حکم تونهد هر که یکی دم
در دایره حکم قضا و قدر آمد
بر درگه تقدیر فلک چرخ زنان است
زان روز که پروانه ملکت به در آمد
از بهر تماشای تو بر داشت زمانه
چندانکه ز آفاق مرا در نظر آمد
در عرصه میدان تو افزود سعادت
آن خطه که جولانگه شمس و قمر آمد
خصمت که پرستنده سُمّ خر عیسی است
اندر نظر عقل چو دنبال خر آمد
بر بوک ومگر عمر بسر برد حسودت
ور حادثه بر جانش مفاجا حشر آمد
این مایه ندانست که بر هیچ نپاید
هر کار که در معرض بوک و مگر آمد
شاها منم آنکس که ز مدح تو زبانم
چون صفحه تیغ تو سراسر گهر آمد
تو شاه هنر پرور و من بنده هنرمند
این هردو بیکباره چرا بی اثر آمد
دوران فلک سخره فرمان تو بادا
کز عدل تو دوران حوادث به سر آمد
بگذار چنین عید هزاران که جهانرا
هر لحظه ز اقبال تو عیدی دگر آمد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون کوکبه عید به آفاق درآمد
در باغ سعادت گل دولت به برآمد
هوش مصنوعی: وقتی که ماه جشن به آسمان آمد، در باغ خوشبختی، گل دولت شکوفا شد و به بار نشست.
آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد
وان کار که ایام همی خواست برآمد
هوش مصنوعی: آن وعده‌ای که تقدیر داده بود، به حقیقت پیوست و آن کار که زمان و روزگار انتظارش را کشیده بود، به وقوع پیوست.
آسود جهان از تف خورشید حوادث
چون در کنف عدل شه دادگر آمد
هوش مصنوعی: جهان از تأثیرات منفی حوادث آرامش یافته است، زیرا در سایه عدالت شاه دادگر قرار گرفته است.
اقبال غلامانه میان بست به خدمت
در بارگه خسرو جمشید فر آمد
هوش مصنوعی: اقبال با تواضع و ارادت خود را به خدمت در بارگاه پادشاه بزرگ جمشید رساند.
فرمان ده شاهان جهان اعظم اتابک
کز صدمت رمحش فلک از پای در آمد
هوش مصنوعی: فرمانروای بزرگ جهان، اتابک، آنقدر قدرت و تاثیر دارد که به خاطر ضربه‌ای که از او می‌خورد، آسمان از جایش به‌لرزه درمی‌آید.
شاهنشه ابوبکر محمد که جهان را
از حضرت او مژده عدل عمر آمد
هوش مصنوعی: ابوبکر محمد، پادشاه بزرگ، که دنیای ما با حضور او به سوی عدالت و خوبی رهنمون شده است، مژده‌ای از عدالت عمر را به ارمغان آورده است.
آن شاه جهان گیر جوانبخت که گردون
در موکب او همچو زمین پی سپر آمد
هوش مصنوعی: آن پادشاه بزرگ و خوشبختی که آسمان در حضور او مانند زمین در برابر سپر قرار گرفته است.
نام ولقب و کنیت عالیش خرد را
درکام به شیرینی شهد و شکر آمد
هوش مصنوعی: خنکای نام و لقب و کنیه آن عالم بزرگ، همچون شیرینی عسل و شکر در دل‌ها می‌نشیند.
بنهاد به پیشش کله کبر و کمر بست
هر شه که سزاوار کلاه و کمر آمد
هوش مصنوعی: هر پادشاهی که شایسته مقام و قدرت باشد، با کمال افتخار و سربلندی، تاج و کمر بندش را در مقابل او می‌نهد.
در طلعت او نور الهی به عیان دید
آنکس که ز انوار خرد بهره ور آمد
هوش مصنوعی: هر کسی که از نور خرد و آگاهی بهره‌مند شده باشد، به وضوح می‌تواند در چهره او زیبایی و نور الهی را مشاهده کند.
ای دوخته عالم را قدر تو قبایی
کورا نهمین طاق فلک آستر آمد
هوش مصنوعی: ای کسی که با دوختن عالم، ارزش تو همچون لباسی زیبا و گرانبهاست، همانند که بر سقف آسمان مایه‌ای از زیبایی قرار گرفته‌ای.
