شمارهٔ ۸
به هنگامِ سیهروزی عَلَم کن قَدِّ مردی را
ز خونِ سرخفامِ خود بشوی این رنگِ زردی را
نصیبِ مردمِ دانا به جز خونِ جگر نَبوَد
در آن کشور که خلقش کرده عادت هرزهگردی را
ز لیدرهای جمعیت ندیدم غیر خودخواهی
از آن با جبر کردم اختیار اقدامِ فردی را
کنون تازم چنان بر این مبارزهای نالایق
که تا بیرون کنند از سر هوای همنبردی را
شبی کز سوزِ دل شد برقِ آهم آسمانپیما
چو بختِ خود سیه کردم، سپهرِ لاجوردی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.