زان سینه تهی کرد کمانت که عدو را
هر تیر که انداخت همه بر جگر امد
هوش مصنوعی: به خاطر تیرهای کمانت، سینه‌ام را خالی کردی؛ زیرا هر تیر که به سوی دشمن پرتاب کردی، به دل آنها نشسته است.
شمشیر تو در ظلمت شبهای حوادث
چون پرتو خورشید و طلوع سحر آمد
هوش مصنوعی: شمشیر تو در تاریکی‌های شب‌های سخت و پرخطر، مانند نور خورشید و صبحی تازه درخشان است.
اقبال تو زیر و زبر چرخ بپیمود
در چشم جلال تو همه مختصر آمد
هوش مصنوعی: سرنوشت تو با غرق شدن در دنیای پر پیچ و خم تغییرات، در برابر عظمت تو به نظر می‌رسد که همه چیز کوچک و مختصر است.
جود تو تر و خشک جهان جمله بهم کرد
بر مایده همت تو ماحضر آمد
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو باعث شده که همه چیز در جهان به هم نزدیک شود و به خاطر تلاش و اراده تو، ما نیز به اینجا رسیده‌ایم.
توقیع همایون تو بر صفحه منشور
خطیست که بر گرد عذرا ظفر آمد
هوش مصنوعی: امضای محترم تو بر صفحه‌ی منشور، نوشته‌ای است که بر گرد عذرا به پیروزی رسید.
سر بر خط حکم تونهد هر که یکی دم
در دایره حکم قضا و قدر آمد
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد سرنوشت خود را تغییر دهد، باید خارج از دایره قضا و قدر قرار بگیرد.
بر درگه تقدیر فلک چرخ زنان است
زان روز که پروانه ملکت به در آمد
هوش مصنوعی: از زمانی که پروانه به دنیای ملک و حکومت وارد شد، سرنوشت و تقدیر به شکل دائمی در حال گردش و تغییر است.
از بهر تماشای تو بر داشت زمانه
چندانکه ز آفاق مرا در نظر آمد
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن تو، زمان آن‌قدر شهرت پیدا کرد که تمام دنیا در نظرم جلوه کرد.
در عرصه میدان تو افزود سعادت
آن خطه که جولانگه شمس و قمر آمد
هوش مصنوعی: در میدان زندگی، خوشبختی و سعادت به آن سرزمین افزوده شد که مکان حرکت و گردش خورشید و ماه بود.
خصمت که پرستنده سُمّ خر عیسی است
اندر نظر عقل چو دنبال خر آمد
هوش مصنوعی: دشمن تو کسی است که در چشم عقل، به دنبال خر عیسی است و او را می‌پرستد.
بر بوک ومگر عمر بسر برد حسودت
ور حادثه بر جانش مفاجا حشر آمد
هوش مصنوعی: شاید اگر عمرش را بگذراند، حسود تو هم دچار حادثه‌ای ناگهانی و جدی خواهد شد.
این مایه ندانست که بر هیچ نپاید
هر کار که در معرض بوک و مگر آمد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ کاری در این دنیا پایدار نیست و همه چیز در معرض تغییر و زوال قرار دارد. بنابراین، نباید به هیچ چیز دلخوش کرد یا به آن وابسته شد، زیرا ممکن است به زودی از بین برود یا دچار تغییر شود.
شاها منم آنکس که ز مدح تو زبانم
چون صفحه تیغ تو سراسر گهر آمد
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که وقتی از تو تعریف می‌کنم، مانند لبه تیز شمشیری می‌شود که پر از جواهرات است.
تو شاه هنر پرور و من بنده هنرمند
این هردو بیکباره چرا بی اثر آمد
هوش مصنوعی: تو کمال‌گرا و هنرشناس و من هم هنرمند هستم، اما چرا هر دوی ما به یکباره بی‌اثر و بی‌خاصیت شده‌ایم؟
دوران فلک سخره فرمان تو بادا
کز عدل تو دوران حوادث به سر آمد
هوش مصنوعی: زمان و گردش روزگار تحت تسلط دستورات توست، زیرا با عدالت تو، تمامی حوادث و فراز و نشیب‌ها به پایان رسیده است.
بگذار چنین عید هزاران که جهانرا
هر لحظه ز اقبال تو عیدی دگر آمد
هوش مصنوعی: اجازه بده تا جشن و شادی هزاران بار دیگر بگذاریم، زیرا هر لحظه از سرانجام و اقبال تو، یک روز جدید برای این جهان می‌آید.